تلویزیون فارسی بی بی سی مستندی بنام شجریان پژواک روزگار ساخت و چند بار پخش کرد. در حاشیه موضوع اصلی این مستند، صادق صبا از شجریان سوال کرد چه نوع موسیقی دیگری را گوش می کند؟ پیدا بود این سوال خیلی حساب شده نیست و شجریان هم جواب از پیش آماده ای برای آن نداشت. جواب به گمان من فی البداهه ولی بسیار درخور توجه بود. او گفت سلین دیون، خولیو و پس از کمی مکث، پاواروتی را بعضا گوش می کنم. بلافاصله تاکید کرد، معمولا تار شهناز گوش می دهد و البته تمایلی به شنیدن صدای خود ندارد.
سلین دیون ستاره پاپی است که درخشیده و شاید هم دوران او تمام شده باشد. او حتی نماینده تمام عیار موسیقی پاپ و راک غربی هم نیست. خواننده خوش صدا و معروفی است که ماندگارترین آهنگهای او را ژان ژاک گلدمن، آهنگساز و خواننده فرانسوی ساخته است. شجریان با تاکید نام خولیو را می برد، معلوم نیست خولیو نماینده چه نوع موسیقی برای اوست. اگر مثلا از پنک فلوید نام می برد، می شد حدس زد تحولات موسیقی جدید راک غربی را زیر نظر دارد و دنبال می کند. جالب است که حتی یک نام نیز از موسیقی عربی و ترک و هند و شرق دور هم به زبان نیاورد. نام درخور توجهی که گفت و به نوع هنر او نیز مرتبط است، پاواروتی بود. آن هم حکایتی دارد. پاواروتی به مدد تکنولوژی و مشارکت در کنسرتهائی با ستارگان پاپ، حتی در دورافتاده ترین نقاط کشور نیز برای دوستداران موسیقی شناخته شده است. اگر استاد نام کریس دی برگ و آندره بوچلی را هم به لیست اضافه می کردند جمع بزرگان دست می شد. به عبارت صریح و بهتر، استاد پرآوازه موسیقی سنتی ایران، همان قدر موسیقی جهان را می شناسد و گوش می دهد که یک شهروند معمولی ایرانی. از اقیانوس بی کران موسیقی کلاسیک غرب حتی اسم یک نفر را هم نمی آورد، شاید هم اصلا گوش نداده باشد. یعنی جناب استاد به بتهوون و باخ و واگنر و راول و ویوالدی و چایکوفسکی و استراوینسکی و اشتراوس و راخمانینوف و شوستاکویچ و دهها غول موسیقی جهان اصلا نیازی ندارد. و مدام تار و کمانچه و ردیف نوازی شهناز گوش می دهد. کسی که موسیقی را در تار شهناز خلاصه کند، کارش به بیداد و دستان منتهی نمی شود. اشکال و نکته همینجاست.
مرحوم حاج قربان سلیمانی دوتار نواز مشهور، گنجینه ای بود که در ایام پیری توسط دیگران کشف شد. ایشان که نماینده تمام عیار موسیقی بخشی های خراسان بود، حتی در ابتدا تمایلی به شرکت در گروه نوازی با بزرگان موسیقی ایران نیز نداشته است. او یک بخشی را به تنهائی یک ارکستر کامل می پنداشت و می گفت بخشی واقعی چیزی کم ندارد، با صدای خود و دو تار، سازش قادر است همه کاری انجام دهد. بعبارت دیگر حاج قربان سلیمانی هم خود را بی نیاز از هر نوع موسیقی دیگر می دید. بر او حرجی نیست، اما بدیهی است که پانصد سال دیگر نیز، آن نوع نگرش، به اثری مثل شب سکوت کویر، منجر نمی شد.
