۱۳۹۴ بهمن ۱, پنجشنبه

فقط کاسبان تحریم نگران لغو تحریم‌ها نیستند

در پی توافق هسته‌ای، تحریم‌های گسترده سازمان ملل و اتحادیه اروپا و امریکا علیه ایران لغو شد. این توافق مخالفان معروفی در داخل نظام دارد که به دلواپسان معروف هستند. رئیس‌جمهور در یک سخنرانی عمومی بسیاری از مخالفان توافق هسته‌ای را کاسبان تحریم نام نهاد. به آنها توصیه کرد که از لغو تحریم‌ها ناراحت نباشند، کار وکاسبی آنها بدون تحریم هم رونق خواهد داشت.
اما واقعیت این است که لغو تحریم‌ها فقط اسباب نگرانی کاسبان قدر قدرت تحریم نیست. تحریم همیشه وجود داشت و در پی مسائل هسته‌ای سخت تشدید شده بود. حوادث و رویکرد کلی بعد از انقلاب هم اقتصاد ایران را عملاً در انزوا قرار داد. این انزوا، فرهنگ خاص خود را پدید آورد. و تقریباً تمام بخشهای اقتصادی و حتی بخشهای مربوط به تکنولوژی مدرن را هم تحت تاثیر خود قرار داد.
یکی از کارآمدترین بخشهای اقتصاد ایران که تقریباً همه دوران موفقیت آن مربوط به بعد از انقلاب است، تولید نرم‌افرارهای کاربردی بود. اغلب شرکت‌های بزرگ و بسیار موفق این بخش، خصوصی است. دولتی‌ها و شبه‌دولتی‌ها تقریباً هیچ نقشی در این بخش ندارند. هیچ "آقازاده‌ای" هم در این بخش فعال نیست. قبل از انقلاب چند شرکت بزرگ امریکائی مثل IBM در ایران شعبه داشتند که بعد از انقلاب به نهادهای دولتی مثل سازمان برنامه و بودجه واگذار شدند. شرکتهای خصوصی نرم‌افزاری در ابتدا چنان ضعیف بودند که حتی رقیب این چند شرکت معدود دولتی هم محسوب نمی‌شدند. اما رشد پیوسته و کارآمد شرکتهای خصوصی تولید نرم‌افزار، چنان درخشان بود که دشوار بتوان در سایر حوزه‌های بخش خصوصی، نظیری برای آن یافت. اینکه چرا نهادهای قدرت که در همه جا حضور دارند،  وارد این عرصه نشدند، دلایل واضحی دارد.
ماهیت نرم‌افزار، مدیریتی را طلب می‌کند که اصولاً با رانت قدرت و فرهنگ فراگیر آقازادگی میانه‌ای ندارد. فعالیت و موفقیت در این بخش سالها زحمت و مدیریت صحیح و پیوسته لازم دارد تا به بهره برسد. موفقیت در حوزه نرم‌افزار شبیه گرفتن نمایندگی فلان شرکت کُره‌ای نیست که رانت قدرت در آن حرف اول را بزند و بلافاصله نیز به ثروت افسانه‌ای منتهی شود. حتی اگر کسی از رانت قدرت هم برخوردار باشد، و یک قراداد بزرگ نرم‌افزاری را با شرکتی دولتی منعقد کند، در نهایت باید این پروژه تولید و اجرا شود. نرم‌افزار کاربردی متناسب با شرایط و قوانین ایران و به زبان فارسی را نمی‌توان از کُره یا چین وارد کرد.
سالها پیش تلقی از چیزی به نام نرم‌افزار، میان عامه مدیرانی که تازه با کامپیوتر آشنا می‌شدند، و صاحبان سرمایه  بسیار ابتدائی و بعضاً تعجب‌برانگیز بود. عموم مردم کامپیوتر را در سخت‌افزار خلاصه می‌کردند. قبل از ظهور کامپیوترهای شخصی، کامپیوترهای بزرگ (Main Frame)چنان گران بود که حتی بعضی وزارت‌خانه‌ها هم قادر نبودند که راساً اقدام به تاسیس سایت کامپیوتری بکنند و از سایر مؤسسات کامپیوتر را اجازه می‌کردند. دو خاطره کوتاه از تجربه شخصی خودم را در پانویس [1] آورده‌ام که نگاه سخت‌افزاری به کامپیوتر در دوران ظهور کامپیوترهای شخصی را به خوبی نشان می‌دهد.
