فوتبال باشگاهی را مثل بسیاری
از پدیدهها از غرب وارد کرده
و یاد گرفتهایم. اما از بخت بد، انگار مقرر بوده
تمام زشتیها و پلشتیهای جهان فوتبال، با افزودنیهای بدتر بومی ترکیب، و یکسره وارد
فوتبال ایران شود. تا جمع کثیری تماشاگر علاقهمند را اسیر خود سازد. پول و مافیا و
سیاست و قدرت و گاوبندی، معضلات زشت فوتبال باشگاهی مدرن جهان هم هست، اما آن
فوتبال دهها ویژگی مثبت دیگر نیز دارد. فوتبال حرفهای ما فقط جذب بازیکن
میلیاردی و مربی مدعی و باندبازی و شرطبندی را از جهان یاد گرفت. آن هم در شرایطی
که خیلی از این باشگاهها حتی یک زمین تمرین درست و حسابی هم ندارند. با مبلغ قرارداد
بعضی بازیکنان، حتی میتوان یک زمین تمرین مناسب در مناطق نه چندان دور تهران خرید.
گردانندگان چنین فوتبالی باید شرمسار میلیونها علاقهمند مشتاق این ورزش حرفهای باشند.
این نوع پول خرج کردنهای بیحساب
و کتاب، ایرونیبازی بینظیری است که در کل عالم دشوار بتوان نظیری برای آن یافت. رسیدن
به استانداردهای فوتبال باشگاهی استونی و لتونی هم با این شرایط آرزوئی دست
نیافتنی است، آلمان و فرانسه و اسپانبا که
جای خود دارد. فوتبالفارسی، بهترین توصیفی است که با اقتباسی طنزگونه از فیلمفارسی،
برای این نوع فوتبال به کار میبرند.
ریشههای
مردمی و پایگاه اجتماعی در تمام کشورهای دارای لیگ معتبر، اصلیترین سرمایه فوتبال
باشگاهی است، که آن هم مبتنی بر یک احساس کاملاً شناخته شده منطقهای، قومی و یا حتی
مذهبی است. در ایران مضحکترین افزدونی بومی به فوتبال باشگاهی، نبرد حیدری نعمتی
سرخابیها بود، که به ظن قوی در جهان نظیر ندارد. در کشوری با این همه تنوع،
ابومسلم خراسان در زمین خود و در شهر مشهد، مقابل پرسپولیس عملاً غریب است. اگر هم
تماشاگری داشته باشد، عموماً طرفداران استقلال تهران هستند که برای کم کردن روی
حریف به استادیوم میروند.
ابومسلم
در بازیهای خانگی که میزبان تیمهای مثل مس کرمان است، بعضاً به تعداد کادر و بازیکنان
دو تیم هم تماشاگر ندارد. از یک مشهدی اصیل که طرفدار پروپاقرص پرسپولس است، طوری
که برای بعضی از بازیهای آن به تهران نیز میآید، پرسیدم : «ابومسلم برای تو هیچ
اهمیتی ندارد؟» جوابی داد که برای من تاریخی شد. او گفت : «ابومسلم همینقدر برای
من اهمیت دارد که در لیگ بماند تا پرسپولیس به مشهد بیاید!» این تقسیمبندی دوگانه،
برای کشوری است که به تنوع گسترده قومی و زبانی و مذهبی شهره است. و تقریباً در
تمام نقاط آن فوتبال طرفداران بسیار زیادی دارد.
تبریز به شهر اولینها معروف
است. البته در خصوص فوتبال به چنین عنوانی اشتهار نداشت. گویا این شهر تاریخی از
تعلل خود غمگین است که چرا در گذشته چنین پدیدهی مهمی را به پایتخت سپرد. و بنا
دارد فوتبال باشگاهی واقعی را با یک قرن تاخیر به سراسر ایران معرفی کند. پدیده
جدیدی به نام تراکتورسازی از آذربایجان ظهور کرده، که دیر یا زود هویت را به
فوتبال بیهویت باشگاهی کشور باز خواهد گرداند. تراکتور گرچه ریشه دیرینه دارد،
اما موفقیتهای چند سال اخیر آن زمین بیحاصل فوتبالفارسی را عملاً شخم کرده و
وادار به عکسالعمل میکند. تراکتور موج نوی فوتبال این کشور است، تراکتور به
فوتبال باشگاهی، شخصیت باشگاهی و تناسب باشگاه و هوادار را یاد میدهد.