من مشکل پایان ناپذیری با موسیقی سنتی مبتنی بر ردیف دارم و با هر کس که اهل فن هست مطرح می کنم محترمانه و با صراحت یک جواب می شنوم "موسیقی شناس نه ای جان من خطا اینجاست". پیش درآمد و درآمد و دل ای دل ای طولانی، مالیات و عوارض کمرشکن و حوصله بری است که باید در این نوع موسیقی تحمل شود، تا شاید لذتی حاصل آید. برای درک موسیقی کلاسیک غرب هم باید ذوق پرورش یافته ای داشت اما برای موسیقی ای که سینه به سینه منتقل شده است هم باید یک دوره آموزش و درک کامل ردیف میرزا عبدالله را گذراند تا توان درک و لذت از آن را پیدا کرد؟ نگرش مشابه شجریان و حاج قربان سلیمانی به موسیقی دیگران نکته در خور توجهی باید داشته باشد. این مصاحبه و آن پاسخ بذر تردید بیشتری بر این مشکل پاشید که نکند عده ای خود را در دام گوشه ها و ردیف ها اسیر کرده اند و بی جهت این موسیقی را این همه بزرگ جلوه می دهند. تمام این ردیف در چند ساعت نواخته و حوصله شنونده را سر برده و به پایان می رسد. عده ای حتی آن را مشابه و هماورد موسیقی کلاسیک غرب می دانند. شجریان هم نام و شهرت خود را نه مدیون استادی موسیقی ردیف، بلکه مدیون آثاری است که در آن مشارکت داشته است.
آثاری ماندگاری که شجریان در آنها شرکت داشته است گرچه در زمینه سنتی است، اما شنونده عادی و کمی با ذوق هم در آن چیز جدیدی فراتر از ردیف تکراری احساس می کند. فکر آدمهای باسوادی که موسیقی علمی و جهانی را می شناسند کاملا در آنها هویداست. بلا استثناء در تمام این آثار نامی بزرگ و شاید بزرگتر از خود او هم حضور دارند. اما بخش اعظم افتخار به شجریان رسیده است. بیداد، آستان جانان، دستان، مشخصا کار آهنگسازی به نام پرویز مشکاتیان است. اهل موسیقی بیداد را یک نقطه عطف در تاریخ موسیقی ایران می دانند. حضور استادان بزرگی چون لطفی و مرحوم بیگجه خانی کاملا در این اثر مشهود است. زمینه این اثر سنتی است ولی تاثیر موسیقدان باسواد و درس خوانده آن را به اثری در حد شعر کلاسیک فارسی تبدیل کرده است که برای خاص و عام جذاب است. شب سکوت کویر زمینه محلی دارد اما آهنگسازی کیهان کلهر آن را تبدیل به شاهکاری فراموش نشدنی کرده است. بیداد را کار شجریان دانستن ظلم بزرگی به مرحوم مشکاتیان است و شاید همین توجهات بی جا باعث شد آن بزرگان از او رویگردان شوند. مشکاتیان پس از شکرآب شدن رابطه با شجریان سعی کرد آثاری را با ایرج بسطامی اجرا کند، بدیهی است که جای صدای شجریان را نمی توانست پر کند. کمبود خواننده تمام عیار آواز ایرانی، عرصه را انحصاری کرده است. زنان یعنی نصف جمعیت کشور از تک خوانی محروم هستند. اگر آواز و موسیقی در این کشور گسترش می یافت قطعا استعدادهای جدیدی مثل قمرالملوک وزیری امکان ظهور داشت. استادان و آهنگسازان واقعی موسیقی هم مجبور نبودند تمام کارهایشان را با یک نفر اجرا کنند. بزرگ شدن فقط یک نفر و دیده نشدن بقیه، ضایعه بزرگتری هم داشت، خیلی زود تولید آثار ماندگار به بن بست خورد. اکنون نوبت رندان مست است با آن سازهائی که عمرشان بیشتر از حیات شجریان نخواهد بود.
هیچ اثر ماندگاری از شجریان پیدا نمی کنید که نام بزرگانی مثل حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، کیهان کلهر، لطفی، در کنار آن نباشد. اما افتخار تمام آنها تقریبا یک جا نصیب شجریان شده است. بعبارت دیگر شجریان بیش از آنکه نابغه موسیقی باشد، نابغه استفاده از فرصتی است که عملا یکه تازی این میدان نصیب او کرده است. هر وقت کف گیر او به ته دیگ می خورد با کلهر و علیزاده کنسرتی برگزار می کند. او حتی چند سال گذشته و احتمالا برای مصرف داخلی گروه جدید التاسیس از مردم خواست، نگویند شجریان، بگویند گروه علیزاده، کلهر، همایون و شجریان. یعنی ببینید رفقا، با اینکه من تاکید می کنم، ولی ملت هنر پرور ول کن نیستند. قدرت آفرینش واقعی شجریان در کمال پختگی او همین رندان مست است. سازهای جدید که هرگز فراگیر نخواهد شد، پس از مستند اخیر و مصاحبه اختصاصی، به لوگوی بی بی سی فارسی هم راه یافت.
