۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۲, جمعه

آیا مشکل دریاچه ارومیه، فقط زیست محیطی است؟

به نظر می رسد توهم توطئه عهدی ناگسستنی با سرزمین ما بسته است. عهد عتیق این توهم با حمله عرب شروع شده و به انگلیس در عهد جدید منتهی می شود. توهم توطئه بدون هیچ رودربایستی مدعی است اگر ایران را به حال خود می گذاشتند، اکنون آلمان فدرال در همین گربه نشسته بر سینه آسیا بود، نه غرب اروپا. بعضی از صاحبنظران این معضل را تحت عنوان نوعی بیماری ملی مورد بررسی قرار می دهند تا شاید خلایق را بیدار کنند که در درجه اول مسئول همه گرفتاریها، خودمان هستیم. اما آیا مبارزه با توهم توطئه، به فرصتی طلائی برای طراحان افکار جدید تبدیل شده است؟ یعنی خیالشان را راحت کرده که دیگران و حتی مخالفان، بی جیره و مواجب در حال خنثی کردن آثار سوء نقشه های آنها برخواهند آمد، که بعله! همه چیز مثل آینه شفاف است. دست کم دو مورد را کاملا به یاد دارم که ابتدا در متوهمانه بودن آنها شک نداشتم، ولی نتیجه با کمال تعجب واقعی از آب درآمد.
دقیقا خاطرم نیست انفجار در حرم امام رضا و میدان شهدای مشهد در چه تاریخی بود. اما اوایل سال 73 یک کارگر مشهدی برای کاری به اتاق من آمد و بی مقدمه و البته با تاسف و تاثر عمیق گفت : کار خودشونه!!. سوژه نابی برای توهم توطئه یافته بودم. لهجه زیبا و غلیظ مشهدی هم تشویقم کرد بیشتر با او سر حرف را باز کنم و بفهمم چرا اینگونه فکر می کند. دلایل او بسیار ساده بود، باید توجه داشت که مشهدی ها علاقه ویژه ای به امام رضا دارند، این موضوع دلایل واقع گرایانه هم دارد. مشهد هیچ وقت پایتخت خراسان نبوده و توسعه و پیشرفت خود را مدیون آن مکان مقدس است. او استدلال می کرد که می خواهند از اهمیت آنجا بکاهند و مکانهای جدیدی که به نظرشان مهمتر می رسد را جایگزین کنند. استدلال ساده دلانه ای بود و معقول به نظر نمی رسید، ولی تا چند سال بهترین مثال برای اینکه نشان دهم چقدر درگیر توهم توطئه هستیم را یافته بودم تا اینکه مسئله قتلهای زنجیره ای پیش آمد و باند سعید امامی کشف شد. بنا به اظهار منابع رسمی مشخص شد آن انفجار و مخصوصا انفجار میدان شهدا کار این باند مخوف بوده است. بلافاصله یاد آن روز افتادم. استدلال آن کارگر بر مبنای تحلیل قابل استناد و درکی نبود، اما نتیجه به طرز غم انگیزی درست از آب در آمد.
سال 84 از اصفهان به تهران می آمدم. برنامه ام طوری بود که هر وقت کارم تمام شد بلافاصله از ترمینال کاوه ماشین بگیرم و به تهران برگردم. به طور تصادفی همسفری یافتم که پیشنهاد کرد ماشین را با هم بگیریم تا هزینه نصف شود. برای مطالعه در ماشین کتاب قطور مقدمه ابن خلدون را برداشته بودم که همین کتاب نیز باعث مصاحبت گرم ما شد. تا قم مشغول صحبت و بحث در خصوص تاریخ اسلام و متفکرین آن بودیم. آدم مطلعی بود، اهل اهواز و ساکن اصفهان و با تمایلات کاملا طرفدارانه از حکومت. بطور اتفاقی صحبت از نگرش ارامنه به تاریخ و تمدن مسلمانان کرد. متوجه اطلاعات دقیق او از ارمنستان و علی الخصوص شهر ایروان شدم که به نظرم خیلی عجیب رسید. دلیلش را پرسیدم، در کمال تعجب توضیح داد و من از جواب او یخ زدم. هنوز متوجه نشده ام که آیا به من اعتماد کرد؟  و یا منظوری داشت که برای من قابل درک نبود؟ اما دقیقا تشریح که در ایروان مدتی ساکن بوده و در مناقشه ارامنه و آذربایجان چه ها که نمی کرده اند!. تا تهران به معنای واقعی کلمه هنگ کردم. هر چه گفت و پرسید نطق من باز نشد و همچنان در خود فرو رفته بودم، که آیا او راست می گوید؟ یعنی در این مناقشه و جنگ که بیست درصد خاک آذربایجان در اشغال ارمنستان است، ایران رسما جانب ارامنه را گرفته است؟ فارغ از اینکه در خود قره باغ حق با کیست، ارمنستان به وضوح کشوری اشغالگر است. سرزمینهائی را اشغال کرده که سازمان ملل و روسیه هم متعلق به آذربایجان می داند. چطور چنین چیزی ممکن است؟ تا آن تاریخ فقط در سایتها و اخبار محافل فعال قومی آذربایجان چنین چیزی را خوانده بودم، از آنجا که بعضی از آنها چندان دلبسته جغرافیای فعلی ایران نیستند، یک راست به حساب توهم دامن گیر توطئه گذاشته بودم. اکنون کیست که از این مواضع جانبدارانه خبر نداشته باشد؟ خوش خیالی مثل من نیز متوجه شده است. بگذریم که مردم غیر ترک ایران هم با این تصمیم به غایت اشتباه همراهی عملی دارند و از درک مسئولیت تاریخی خود غافل مانده اند. آنان حتی اگر مضحکه پایان ترکمانچای و بازگشت قفقاز به مام میهمن را هم ملاک قرار دهند، شایسته نیست کرور کرور به ارمنستان سفر کنند و زخمی غیرقابل التیام بر دل آذربایجانیها بگذارند.
در خصوص دریاچه ارومیه فعالان محیط زیست تمام تلاش خود را می کنند که مسولان را بیدار کنند. آنان چنان در فکر مدیریت جهانند که بسیاری معتقدند خانه از پای بست ویران است و مشکل بزرگ دریاچه ارومیه حتی بزرگترین معضل زیست محیطی ایران نیست. وقتی خشکیدن بزرگترین دریاچه کشور فقط یکی از معضلات باشد تصور اینکه چه بر سر محیط زیست کشور می آید وحشتناک خواهد بود. اما وقتی کارشناسی در حد دکتر اسماعیل کهرم بارها از بی بی سی اظهار می کند اگر بیست درصد آب ذخیره شده سدهای احداثی به دریاچه اختصاص یابد، دریاچه نفسی خواهد کشید تا سر فرصت راهکاری مناسب برای نجات آن پیدا شود، چرا این اقدام صورت نمی گیرد؟
یک تفکر پرطرفدار می گوید توطئه ای در کار است تا این دریاچه خشک شود. وقتی فعالیت پیوسته فعالان محیط زیست را می بینیم که چطور برای این دریاچه دل می سوزانند به نظر  این طرز فکر افراطی و متوهمانه می رسد. اما مگر اتفاق نظر وجود ندارد که ابتدا باید از خشک شدن آن با هر نوع مسکنی جلوگیری کرد تا فکری اساسی به حال آن بکنند؟ چرا نمی کنند؟