بعد از انقلاب که اقتصاد ایران در انزوا از اقتصاد جهان بود، ناخواسته باعث رشد فوق‌العاده نرم‌افزار کاربردی فارسی‌زبان شد. همین انزوا زمینه قدرت این نرم‌افرارها را هم فراهم ساخت. نرم‌افزارهای تولید ایران برای کاربردی که طراحی شده‌اند، هیچ دست‌کمی از تولیدات معروفترین شرکتهای جهانی ندارند. تا این لحظه اغلب صنایع بزرگ کشور که معروفترین ERPهای جهانی را خریداری کرده‌اند، به اندازه بهره‌برداری از نرم‌افرار ایرانی موفق نبوده‌اند. اما نرم‌افزار ایرانی بر عکس هند و حتی ترکیه، هیچ حضوری در عرصه بازار جهانی و حتی منطقه‌ای ندارد.
سیستم‌های کاربردی در ایران جزیزه‌ای متولد و شکل گرفتند. چندین سال پیش که هنوز سیستم عامل ویندوز فراگیر نشده بود، حتی در کشورهای همسایه ایران، شرکتهائی بودند که "سیستمهای یکپارچه" تحت داس تولید می‌کردند. به عبارت دیگر خیلی معنی نداشت که بنگاههای اقتصادی این کشورها مثلاً سیستم حسابداری مالی را از یک شرکت و سیستم حقوق و دستمزد را از شرکت دیگری تهیه کنند. اما این موضوع در ایران تقریباً قاعده بود. ممکن بود مؤسسات اقتصادی هر کدام از نرم‌افزار کاربردی خود را از یک شرکت نرم‌افزاری خریداری کرده باشند. جزیره‌ای بودن نرم‌افزارها بعداً با گسترش سیستمهای تحت ویندوز و  نگرش یکپارچه به سیستم‌ها کمابیش بهبود یافت. اما ایراد اساسی دیگر و بزرگتر باقی بود. هم اکنون هم که شرکتهای بزرگ، سیستم‌های مدرن و تحت وب طراحی کرده‌اند، همچنان از این معضل رنج می‌برند.
نرم‌افزارهای کاربردی در ایران به شکل پکیج آماده، و با محوریت امور مالی و اداری طراحی و توسعه یافت. مبنای کار مالی و اداری بخشهای مانند حسابداری مالی و حقوق و دستمزد و انبارداری است. تقریباً در تمام بنگاههای اقتصادی شیوه کار این بخشها یکسان است. به همین جهت در مؤسسات صنعتی و تجاری به غایت متفاوت، یک مجموعه واحد نرم‌افزاری، موفق عمل می‌کند که خیلی هم نشانه خوبی نیست. مثلاً ممکن است مجموعه سیستمهای یک شرکت نرم‌افزاری را همزمان در صنایع بلبرینگ‌سازی و کارتن‌سازی و نوشابه‌سازی، مشاهده بکنیم که در هر سه مورد هم با موفقیت اجرا می‌شوند.
اما به محض اینکه به کارکردهای اصلی این شرکتها می‌رسیم، اغلب شرکتهای نرم‌افزاری بزرگ، پاسخی به نیازهای اصلی آنها ندارند. مثلاً فروش یک کارخانه کارتن‌سازی از عقد قرارداد شروع می‌شود. ممکن است یک مشتری کارتن ویژه یخچال، و دیگری کارتنی جهت بسته‌بندی تخم‌مرغ سفارش بدهد. در صنعت بسته‌بندی حتی ممکن است مدیر فروش در حالی که خط تولید کارخانه متوقف شده و کارگران بیکار مانده‌اند، ناچار شود عقد قرارداد با یک مشتری بزرگ را به تاخیر بیندازند. چون خط مقواسازی قادر به ساخت هر عرضی نیست و معمولاً و به طور همزمان برای بیش از یک محصول مقوا تولید می‌کند. در صنعت بسته‌بندی اساساً پروسه تولید و فروش از هم جدا نیست. مدیر فروش باید به پروسه تولید تسلط داشته باشد و همواره فرآیند تولید را هنگام عقد قراداد لحاظ بکند. کاملاً پیداست که برای مدیر فروش یک شرکت نوشابه‌سازی اساساً چنین گرفتاریهای معنی ندارد. دغدغه‌های فروش و بازیابی او هم برای مدیر فروش کارتن‌سازی بی‌معناست. بنابراین نرم‌افزار واحدی که به پروسه فروش و تولید هر دو این شرکتها جوابگو باشد، در سطح جهانی هم نایاب است.