مرحوم اخوان ثالث که به فارس بودن خود تفاخر می کرد جز فارسی زبانی بلد نبود و هیچ ارتباط مستقیی با شعر جهان نمی توانست پیدا کند. به قول بزرگی در دنیای کوچک خود جهان بینی اش را شخصا سرهم بندی می کرد. امروزه حتی برای شناخت اسلام و دنیای اسلام هم دانستن انگلیسی ضروری است، فهم شعر جدید که جای خود دارد. شجریان در مقایسه با همشهری خود این شانس را دارد که زبان موسیقی، جهانی است و ضرورت زیادی به یاد گرفتن آلمانی و انگلیسی نیست اما او از همان نعمت گوش دادن نیز بی بهره مانده، اما همچنان استاد مسلم تلقی می شود. او مانند دانشجویان علوم دینی نه تنها مدام در متون قدیم دنبال کشف جدید می گردد و تار شهناز گوش می دهد، بلکه ظاهرا بی نیاز از موسیقی جهانی است و مانند اخوان ثالث شخصا تئوریها و سازهای خود را سرهم بندی می کند. عربها بقدری ویولن را عربی کرده اند که به نظر می رسد از اول سازی عربی بوده است. ویولن پرویز یاحقی کاملا ایرانی بود. آنوقت استاد مسلم بنا دارد چرخ را از اول اختراع کند. در کشوری که زبان آن هیچ محلی از اعراب در معادلات بین المللی نداشته باشد، باید به دیپلمات بودن وزیر خارجه اش که انگلیسی بلد نیست شک کرد. با این همه باسواد و تحصیل کرده، استادی که از موسیقی جهانی هیچ نداند، دست کمی از همان دیپلمات ندارد.
شجریان شناسنامه موسیقی سنتی ایرانی است. علاوه بر مردم که صدای او را دوست دارند، تقریبا تمام اهل فن در مسلم بودن استادی ایشان توافق دارند. آثار ماندگاری که او در آنها شرکت دارد کار دیگران است، پس باید تمام هنر او در آواز باشد، آواز هم که همه موسیقی نیست. اگر دقیق تر سوال شود، خواهند گفت او استاد مسلم آواز مبتنی بر ردیف ایرانی است. تمام گوشه ها و شعبه های آن را به نحو احس می شناسد. ردیف نیز تعریفی دارد که فقط اهل فن از آن سر در می آورند.
برداشت یک علاقه مند به موسیقی از ردیف چیزی بیش از جمع آوری و مرتب کردن آوازها، ملودیها، و گوشه ها نیست، که در چند ساعت نواخته و تمام می شود. به نظر می رسد طرفداران این موسیقی بیش از حد خود را در چم و خم آن غرق کرده اند و دست و پایشان را بسته اند.
حال که اخوان ثالث یکی از بزرگترین شعرای معاصر کشور شخصا جهان بینی اش را سرهم بندی می کرد. و کسی که فقط صدای خوب دارد و استاد ردیف است، از جهان هم خولیو و سلین دیون را می شناسد، ساز جدید هم می سازد و لابد روشهای آموزش آن را هم خود شخصا منتشرخواهد کرد، به شناسنامه موسیقی کشور تبدیل شده است، اجازه بدهید نه یک تعریف ایجابی که کار اهل فن هست، بلکه یک تعریف سلبی هم از موسیقی سنتی ردیف ارائه دهیم. تا کار افرادی مثل من به سامان برسد که سالهاست سعی می کنند بفهمند با وجود علیزاده و مشکاتیان و کلهر و سازندگان و آفریندگان دیگر، چرا همه یک صدا می گویند شجریان؟.