پرسپولیس و استقلال میلیونها
هوادار مشتاق دارند. ولی شاید جزو معدود باشگاههائی در جهان باشند که پایگاه
اجتماعی آنها عملاً شیر یا خطی است.
پیشینه شاهین و تاج این دو تیم، نماد هویتی خوبی بود. اما اکنون هیچ نشانی از آن
دو باشگاه ندارند. اگر دهها ساعت پای صحبت یک طرفدار بسیار باسواد استقلال و یا
پرسپولیس بنشینید، و مستقماً در خصوص فوتبال با ایشان گفتگو کنید، بیآنکه از این
دو تیم نام ببرید، هرگز تشخیص نخواهید داد که طرف گفتگوی شما استقلالی است یا
پرسپولیسی. جز این چارهای نخواهیم داشت که فرض کنیم ایشان باشگاه مورد علاقه خود
را منوط به نتیجه شیر یا خط کردهاند. اما اگر از آدمی مثل من که خیلی اهل فوتبال نیست،
در خصوص شیوه اندازهگیری قطر کهکشان راه شیری هم سوال کنید، بلافاصله به شما جواب
خواهم داد : «گرچه اظهار نظر در حوزه طب تا نجوم حق مسلم هر شهروند ایرانی است،
اما من از نجوم هیچ نمیدانم. جز اینکه کهکشان دیگری در کائنات به نام تراختور
وجود دارد، که هیچ کارشناسی را یارای اندازهگیری عرض و طول عظمت آن نیست».
تراکتور بذری را در این
فوتبال میکارد که در آینده رقابت را برای خود او هم دشوارتر خواهد کرد. رقیب او در
آینده فوتبال ریشهدار و با هویت ابومسلم خراسان و ملوان بندرانزلی خواهد بود. و
یا مثلاً یک باشگاه هویتدار کرمانشاهی با نام فرضی بیستون، در صدر جدول عرصه
رقابت را برای تراکتور سخت خواهد کرد. سپاهان و بندر و خوزستان و چابهار و
مازندران، باشگاههای مدرن و پرطرفدار خود را خواهند داشت. تراختور فوتبال باشگاهی
ایران را به سمتی هدایت خواهد کرد، که هر باشگاهی نماینده واقعی بخشی از جامعه خود
باشد. دقیقاً مانند آنچه که در انگلیس و ترکیه و فرانسه و ایتالیا و اسپانیا و
آلمان، بعضاً بیش از یک قرن سابقه دارد.
تهران که ترکیب جمعیتی همه
ایران در آن ساکن است و فوتبالدوستان بسیار مشتاقی دارد، دیر یا زود متوجه خواهد
شد که فوتبالفارسی در دنیای مدرن فوتبال باشگاهی، محلی از اعراب ندارد. فوتبالی که
در آن یکی امپراتور و دیگری سلطان است. آن دیگری فکر میکند به جای کار تیمی و
دانش فوتبال، باید "مؤتلف" بود تا بتوان زیرآب دیگران را زد و نهایتاً
به جائی رسید. الفاظ رکیک، روکمکنی به هر طریقی، تئوری توطئه فوتبالی، حاشیهسازیهای
ابتدائی، مهمترین صادرات این نوع فوتبال به همه ایران طی این سالیان بوده است.
وقتی علی دائی در اوج بود،
برای او آرزو میکردم که در این زمینه پیشگام شود و پتانسیل بالای خود را اسیر
فوتبالفارسی نکند، و به مغازهداری و تجارت صرف نپردازد. اما او اکنون ستارهای
است که غروب کرده و عملاً در زمین سرخابی مشغول استفاده از مزایای بیکران مادی
است. و با خرجی پرخرج در هر محرم، خودی به جامعه نشان میدهد. همان شگردی که سلطان
و امپراتور هم میداند.
اما منتقدین تراختور میگویند
که این باشگاه هم با قرمز و آبی پایتخت فرق چندانی ندارد. حامیان مالی و شیوه جذب
بازیکن و مربی و کُری طرفداران هم به نوعی صادره از پایتخت است. با این مدعا تراختور
را هم ادامه فوتبالفارسی میدانند. منتقدان میگویند نهادهای قدرت همان نفوذی را
در تراکتور دارند که در دو تیم پایتخت از سالها پیش داشتند. تراختور نیز از همان
پول یامفت و میلیاردی که پای بازیکنان و مربیان استقلال و پرسپولیس ریخته میشود، نصیب
میبرد.