به همین خاطر صنایع و شرکتهای ایرانی ناچار شده‌اند که علاوه بر سیستمهای مالی و اداری، نرم‌افزارهای مربوط به کارکردهای اصلی خود را از مؤسسات دیگر و معمولاً به صورت اختصاصی تهیه بکنند. همین موضوع باعث ریشه‌دار شدن فرهنگ نرم‌افزار جزیره‌ای در ایران شده است. شخصاً بیش از بیست سال برای صنایع نوشابه‌سازی فعالیت خاص نرم‌افزاری توزیع و فروش و همزمان چندین سال هم برای صنایع بسته‌بندی نرم‌افزارهای تولید و فروش نوشته‌ام.
اما مشکل به اینجا هم ختم نمی‌شود. نرم‌افزارهای بین‌المللی نه تنها جزیزه‌ای نیستند، بلکه ارتباط شرکتها و کارخانه‌های مختلف را هم پشتبانی می‌کنند. مثلاً یک سوپر مارکت بزرگ، از صدها تولیدکننده، کالاهای مختلف را خریداری و می‌فروشد. نرم‌افزار مناسب این سوپر مارکت، همزمان با میزان فروش و موجودی، باید با سیستم‌های شرکتهای تامین‌کننده این کالاها هم ارتباط داشته باشد. موضوع بعضاً پیچیده‌تر هم هست. ممکن است تولیدکننده یک کالا، محصول خود را به شیوه خاصی در یک سوپر مارکت بفروشد. مثلاً شرکت پپسی کولا لازم بداند که از میزان فروش محصول خود در یک سوپر مارکت بیرون شهر مطلع بشود، تا اگر میزان فروش مناسب نبود، در ساعت خاصی نوشابه را حراج کند. و در ضمن کنترل دقیقی هم بر حساب و کتاب زمان حراج داشته باشد. همه این موارد نشان می‌دهد که در سطح جهانی نرم‌افزارهای کاربردی از همان ابتدا برای ارتباط بسیار گسترده در داخل شرکتها و بیرون شرکتها طراحی می‌شوند. فرهنگ محصولات جزیره‌ای، تولیدکننده نرم افرار ایرانی را حتی درگیر این مسئله هم نکرده است. شرکتهای نرم‌افزاری به خودی خود مقصر این شیوه تولید نیستند. سالها برای مؤسساتی نرم‌افزار تولید کرده‌‌اند که مدیریت آنها بر عهده مدیرانی منزوی و بی‌خبر از ساز و کار اقتصاد جهانی بوده است.
مدیر ایرانی هم در فضای متفاوتی رشد کرده است. اصولاً یک نرم‌افزار کاربردی فقط ابرازی برای جمع‌آوری اطلاعات و تسریع روند ثبت و ضبط نیست، برای تصمیم‌سازی هم هست. به ندرت مدیران ایرانی بر اساس پردازش دیتا تصمیم می‌گیرند. این مدیران بیش از آنکه به دیتا نیاز داشته باشند، مشتاق خبر هستند. اخباری مانند قیمت دلار و مِلک و بهره بانکی بیشترین نقش را در تصمیم‌گیری مدیران دارد. چند سال پیش به یک کارخانه که در شهر رشت مرکز توزیع ایجاد کرده بود، در خصوص هزینه‌های توزیع مشاوره می‌دادم. توزیع از انبار رشت به شهرهای دورتر با کامیونهای کوچک و بعضاً وانت‌بار، به صرفه نبود. بررسی‌های من نشان می‌داد که این شیوه توزیع حتی ضرر هم دارد. اما در سطوح بالای مدیریتی ادامه این شیوه همچنان تجویز شد. دلیل اصلی قیمت زمین بود. عنوان شد که  زمین انبار توزیع را مثلاً دویست میلیون تومان خریده‌اند، اما اکنون دو میلیارد تومان ارزش دارد. و جزو دارائی‌های با ارزش شرکت محسوب می‌شود و چند میلیون ضرر احتمالی چندان اهمیتی ندارد.