سلین دیون ستاره پاپی است که درخشیده و شاید هم دوران او تمام شده باشد. او حتی نماینده تمام عیار موسیقی پاپ و راک غربی هم نیست. خواننده خوش صدا و معروفی است که ماندگارترین آهنگهای او را ژان ژاک گلدمن، آهنگساز و خواننده فرانسوی ساخته است. شجریان با تاکید نام خولیو را می برد، معلوم نیست خولیو نماینده چه نوع موسیقی برای اوست. اگر مثلا از پنک فلوید نام می برد، می شد حدس زد تحولات موسیقی جدید راک غربی را زیر نظر دارد و دنبال می کند. جالب است که حتی یک نام نیز از موسیقی عربی و ترک و هند و شرق دور هم به زبان نیاورد. نام درخور توجهی که گفت و به نوع هنر او نیز مرتبط است، پاواروتی بود. آن هم حکایتی دارد. پاواروتی به مدد تکنولوژی و مشارکت در کنسرتهائی با ستارگان پاپ، حتی در دورافتاده ترین نقاط کشور نیز برای دوستداران موسیقی شناخته شده است. اگر استاد نام کریس دی برگ و آندره بوچلی را هم به لیست اضافه می کردند جمع بزرگان دست می شد. به عبارت صریح و بهتر، استاد پرآوازه موسیقی سنتی ایران، همان قدر موسیقی جهان را می شناسد و گوش می دهد که یک شهروند معمولی ایرانی. از اقیانوس بی کران موسیقی کلاسیک غرب حتی اسم یک نفر را هم نمی آورد، شاید هم اصلا گوش نداده باشد. یعنی جناب استاد به بتهوون و باخ و واگنر و راول و ویوالدی و چایکوفسکی و استراوینسکی و اشتراوس و راخمانینوف و شوستاکویچ و دهها غول موسیقی جهان اصلا نیازی ندارد. و مدام تار و کمانچه و ردیف نوازی شهناز گوش می دهد. کسی که موسیقی را در تار شهناز خلاصه کند، کارش به بیداد و دستان منتهی نمی شود. اشکال و نکته همینجاست.
مرحوم حاج قربان سلیمانی دوتار نواز مشهور، گنجینه ای بود که در ایام پیری توسط دیگران کشف شد. ایشان که نماینده تمام عیار موسیقی بخشی های خراسان بود، حتی در ابتدا تمایلی به شرکت در گروه نوازی با بزرگان موسیقی ایران نیز نداشته است. او یک بخشی را به تنهائی یک ارکستر کامل می پنداشت و می گفت بخشی واقعی چیزی کم ندارد، با صدای خود و دو تار، سازش قادر است همه کاری انجام دهد. بعبارت دیگر حاج قربان سلیمانی هم خود را بی نیاز از هر نوع موسیقی دیگر می دید. بر او حرجی نیست، اما بدیهی است که پانصد سال دیگر نیز، آن نوع نگرش، به اثری مثل شب سکوت کویر، منجر نمی شد.
من مشکل پایان ناپذیری با موسیقی سنتی مبتنی بر ردیف دارم و با هر کس که اهل فن هست مطرح می کنم محترمانه و با صراحت یک جواب می شنوم "موسیقی شناس نه ای جان من خطا اینجاست". پیش درآمد و درآمد و دل ای دل ای طولانی، مالیات و عوارض کمرشکن و حوصله بری است که باید در این نوع موسیقی تحمل شود، تا شاید لذتی حاصل آید. برای درک موسیقی کلاسیک غرب هم باید ذوق پرورش یافته ای داشت اما برای موسیقی ای که سینه به سینه منتقل شده است هم باید یک دوره آموزش و درک کامل ردیف میرزا عبدالله را گذراند تا توان درک و لذت از آن را پیدا کرد؟ نگرش مشابه شجریان و حاج قربان سلیمانی به موسیقی دیگران نکته در خور توجهی باید داشته باشد. این مصاحبه و آن پاسخ بذر تردید بیشتری بر این مشکل پاشید که نکند عده ای خود را در دام گوشه ها و ردیف ها اسیر کرده اند و بی جهت این موسیقی را این همه بزرگ جلوه می دهند. تمام این ردیف در چند ساعت نواخته و حوصله شنونده را سر برده و به پایان می رسد. عده ای حتی آن را مشابه و هماورد موسیقی کلاسیک غرب می دانند. شجریان هم نام و شهرت خود را نه مدیون استادی موسیقی ردیف، بلکه مدیون آثاری است که در آن مشارکت داشته است.