اغلب این انتقادات درست است. با
کمال تاسف، این وضع مسخره فوتبال باشگاهی، امر فراگیری است. اما نتیجهای که از آن
میگیرند، به غایت خطاست. چون فوتبال باشگاهی را هویت و پایگاه اجتماعی تماشاگران
و علاقهمندان آن میسازد. در چنین شرایطی و با چنین بستری، اگر لازم باشد پول و
سرمایهگذاری از ثریا هم سرازیر خواهد شد. و صد البته هوادار چنین فوتبالی، علائق
خود را با شیر یا خط انتخاب نمیکند. باشگاه مورد علاقه، بخشی از هویت اوست.
لازم است در اینجا یک نکته را
یادآوری کنم. نظر به اهمیت موضوع، از طریق چندین فنپیچ مربوط به تراختور، سعی میکردم
تحولات جزئیتر این باشگاه را دنبال کنم. در آنها مطالب خوبی هم منتشر میشد، اما با
کمال تاسف سرشار از الفاظ بسیار رکیک نسبت به حریف بود. این فرهنگ حقیقتاً و با
کمال تاسف، ادامه فوتبالفارسی است. چون موضوع برای من اهمیت داشت، مدتی تحمل میکردم.
اما اکنون اخبار این تیم را از این منظر دنبال نمیکنم. حتی از اسم بازیکنان نیز
بیاطلاع هستم. اما نگاه من از منظری دیگری است که چندان نیازی به اینگونه جزئیات
ندارد.
تراختور پایگاه اجتماعی بسیار
مشخص و قدرتمند و پر تعدادی دارد. نهادهای قدرت که استقلال و پرسپولیس را حمایت میکنند،
و به فوتبالفارسی دامن میزنند، از این موضوع به خوبی مطلع هستند. و تمام سعی خود
را میکنند که نهایتاً تراختور قطب سوم همین فوتبال باشد. چون میدانند تحقق چنین امری محال است، تصمیم به کنترل باشگاه
دارند، که بیتاثیر هم نیست. مدیران این نهادها که پول میلیاردی پای بازیکنان و
مربیان پایتخت میریزند، این امید را هم دارند که بر محبوبیت خود میان طرفداران
این دو تیم بیفزایند. و حتی به خود اجازه میدهند به کاندیداتوری پستهای سیاسی هم
فکر کنند. آنها میدانند که اگر نفوذ و حمایت کسانی مثل خودشان نصیب این دو
تیم نشود، با سرعت برق و باد از هم خواهند
پاشید. خصوصا که قرمز و آبی پایتخت معتاد پول یامفت نفتی هم شدهاند.
ولی همان نهادها بخوبی میدانند
که اگر تراختور را به حال خود بگذارند، این تیم با تکیه بر پایگاه اجتماعی باهویت خویش،
بلافاصله به استقلال مالی خواهد رسید. آنها به خوبی میدانند که اگر تراکتور مستقل
شود، بلافاصله خود را از چنبره مافیائی و نفتی فوتبالفارسی نجات خواهد داد. از
تجربه گرانقدر باشگاههای صد ساله همسایه، با تکیه بر اشتراکات زبانی و فرهنگی بهره
خواهد برد، و به یک باشگاه قدرتمند و با کیفیت کشور تبدیل خواهد شد. آنها به خوبی
میدانند که طرفداران تراختور، علاقه خود را طی یک شیر یا خط بدست نیاوردهاند. این
طرفداران درگیر نبرد حیدری نعمتی شش تاییها و چند تاییها نیستند. برای آنها
تراختور بارسلونای آسیاست. نماد هویت است. به قعر جدول هم سقوط کند، یکصدا فریاد
خواهند زد : «عیبی یوخ!» پس بهتر است با پول، چنین طرفیتی را کنترل کرد. تا درگیر
حاشیهسازیهای کودکانه از جنس پایتخت باقی بماند.