شیوه مدیریت مدیران ایرانی نه تنها ضرر مادی برای شرکتهای نرم‌افزاری ندارد، نوعی رانت برای فروش بیشتر هم محسوب می‌شود. خیلی از این مدیران وقتی به یک سفر خارجی می‌روند و هم‌رده‌های خود را می‌بینند، بلافاصله به خرید نرم‌افزار و کامپیوترهای جدید اقدام می‌کنند که مثلاً روزآمد شوند. و یا بعضاً دست به تغییرات سریع و نالازم می‌زنند و نرم‌افزارهای کارآمد خود را به کنار می‌گذارند تا به محیطی ظاهراً مدرن سوئیچ بکنند و از قافله پیشرفت عقب نمانند. اما بعد از چند ماه متوجه می‌شوند که چه اشتباه بزرگی را مرتکب شده‌اند. همین اشتباهات در بازار نرم‌افزار عامل مهمی برای درآمدزائی بیشتر است.
موضوع دیگر عدم‌شفافیت است. اصولاً شرکتهای ایرانی و مدیران ایرانی میل وصف‌ناپذیری به عدم‌شفافیت دارند. در بخش خصوصی و از منظر حسابداری عدم‌شفافیت نام دیگری دارد. این موضوع واقعیتی است که رسماً انکار می‌شود اما در عمل چنان نهادینه شده که نبود آن فقط اسباب تعجب نیست، ممکن است حمل بر ناتوانی مدیریتی هم بشود. حتی شرکتهای دولتی هم که ناچار هستند شفاف عمل کنند، معمولاً در مراوده با سایر مؤسسات، مقررات نانوشته‌ای را رعایت می‌کنند که گرچه ثبت رسمی آنها اسباب دردسر است، اما همه مدیران بالادست هم می‌دانند که امر اجتناب‌ناپذیری است. در مستندسازی این فرهنگ کاری، نرم افزار ایرانی پیشرفت شگرفی کرده است که دست‌کم به این شکل فراگیر اما غیررسمی و پنهان، برای نرم‌افزار خارجی و معتبر و جهانی، امر غریبی است.
نرافزار ایرانی از همان ابتدا در چنین فضائی متولد و متناسب با آن پیشرفت فوق‌العاده‌ای هم کرد. این فضا قرار نیست که به این زودی‌ها عوض شود، اما زمزمه ورود شرکتهای خارجی، شرکتهای نرم‌افزاری را حسابی نگران کرده است. چون می‌دانند که شرکت‌های خارجی نرم‌افزارهای خود را هم خواهند آورد و به شکل شبکه‌ای مشتریان داخلی آنها را هم تحت تاثیر قرار خواهند داد.
گفته می‌شود بلافاصله پس از توافق هسته‌ای، نزدیک هفتصد سوپر مارکت صاحب‌نام خارجی درخواست تاسیس شعبه در ایران را داده‌اند. بسیار طبیعی است که این فروشگاههای بزرگ و جهانی سیستمهای خود را نیز به ایران بیاورند. اما این موضوع فقط محدود به آنها نخواهد ماند. همانطور که گفته شد، فرهنگ کاری این مؤسسات می‌طلبد که با تولید کننده‌های داخلی ارتباط شفاف و الکترونیکی داشته باشند. تجربه‌ها و دستاوردهای فوق‌العاده‌ای هم در این خصوص دارند که تولید مجدد آن در ایران به اختراع دوباره چرخ تعبیر خواهد شد.