آثاری ماندگاری که شجریان در آنها شرکت داشته است گرچه در زمینه سنتی است، اما شنونده عادی و کمی با ذوق هم در آن چیز جدیدی فراتر از ردیف تکراری احساس می کند. فکر آدمهای باسوادی که موسیقی علمی و جهانی را می شناسند کاملا در آنها هویداست. بلا استثناء در تمام این آثار نامی بزرگ و شاید بزرگتر از خود او هم حضور دارند. اما بخش اعظم افتخار به شجریان رسیده است. بیداد، آستان جانان، دستان، مشخصا کار آهنگسازی به نام پرویز مشکاتیان است. اهل موسیقی بیداد را یک نقطه عطف در تاریخ موسیقی ایران می دانند. حضور استادان بزرگی چون لطفی و مرحوم بیگجه خانی کاملا در این اثر مشهود است. زمینه این اثر سنتی است ولی تاثیر موسیقدان باسواد و درس خوانده آن را به اثری در حد شعر کلاسیک فارسی تبدیل کرده است که برای خاص و عام جذاب است. شب سکوت کویر زمینه محلی دارد اما آهنگسازی کیهان کلهر آن را تبدیل به شاهکاری فراموش نشدنی کرده است. بیداد را کار شجریان دانستن ظلم بزرگی به مرحوم مشکاتیان است و شاید همین توجهات بی جا باعث شد آن بزرگان از او رویگردان شوند. مشکاتیان پس از شکرآب شدن رابطه با شجریان سعی کرد آثاری را با ایرج بسطامی اجرا کند، بدیهی است که جای صدای شجریان را نمی توانست پر کند. کمبود خواننده تمام عیار آواز ایرانی، عرصه را انحصاری کرده است. زنان یعنی نصف جمعیت کشور از تک خوانی محروم هستند. اگر آواز و موسیقی در این کشور گسترش می یافت قطعا استعدادهای جدیدی مثل قمرالملوک وزیری امکان ظهور داشت. استادان و آهنگسازان واقعی موسیقی هم مجبور نبودند تمام کارهایشان را با یک نفر اجرا کنند. بزرگ شدن فقط یک نفر و دیده نشدن بقیه، ضایعه بزرگتری هم داشت، خیلی زود تولید آثار ماندگار به بن بست خورد. اکنون نوبت رندان مست است با آن سازهائی که عمرشان بیشتر از حیات شجریان نخواهد بود.
هیچ اثر ماندگاری از شجریان پیدا نمی کنید که نام بزرگانی مثل حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، کیهان کلهر، لطفی، در کنار آن نباشد. اما افتخار تمام آنها تقریبا یک جا نصیب شجریان شده است. بعبارت دیگر شجریان بیش از آنکه نابغه موسیقی باشد، نابغه استفاده از فرصتی است که عملا یکه تازی این میدان نصیب او کرده است. هر وقت کف گیر او به ته دیگ می خورد با کلهر و علیزاده کنسرتی برگزار می کند. او حتی چند سال گذشته و احتمالا برای مصرف داخلی گروه جدید التاسیس از مردم خواست، نگویند شجریان، بگویند گروه علیزاده، کلهر، همایون و شجریان. یعنی ببینید رفقا، با اینکه من تاکید می کنم، ولی ملت هنر پرور ول کن نیستند. قدرت آفرینش واقعی شجریان در کمال پختگی او همین رندان مست است. سازهای جدید که هرگز فراگیر نخواهد شد، پس از مستند اخیر و مصاحبه اختصاصی، به لوگوی بی بی سی فارسی هم راه یافت.
مرحوم اخوان ثالث که به فارس بودن خود تفاخر می کرد جز فارسی زبانی بلد نبود و هیچ ارتباط مستقیی با شعر جهان نمی توانست پیدا کند. به قول بزرگی در دنیای کوچک خود جهان بینی اش را شخصا سرهم بندی می کرد. امروزه حتی برای شناخت اسلام و دنیای اسلام هم دانستن انگلیسی ضروری است، فهم شعر جدید که جای خود دارد. شجریان در مقایسه با همشهری خود این شانس را دارد که زبان موسیقی، جهانی است و ضرورت زیادی به یاد گرفتن آلمانی و انگلیسی نیست اما او از همان نعمت گوش دادن نیز بی بهره مانده، اما همچنان استاد مسلم تلقی می شود. او مانند دانشجویان علوم دینی نه تنها مدام در متون قدیم دنبال کشف جدید می گردد و تار شهناز گوش می دهد، بلکه ظاهرا بی نیاز از موسیقی جهانی است و مانند اخوان ثالث شخصا تئوریها و سازهای خود را سرهم بندی می کند. عربها بقدری ویولن را عربی کرده اند که به نظر می رسد از اول سازی عربی بوده است. ویولن پرویز یاحقی کاملا ایرانی بود. آنوقت استاد مسلم بنا دارد چرخ را از اول اختراع کند. در کشوری که زبان آن هیچ محلی از اعراب در معادلات بین المللی نداشته باشد، باید به دیپلمات بودن وزیر خارجه اش که انگلیسی بلد نیست شک کرد. با این همه باسواد و تحصیل کرده، استادی که از موسیقی جهانی هیچ نداند، دست کمی از همان دیپلمات ندارد.