حمایت مالی از استقلال و
پرسپولیس برای حامیان، پیش هواداران این دو تیم اعتبار میآورد، و نوعی بازی قدرت
هم هست. اما حمایت از تراکتور جنبه بازدارنده دارد. حال که هیچ نفوذی میان هواداران
این باشگاه مردمی ندارند، و خوب میدانند که با سرعتی باور نکردنی تراختور قادر
است خود را جمع و جور کند، ترجیح میدهند به لحاظ مالی همچنان زیر بلیط خودشان باشد.
موضوع مهم دیگری هم در حاشیه
فوتبال وجود دارد. شکاف تلویزیونی و رسانهای را شاید بتوان مهمترین شکاف فراگیر تودهای
آذربایجان با سایر نقاط ایران نامید. زمانی که در مدارس مشهد و شیراز، دختران و
پسران مو به مو اتفاقات آکادمی موسیقی گوگوش را دنبال میکردند، و تقلید از کاراکترهای
آن به بازی جذاب بچهها تبدیل شده بود، در آذربایجان و در شهری مثل اورمیه، عملاً
بخش عمده مردم از این برنامه هیچ اطلاعی نداشتند. این مردم سالهاست اؤسِس را که
کیفیت به مراتب بهتری دارد، دنبال میکنند. سلیقه آنها به حدی ارتقاء یافته که شبکهای
مانند منوتو جوابگوی نیازشان نیست. کانالهای تلویزیونی بیشمار صدا و سیما هم سالهاست
از چنین عرصههای سرگرمکنندهای برکنار ماندهاند. بر همین قیاس، اگر در لیگ
فوتبال ایران تراختور حضور فعالی نداشته باشد، و یا تعمداً حذف شود تا در موقعیت
یک از نمادهای هویت قرار نگیرد، جوانان آذربایجانی قطعاً پیگیر فوتبالفارسی
نخواهند بود. و عطای لیگ را کُلّهم به لقای آن خواهند بخشید. با این توضیح که
فوتبال همسایه از اؤسِس هم جذابتر و جهانیتر است. این هم موضوعی است که احتمالاً
در محاسبات لحاظ میشود.
تراختور شخصیت دارد ، رنگ
دارد، تماشاچی دارد، شور دارد، عشق دارد، زبان دارد، شهر و روستا دارد. تراختور
هویت دارد. و با هیچ ضرب و زوری نمیتوان آن را در ردیف فوتبالفارسی دستهبندی کرد.
بزرگانی چون بهرام بیضائی و عباس کیارستمی، سینمای این کشور را از فیلمفارسی نجات دادند. این موج نوی فوتبال باهویت، نهال
فوتبالی از جنس اسپانیا و بریتانیا را در ایران خواهد کاشت. البته کسانی که هنوز
گرفتار الگوی فوتبالفارسی "قرمزته و آبیته" هستند، دشوار بتوانند عظمت
تراختور را درک کنند. و دشوارتر خواهند پذیرفت که هر نقطه از ایران با خیل
هواداران، برای تراختور زمین خودی است. در آینده تاریخ شروع فوتبال باهویت حرفهای
و باشگاهی کشور، از شهر اولینها نوشته خواهد شد.
در فیس بوک :
پاسخحذفhttps://www.facebook.com/Mohammad.Babaee.Balaneji/posts/564074873679246
به عمل کار برآید به سخندانی نیست. ضمناً فوتبالترکی رو هم دیدیم با سیلی و فرهنگ غنی که نشون دادین.
پاسخحذفبه جای نژاد پرستی این رو فراموش نکن که تبریز و آذربایجان قسمتی از ایران هستن و پشت هر زنده باد آذربایجان صد بار زنده باد خاک پاک ایران نهفته است. کلمه فوتبالفارسی هم کلمه مودبانه ای نیست هرچند به این ادبیات طرفداران تراکتور که توهم توطئه بر ضد خودشون دارن عادت کردیم. امیدوارم منصف تر باشید.