چند سال پیش شرکتهای خودروسازی ایرانی میلیونها دلار هزینه کردند که سیستم‌های بزرگ نرم‌افزاری نظیر سایر خودروسازها جهانی را وارد کنند، اما تا کنون خیلی موفق نبوده‌اند. چون همه چیز همچنان بر اساس مناسبات داخلی است. اما وقتی خودروسازهای خارجی مستقیماً در ایران سرمایه‌گذاری بکنند، زنجیروار صدها موسسه خُرد و بزرگ را هم از منظر سیستمی با خود هماهنگ خواهند کرد.
ورود ERPهای بزرگ جهانی به ایران کمابیش شروع شده است. شرکتهای نرم‌افزاری ایران حتی در اخذ نمایندگی سیستمهای جهانی هم دچار چالش سختی هستند. وقتی قرار است مثلاً شرکت آلمانی SAP در ایران نمایندگی داشته باشد، داشتن پول و سرمایه و ارتباطات کافی برای اخذ نمایندگی، از هر سلاحی برنده‌تر خواهد بود. در این صورت آقازاده‌ها و از ما بهتران که تقریباً هیچ حضوری در بازار نرم‌افزار نداشتند، میدان‌داری خواهند کرد. مکانیزم ورود شرکتهای نرم‌افزاری به ایران، چندان فرقی با ورود فلان شرکت کُره‌ای خودروساز نخواهد داشت، و کمابیش با همان ساز و کار به گسترش بازار خود خواهند پرداخت.
اینکه شرکتهای نرم‌افزاری ایران که بسیاری از آنها حقیقتاً سرمایه ملی هستند با این چالش بزرگ چه برخوردی خواهند کرد، باید منتظر ماند و دید. اما بدون تردید یکی از سالم‌ترین و فنی‌ترین بخشهای اقتصاد ایران نگران آینده است. هیچ بعید نیست که شکست سختی را هم تجربه بکنند.
نرم‌افزار کاربردی را که مبتنی بر انباشت دیتاست و همواره پشتیانی نیاز دارد، با یک نرم‌افزار واژه‌نگار نمی‌توان مقایسه کرد. اما زمانی هر کس که با تایپ سر و کار داشت، و تقریباً دبیرخانه همه ادارات و شرکتها، یک نسخه نرم‌افزار زرنگار داشتند. فروش زرنگار باور نکردنی بود. اما بعد از آنکه کارآئی امکانات فارسی مایکروسافت وورد مشخص شد، به یک باره استفاده از زرنگار فقط محدود به ناشران کتاب باقی ماند. نرم‌افزار کاربردی هم می‌تواند با این تجربه سخت مواجه شود.
در پایان یک مثال برای شما می‌زنم تا دقیق‌تر مشخص شود انزوا چه بلائی سر مهندسین و طراحان ایرانی آورده است. یک شرکت معروف و جهانی تولیدکننده ERP در تهران نمایندگی ایجاد کرده و در حال بازیابی است. هسته اصلی این محصول را به گونه‌ای طراحی کرده‌اند تا بتواند از سراسر جهان شرکائی برای گسترش بخشهای مختلف آن جذب کنند. بخش توزیع و فروش آن را یک شرکت مصری نوشته است. به جلسه معرفی این سیستم که توسط مهندسِ مصری ارائه می‌شد، دعوت بودم. شخصاً ربع قرن سابقه فعالیت در حوزه تولید و پیاده‌سازی نرم‌افزار توزیع و پخش دارم. چند و چون و پیچیدگی‌های این صنعت را می‌شناسم.  توان بالای شرکتهای ایرانی را هم از نزدیک دیده‌ام. اما انگشت به دهان مانده بودم که این شرکت مصری چقدر فراگیر و جهانی‌تر از ما کار کرده است. حسرت می‌خوردم که نرم‌افزار ایرانی حتی بعید است در کشور هم‌زبان افغانستان هم بتواند به این شکل جوابگو باشد. و یا ERP یک شرکت تُرک را دیدم که  در اسرع وقت و با کمترین هزینه نسخه تمام فارسی خود را هم ارائه کرده بود. پیدا بود از همان ابتدا به بازار خارج از کشور خود هم اندیشیده بودند. در نرم‌افزارهای قدرتمند ایرانی، بعضاً بدیهیات جهانی بودن مثل داشتن نسخه انگلیسی هم رعایت نشده است. نرم‌افزار ایرانی بسیار توانمند، اما کاملاً محلی رشد و توسعه یافته است.