شجریان شناسنامه موسیقی سنتی ایرانی است. علاوه بر مردم که صدای او را دوست دارند، تقریبا تمام اهل فن در مسلم بودن استادی ایشان توافق دارند. آثار ماندگاری که او در آنها شرکت دارد کار دیگران است، پس باید تمام هنر او در آواز باشد، آواز هم که همه موسیقی نیست. اگر دقیق تر سوال شود، خواهند گفت او استاد مسلم آواز مبتنی بر ردیف ایرانی است. تمام گوشه ها و شعبه های آن را به نحو احس می شناسد. ردیف نیز تعریفی دارد که فقط اهل فن از آن سر در می آورند.
برداشت یک علاقه مند به موسیقی از ردیف چیزی بیش از جمع آوری و مرتب کردن آوازها، ملودیها، و گوشه ها نیست، که در چند ساعت نواخته و تمام می شود. به نظر می رسد طرفداران این موسیقی بیش از حد خود را در چم و خم آن غرق کرده اند و دست و پایشان را بسته اند.
حال که اخوان ثالث یکی از بزرگترین شعرای معاصر کشور شخصا جهان بینی اش را سرهم بندی می کرد. و کسی که فقط صدای خوب دارد و استاد ردیف است، از جهان هم خولیو و سلین دیون را می شناسد، ساز جدید هم می سازد و لابد روشهای آموزش آن را هم خود شخصا منتشرخواهد کرد، به شناسنامه موسیقی کشور تبدیل شده است، اجازه بدهید نه یک تعریف ایجابی که کار اهل فن هست، بلکه یک تعریف سلبی هم از موسیقی سنتی ردیف ارائه دهیم. تا کار افرادی مثل من به سامان برسد که سالهاست سعی می کنند بفهمند با وجود علیزاده و مشکاتیان و کلهر و سازندگان و آفریندگان دیگر، چرا همه یک صدا می گویند شجریان؟.
تعریف ردیف: نوعی موسیقی است که برای استاد مسلم شدن در آن، هیچ نیازی به شناخت موسیقی جهانی و علمی وجود ندارد.
-
متاسفانه ما ایرانیان امروزه علی رغم اینکه خود را شایسته بهترین القاب می دانیم ولی به نظر من به انواع بی اخلاقی های موصوف هستیم .
پاسخحذفهمیشه در مقابل موفقیت دیگران از کوچکترین نقطه ضعف او (که همه ابناء بشر از این مسئله عاری نیستند )برای ویران کردن او استفاده می کنیم. شخصا هرروز در محل کارم در میان همکارانم شاهد این مسئله هستم که افراد عوض زوم روی نقاط مثبت هم به جهت کوبیدن دیگری ضعفهای اورا بزرگنمایی می کنند.
در مورد شجریان بیایید تصور کنیم او بجای ریسک کردن و دنبال علاقه خود رفتن و تحمل سختی ها ( این یکی را که لااقل قبول دارید) به همان شغل شریف معلمی اکتفا می کردوبقیت عمر را در گوشه ای از این مملکت زندگی می کرد. شما کدامیک را ترجیح می دهید .
چرا ما بجای انتقاد سازنده همیشه می خواهیم طرف مقابل را به اصطلاع درخت کن کنیم وکلا از ریشه تمام وجود اور را زیر سوال می بریم. ؟
هرچه تصور می کنم می بینم در آلبوم هایی مانندآستان جانان یا بیداد و دیگر آثار فکر نمی کنم اگر خواننده دیگری بود این شاهکار ها از کار در می آمد . کمی فکر کن کمی انصاف بده
دوست عزیز، من هم هر جه تصور می کنم می بینم شاهکاری مثل آستان جانان اگر آفریننده ای مثل مشکاتیان نداشت بوجود نمی آمد.