پاسخحذفآقایان روشنفکر هر وقت جو گرفتشون ادعا جدایی کردن اون موقع بهتون میخندم
پاسخحذفمنهم ایرانی آذربایجانی هستم .مطلبتون رو کاملاً خوندم خوب بود . اما فراموش نکنیم یک فوتبال با کلاس و الگو خیلی چیزها دارد که باید اعضاء باشگاه مدنظر قرار دهند. گاهاً در فوتبال اروپا و امریکا ستاره هایی را گنار می گذارند که هر کدام جای دو سه نفر بازی می کنند.و جالب است که مردم این کشورها هیچ اعتراضی به این مسئله نمی کنند.هر چند تیم ملی آنها نتواند نتیجه بگیرد.مردم ما اگر تیمی را انتخاب کنند باید اعضاء تیم مرد باشند.عاشق باشند، مودب و ا اخلاق باشند ، انساندوست باشند البته نه فقط در زمین فوتبال ، و می دانید اگر تیمی اینگونه باشد لازم نیست زبانش ترکی یا فارسی باشد ممکن است به زبان ساحل عاج با هم صحبت کنند ولی در سراسر جهان طرفدار خواهد داشت انتظار مردم از تیم تراکتوراین است. البته به حق هم بچه های تراکتور سازی اینگونه بوده اند . از علی کریمی من آنقدر بزرگمنشی شنیده ام که فقط بخاطر این مرد بازی های تراکتور را نگاه می کنم. امیدوارم تماشاگران و هواداران این تیم هم مثل علی کریمی مرد باشند انوقت تراکتورسازی تیمی جهانی خواهد بود.البته امیدوارم سایر تیم های ایران هم اینگونه شوند آنوقت انتخاب یک تیم و طرفداری از آن خیلی برای مان سخت خواهد بود.به امید روزی که تیم های تهاجمی با غیرت و با اخلاق داشته باشیم.
پاسخحذفهمه اینایی که گفتی رو اگه فرض کنیم هم که درست باشن، باز تیم های اصفهانی خیلی جلوتر از تبریزی ها بهشون رسیده بودند.
پاسخحذفشرم بر تو تجزیه طلب که با الفاظی چون فوتبالفارسی و از این دست مزخرفها، کوشش بر نفاق افکنی میان ایرانیان را داری
پاسخحذفکشوری که بناش بر بی عدالتی است تجزیه بشه بهتره علاوه بر آن استفلال حق اولیه هر ملتی است
حذفMy dear Arkadash Football turki ro ham didim.Beshiktash vs galatasarai..ye bezan bezane 40 50000 nafari.Arkadash azizam akhar ma nafahmidim ghebleh koodom variyeh...in ghebleh bazi mogheha misheh baku bazi mogheha ham misheh Ankara.Taklif in melateh azizeh khodetoono roshan konin...ahaay mellateh Tabriz che neshastin ke shoma hichi nistin nadashtin va hich ham nakhahid dasht magar inkeh be aliov ya Ankara dolaa rast shin.Baba aghalan mikhain berin bezarin ye chizi bara goftan be Ankara ya aliov dashteh bashin
پاسخحذفعزیز دل برادر آذربایجان بخشی جدایی ناپذیر از ایران عزیز است هویت و شرف تمامی اقوام یعنی هویت و شرف ایرانی، چطور به خودت اجازه نفاق میدی... فوتبال ترکی و فوتبال فارسی دیگه چیه که تو داری ازش میگی... تراکتور عشقه ولی نه فرهنگ غرب ... تیم های ترکیه که داری ازشون دم میزنی خوبه داریم وضعشونو میبینیم دعوا - الفاظ رکیک و ... این تیما برات الگو هستند... وای بر ما.......
پاسخحذفاینها همه حقایقی اندک از مسایل این دیار و تیم تراکتور هستند اما زیبا نوشته ای.میبینی دوست عزیز این فارس ها تحمل یک لغت از نوشته های شما را ندارند و شما را متهم به تجزیه طلبی میکنند؟
پاسخحذفاما همه میدانیم و اگاه هستیم که روزی سر ایران جدا خواهد شد
احمق جان شما هم برداشت بالایی ها از متن را تایید کردی؟آذربایجان سر ایران خواهد ماند اگر نمی دانید بدانید . آذربایجان بدون ایران تفاله ای بیش در جهان بین النلل نیست . بدون اثر وحقیر . چسبیدن به وحشی های ترکیه و هوس بازان،بددهنان و عقب افتادگان آذربایجان اصلا افتخاری ندارد . اگر راست می گویند آنها به ایران بزرگ بپوندند و به هویت اصیلشان برگردند .