[1] بعد از پایان جنگ که ورود کامپیوترهای شخصی به ایران رواج یافت، شرکتهای نرم‌افزاری زیر سایه واردکننده‌های کامپیوتر و لوازم جانبی بودند. تاثیرگذارترین جملهای که شخصاً شنیدم، از نماینده انحصاری پرینتر استار در ایران بود. به اتفاق جمعی از دوستان سال 71 از شرکت همکاران سیستم جدا شدیم. آن موقع همکاران سیستم یک طبقه اجاره‌ای در خیابان قائم مقام داشت. اما واردکننده استار ساختمانی چهار طبقه را در یکی از تجاری‌ترین نقاط تهران خریده بود. این شرکت ثروتمند به ما پیشنهاد شراکت در فعالیتهای نرم‌افزاری خود را داد. اختلاف دیدگاه طرفین خیلی زیاد بود. در یکی از جلسات عضو ارشد هیئت مدیره آن شرکت ثروتمند برای اینکه تیم ما وزن دقیق خود را از منظر ایشان بداند، خطاب به من گفت : «ببین آقای بابائی، من برای شما احترام زیادی قائلم. ولی واقعیتی را نباید نادیده گرفت. به هر حال کسانی که سراغ نرم‌افزار رفته‌اند، فاقد سرمایه بودند. صاحبان همین شرکتی که شما از آنها جدا شدید، اگر سرمایه کافی داشتند که سراغ برنامه‌نویسی نمی‌رفتند». شایان ذکر است که در حال حاضر از آن شرکت وارد کننده پرینتر تقریباً هیچ اثری باقی نمانده است. اما همکاران سیستم بزرگترین شرکت نرم‌افزاری ایران با بیش از هزار نفر پرسنل است.
اما شیرین‌ترین خاطره‌ای که دارم مربوط به دوره سربازی است. تب کامپیوتری کردن شرکت‌ها فراگیر می‌شد. اما خیلی از مدیران هم تصور می‌کردند که با خرید کامپیوتر و تجهیزات مناسب، شرکت آنها هم عین خارجه کامپیوتری خواهد شد. محیط پادگان را نمی‌توان با محیط‌های تجاری مقایسه کرد. اما اتفاقی که برای من در سربازی افتاد، به اندازه کافی گویای نگرش به سخت‌افزار و نرم‌افزار در آن تاریخ بود. پادگان ما دو کامیپوتر شخصی 8086 مدل XT و یک کامپیوتر 286 و یک پرینتر اپسون خریده بود. فرمانده پادگان که افسری باسواد و فارغ‌التحصل دانشکده افسری بود، تصمیم گرفت که به مدرسه‌ای دولتی کمک کند. من افسر وظیقه بودم و ایشان هم می‌دانستند که فعالیت کامپیوی دارم. من را خواستند و گفتند که این کامپیوترها بعدازظهرها بلااستفاده است. دستور دادند که به مدیر و معاون دبستان آمورش بدهم تا بتوانند کارنامه بچه‌ها را با کامپیوتر صادر کنند. دیدم تیسمار حتی ذره‌ای هم برای نرم‌افزار جایگاه قائل نیست. گوئی با زدن چند دگمه خاص، کامپیوتر کارنامه هم صادر می‌کرد. جرات و فرصت توضیح مناسب پیدا نکردم و هر چه می‌گفتم ممکن بود تمرد محسوب شود. در وضعیت بسیار دشواری قرار گرفتم. شبانه‌روز مشغول نوشتن نرم‌افزار شدم تا بتوان نمره‌ها را وارد کرد و کارنامه پایه‌های مختلف را گرفت. بگذریم که این موضوع بعدها بانی خیر هم شد. به توصیه دوستی این نرم‌افزار را توسعه دادم و چند نسخه هم به مدارس غیرانتفاعی تهران از جمله مدرسه معروف شهدای مؤتلفه اسلامی فروختم. یاد آن دوران جوانی و سرشار از انرژی به خیر باد.