پاسخحذفاما آن انتقاد که کردید را قبول دارم، خیلی هم ایرانی نیست، جهانی است و در این نیرنگستان پر رنگتر است. در سطح جهانی ببینید وقتی کمپانی مثل میکروسافت موفق می شود همه می خواهند آن را بکوبند. حسادت و نیرنگ ما هم که فوق العاده است، نتیجه هم البته وحشتناک.
اما من از آن منظر به این موضوع نپرداختم چون نه تنها در آن حد نیستم، بلکه از موسیقی سررشته ای هم ندارم. اما شغل من تحلیل گری و طراحی است با تمام وجود تفاوت میان ایده و اجرا را درک می کنم خواه در عرصه مهندسی خواه در عرصه هنر.
شما حتما آهنگ یستردی از پل مک کارتنی را شنیدید، گیتار و آواز خالی، ترکیبی ماندنی و جهانی بوجود آورده است. همین آهنگ برای ارکستر فلارمونیک هم تنظیم و اجرا شده. شما در این کار بیشترین امتیاز را به چه کسی می دهید؟ به رهبر ارکستر فلارمونیک لندن، به صدای مک کارتنی، به نواختن گیتار یا به آهنگی که ساخته شده است؟
بیداد یک فکر است یک طرح است و یک هنر است. تار لطفی و صدای شجریان هم اجرائی فوق العاده است. من که از موسیقی سر در نمی آورم صدای آن تار در قطعه اول را کاملا تشخیص دادم که با دیگران فرق دارد. بعدا فهمیدم کار لطفی است، در آن تاریخ به عشق شجریان این کار را گوش می کردم.
کار حاج قربان سلیمانی را هم دست کم نگیرید، من شخصا عاشق کارهای او هستم اما صدائی که از دو تار او در شب سکوت کویر گرفته شده است می توانست شخصا توسط خود او تولید شود؟ من از شجریان لجم نمی گیرد از این لجم می گیرد که حتی شب سکوت کویر را هم کار استاد شجریان می دانند.
استاد البته استاد فرصتهاست، از مشکاتیان و علیزاده و دیگران همواره در حاشیه یاد می کند. من منتقد همین روحیه هستم. باور دارم از ردیف دانی صرف بیداد حاصل نمی شود. آستان جانان و بیداد کاملا سنتی اما اثری مدرن است چون آدمی با دانش جهانی آن را ساخته و کسانی از جمله سازنده اجرا کرده اند.
کسی که موسیقی مدرن و جهانی را نمی شناسد کارش به بیداد منتهی نمی شود. استاد بیگجه خانی با صدای آسمانی سازش می توانست روزی فراتر از ردیف برود؟
در پایان
میتونم خواهش کنم خودتان را معرفی کنید؟
دوست عزیز اول آنکه مشکاتیان اگر چند آهنگساز این اثر بود اما همانقدر که شجریان وابسته به مشکاتیان بود اونیز وابسته به شجریان بود . چرا که هر دو سهمی یکسان در ماندگاری این اثر دارند .
حذفاین نکته دیگر :
شجریان استاد مسلم آواز در دوره کنونی است ، و نام بردن و یا نبردن از چند اسم موزیسین غربی و اکتفا کردن به ردیف خوانی در موسیقی هیچ تاثیری در تنزل رتبه وی ندارد . اینها نظر شخصی شماست
همانقدر که در نقدهایتان سعی در تخریب دارد شایسته است کمی نیز منصفانه تر به قضیه بنگرید .
جناب صحافی، نگران تخریب استاد شجریان نباشید. صدای او ماندگار خواهد بود.
حذفaziz mosiqie classic iranam elmie,shoma ba gosh dadane tamame asare mosiqie classic qarb be hich onvan az mosiqie classic iran dor nemishi ke nazdikam mishi,vali be ye nokte pey mibari ke ahangsazi dar mosiqie irani be shedat zaife,bale ino qabol daram,amma mosiqie classic irani in zarfiat ro dare hala inke azash be nahve ahsant estefade nemishe moshkel dar zate noe mosiqish nist
حذفمن كه كلا از اصطلاحات موسيقي سر در نمي اورم فقط همين را مي دانم كه موسيقي با دل سروكار داره و اون موسيقي كه به ؛حالت؛ مياره ميشه موسيقي. وقتي ربناي شجريان را دم اذون واسه افطار گوش ميدي و گوشه چشمت اشك جمع ميشه يعني توي اي صدا يه چيزي هست كه تو بقيه صداها نيست وقتي دوتار حاج قربان سلیمانی رو گوش ميدي و موهاي تنت سيخ ميشه دلت ميلرزه يعني با دلت يه كارايي كرده من به اين ميگم موسيقي.