حذفسولماز: دوست گرامی حداقل به جای «جوانان آذربایجانی»، «جوانان ترک» را به کار می بردید تا بین این همه کلمهٔ سرزمین عزیزمان آذربایجان یکبار هم ملیت تورکمان هم نوشته می شد. متاسفانه کلمهٔ تورک دربین حرکت ملی مدنی آذربایجان به کلمهٔ غریبی تبدیل شده است، حداقل ما این اشتباه را تکرار نکنیم. کمی هم از کردها، بلوچها وعربهای ایران یاد بگیریم که خود را فعال و جوان کرد و عرب و بلوچمی نامند نه کردستانی و بلوچستانی و عربستانی و ... به هر حال با تشکر از مقالات وزین و ارزشمندتان و توجه به تیم تمام تورکهای ایران و آذربایجان.
پاسخحذفگؤزل یازیدی، وار اولاسیز جناب بابایی. سولماز خانیمین اؤنریسینه ده قاتیلیرام.
پاسخحذفمن واقعا برای همه نژادها احترام قائلم و هیچ وقت به هیچ قومیتی توهین نکردم. اما دوست عزیز شما دیگه واقعا شور را ازمزه بردین! فوتبالفارسی! یعنی الآن شما نماد روشنفکری در بین مردم ترک هستید؟ عزیزم شخصیت را همه دارن. خیالت راحت حتی اعضا داعش هم که نماد توحش هستن شخصیت دارن. شخصیت چیزی غیر از مجموعه ویژگی های یک فرد نیست. این چه سخن پوچیه که با افتخار میگین تراکتور شخصیت داره. خب آره تراکتور هم شخصیت داره ، اما چه شخصیتی؟ واقعا انقدر دچار تعصب هستید که فکر میکنید تراکتور پیشقدم در زمینه فوتبال این کشور شده؟ یعنی واقعا نمی دونید مالک این تیم کی هست؟ مالکیت این تیم با یک ساختار نظامی هست و شما دم از بالندگی و استقلال این تیم می زنید ، صحبت از این می کنید که کم کم باید بقیه تیم ها هم از تراکتور یاد بگیرن!!! تعصب تا کجا؟ نژادپرستی تا کی؟ توهین نمی کنم ولی تا حالا به این مورد فکر کردید که هر اتفاقی را چه خوب چه بد با یک تاخیر زمانی کوتاه یا بلند مدت تقلید می کنید؟ یادتون هست صفحه ای در فضای مجازی راه افتاده بود به نام بچه پولدارهای تهران؟ یادتون هست چه انتقاداتی در مورد تاثیر این صفحه در کشور شکل گرفت؟ یادتون هست چقدر جامعه شناس و روانشناس با بحث علمی تبیین کردن که راه اندازی این قبیل صفحات کار زننده و اشتباهیه؟ نتیجه چی بود؟ گردانندگان اون صفحه به میل خودشون اون صفحه را تعطیل کردن ، اما در کمال ناباوری بعدش صفحه ای راه افتاد تحت عنوان بچه پولدارهای تبریز!!! ظاهرا فارغ از درست یا اشتباه بودن این کار فقط حس تژادپرستی اقوام ترک تحریک شده بود که ما باید به فارس ها نشون بدیم ما پولدارتریم یا شما!
پاسخحذفیعنی واقعا تصور می کنین راهی که تراکتور الان داره میره را قبلا سپاهان به مراتب بی حاشیه تر و موفقیت آمیزتر نرفته؟ یعنی تیم های سرخآبی پایتخت که در شرف خصوصی شدن هستن باید بیان از تراکتور وابسته به یک ارگان نظامی درس استقلال و نوآوری یاد بگیرن؟ تصور میکنین تراکتور با این همه حاشیه و دلخوری که برای بقیه تیم ها و بازیکنان آنها ایجاد کرده از فولاد خوزستان که در کمال متانت دوبار قهرمان لیگ شده برتره؟ کجا دیدید طرفداران فولاد خوزستان پرچم عربستان را در ورزشگاه بلند کنن؟ کی دیدید فولاد خوزستان و طرفدارانش استقلال کشور را تهدید کنن؟
ادامه
پاسخحذفشما با سیر روند تمدن ها آشنایی دارین؟ تشکیلات ، سازمان ها و حتی حتی در مقیاس کوچک تیم های ورزشی هم مثل تمدن ها از یک قاعده کلی پیروی میکنن
1- شکل گیری اولیه به همراه ضعف های ساختاری
2- شکوفایی و موفقیت ، دوران پر از شکوه و عظمت
اما ، اما هنر اینجا معلوم میشه که تا چه مدت با مدیریت بشه در مرحله دو بافی ماند وگرنه
3-دوران انحطاط وفساد و در نهایت نابودی آغاز میشه.