این عکسها را روز یازده اردیبهشت 91 از ورودی جزیره اسلامی گرفته ام که طی چند سال اخیر خشک خشک بود. جزیره اسلامی زمانی که دریاچه آب کافی هم داشت از سمت تبریز در تابستانها کم آب می شد و مردم راهی داشتند که بدون قایق به شهرهای بزرگ سفر کنند. سالهاست فقط بخشی از جزیره با دریاچه تماس دارد ولی بارندگی امسال بقدری مناسب بوده که آبهای سرگردان حتی همین بخش را نیز پر کرده است. از این فرصت چرا استفاده نمی شود و  آب سدها را باز نمی کنند؟  البته هیچ بعید نیست  چنین تذکراتی باعث شود  در مسیر ورودی همین آبهای سرگردان هم سدی بزنند!!
بخشی بزرگی از آب دریاچه به مصرف کشاورزی و برای کشاورزانی عرضه می شود که حتی درصد کوچکی از آنها هم کشاورز حرفه ای نیستند. شاید بتوان گفت به شعاع بیست کیلومتر از ارومیه، باغات اطراف عملا ویلاهای تفریحی مردم است که بر فرض هم یک سال آب نداشته باشند به جائی بر نخواهد خورد. به ندرت کشاورز حرفه ای در این شعاع وجود دارد. این در حالی است که قبل از مهار شهرچای، آنان به هر طریق شده با آبهای زیرزمینی، زمینهای خود را آبیاری می کردند. گیرم که یک سال تمام محصولات ارومیه از بین برود، اولا جبران خسارت آن از تامین خرج آژانس کمتر است. در ثانی دوستان چینی همه نوع میوه را تولید می کنند، اما هنوز به مرحله تولید انبوه دریاچه نرسیده اند. از چین هم نشد می توان در میوه فروشی معروف نارمک صف کشید و با اندکی تحمل همه نوع میوه را به قیمت ارزان خرید. از قدیم هم گفته اند الاهم فی الاهم باید در کارها لحاظ شود. کویری شدن منطقه سبز و زیبا به مراتب فجیع تر از یکی دو سال تحمل کم آبی است.
آیا آش آنقدر شور خواهد شد که خوش خیالی مثل من هم متوجه کاسه ای زیر نیم کاسه شود؟

۱ نظر:

  1. در فیس بوک
    http://www.facebook.com/Mohammad.Babaee.Balaneji/posts/330683797004810

    پاسخحذف