تیم تراکتور هنوز به جد به مرحله 2 نرسیده داره وارد مرحله سوم میشه. طرفداران استقلال و پرسپولیس و سپاهان و ... بعد از شکوفایی تیم های مورد علاقشون رسیدن به حدی که از خشم صندلی میشکستن و ورزشگاه آتش میزدن. که البته این مورد هم تدریجی مدیریت و فرهنگ سازی شد و دیگه اتفاق نمی افته. حالا شما بعد از چندین سال که از رخ دادن این قبیل اتفاقات گذشته و هنوز تیمتون به مرحله دوم هم نرسیده صندلی میشکنید و ورزشگاه اتش می زنید و پرچم ترکیه را بلند می کنید دم از شخصیت این تیم می زنید؟ ابومسلم باید از شما الگو بگیره؟
بگذریم اتفاقی که در تبریز افتاد بسیار زننده و ناراحت کننده بود. با احساسات این تعداد مردم بازی کردن قابل بخشش نیست اما من نمی فهمم چرا بجای بررسی منطقی این ماجرا باز هم قضیه فارس و ترک را وسط می کشید؟ در طول تاریخ ندیدید فارس باعث آزردگی فارس شده باشه؟ قطعا دیدید. ترک چطور؟ تا بحال ندیدید یک ترک با اشتباهی باعث آزار ترک دیگری شده باشه؟ دنبال مقصرین این اشتباه میگردید یک سوزن به خودتون بزنید یک جوالدوز به بقیه!!! ادعا می کنید موبایل و اینترنت در ورزشگاه قطع شده بوده. بسیار خب اما واقعا فکر میکنید مسئولین لیگ یا کسی مثل آقای تاج یا سپاهانیها یعنی زیرمجموعه وزارت ورزش انقدر نفوذ دارند که در شهر شما و در وزارت ارتباطات و در میان مردم غیور ترک نفوذ کنند و ارتباط موبایل را قطع کنند؟ یعنی واقعا شما نمی دونید که صدا و سیما در این کشور حتی به رئیس جمهور هم پاسخ نمیده و سازمانی مستقل زیر نظر شخص اول مملکته؟ در چنین شرایطی ادعا می کنید که ما فارس های کثیف وارد صدا و سیمای شما در شهرتان شدیم و ارتباط رادیو و تلویزیون را قطع کردیم؟ یعنی انقدر تعصب قومی و قبیله ای چشمتون را بسته؟ میتونید یکم تحقیق کنید در مورد ساختار های دولتی و حکومتی کشورمون.تصمیم گیری در این سطح فقط و فقط توسط وزارت کشور و زیر مجموعش ( و احیانا دخالت وزارت اطلاعات ) گرفته میشه. اگر دنبال علت این ماجرا هستید در خود تبریز و در شورای تامین استان و شهرستانتان بدنبال تصمیم گیران باشید. مسئولین شهر خودتون و هم نژادهای خودتون از ترس خودتون و رفتارهای احساسی و نسنجیده چنین تصمیم زشت و زننده ای را گرفتند. قضیه را بسط ندید به اصفهان ، به تهران ، به سازمان لیگ ، به تاج و ....
به امید دوستی ، برادری و برابری همه اقوام در ایران
دعوت می کنم کسانی که بعد از اتفاقات بازی تراختور و نفت معلوم نیست از کجا به این مطلب رسیدن و حسابی رفتن بالای منبر و آسمان و ریسمان به هم می بافن تا یه نگاهی به تاریخ نگارش متن بکنن و ببینن که در 11 آذر 92 نوشته شده.
پاسخحذفبه هر حال تراختور به عنوان نماد و تریبونی برای حرکت بیداری آذربایجان بوده و خواهد ماند.
تراکتور چیزی فراتر ازفوتبال است برای ملت آزربایجان.فریادی علیه اجحاف وحق کشی فریادی علیه کسانی که میخواهند زبان مادری یک ملت را نادیده گرفته وبه خیال خام خودشان کمربه نابودیش بسته اند فریادیست علیه نابودی دریاچه اورمیه،فریادیست علیه چشم بستن به ظلمی که علیه کودکان مدرسه شین آباد زلزله زدگان ورزقان وهزاران هزار ظلم دیگر..
پاسخحذف