پاسخحذفبله موسیقی با دل سر و کار داره، دلها هم با هم فرق می کنند، هم به لحاظ فرهنگی و هم آموزشی مهم است که چقدر و چگونه پرورش یافته اند.
پاسخحذفممکن است صدای عاشقی در یک روستای دورافتاده آذربایجان من را از خود بی خود کند، ولی همان صدا گوش یک نپالی را بخراشد.
نه عزیزم نکنه میخواستی نام جف بوکلی و نیک کیو و دیگر اضافه گویی های عده ای چلچراغی ور شکسته رو بیاره.هرچند ای کاش امثال جنابعالی قدر همان شهروند معمولی هم می فهمیدید.
پاسخحذفبا درود به شما و شجریان! (ادای کلمه درود همراه با گرفتن سر به بالا بوده و فحوای آن اعلام استقلال و احترام متقابل است و با سلام که لازمه اش خم شدن و تسلیم و حس بدهکاری است، متفاوت است که اینرا برای انبساط وانقباض خاطر نوشتم). و اما بعد!
پاسخحذفاین مقاله آ.بابایی هم در راستای کوروش و آریاگریزی است وبزعم خودش در حال توهمزدایی! و نشان آن دارد که ایشان هنوز احوالش یکسان است و طبق معمول بخشی از واقعیت را مطرح و بر آن اساس نتیجه گیری وخلاص، غافل از اینکه در افتادن با انسانهای بزرگ، احتیاط بیشتری میطلبد و گرنه کیبورد است و تایپ و ارسال و...بعضا شرمندگی! هر جند جسارت ایشان ستودنی است و حسابش از خود فروختگان جدای جدا!
ولی از آنجا که پس از خس وخاشاک ارادت شخص بنده به این استاد دو چندان شده چندی مینویسم.
ادامه فردا!
شاهنامه واجبتر است ...
بینهایت!
موسیقی ایشون و صدای ایشون بی نظیر بود ولی تقربیا همه شبیه به هم یکنواخت چرا یک نفر خارجی وقتی گوش میکنه باید بگه داره گریه میکنه ؟؟ ضمنا ایشون را عوامل جمهوری اسلامی بهشون بال و پردادن در وقایع انتخابات یکه دفعه متحول شدند شکی نیست ایشون نابغه موسیقی سننی ایران بودند
حذفجناب ناشناس
پاسخحذفجانا سخن از زبان ما می گوئی، همان افرادی را که مثال زدید آدمهای آوانگارد و تاثیر گذاری هستند و اگر استاد اسم آنها را می آورد نشان از دقت ایشان در این نوع موسیقی داشت. پینک فلوید را هم برای همین مثال زدم. به نظرم منظور من را خوب متوجه نشدید.
از چلچراغ تنها اطلاعی که دارم همین است که اخیرا مانند خیل مطبوعات به محاق توقیف رفت. حتی یک شماره از آن را نخواندم. نمی دانم از چی صحبت می کنید.
درک مردم عادی هم که واقعا شاهکار است، یارو از بازار سیاه چند برابر بلیط کنسرت شجریان را میخرد و به قسمت طولانی و حوصله سر بر دل ای دلی که می رسد چرت می زند. و وقتی بیرون آمد می گوید شاهکار بود!!. همین مردمان عادی وقتی فیلمی از ژان لوک گدار را که فیلمسازان هم در درک آن مانده اند، می بینند، چنان تعریف می کنند که آدم احساس می کند منتقد کایه دو سینما فیلم را دیده است. خواندن مقاله اسنوبیسم چیست از محمد قائد کمی بیشتر آدم را با مردم عادی آشنا می کند.
آقای مهندس بی نهایت
باور کن این یکی در راستای نقد خود محور بینی های متداول نیست، اتفاقا در راستای کارم هست. من به عنوان کسی که هم برنامه نویسی کرده ام و هم طراحی کاملا می فهمم که تولید یک ایده و طرح چقدر باارزش است و حرصم می گیرد که مجریان همه نام آن را نصیب خود می کنند. مثلا آهنگ زیبای من مرد تنهای شب را کمتر کسی می داند که کار اسفندیار منفردزاده است ولی همه فرهاد، فرهاد می کنند. گوگوش سالهاست از ایران خارج شده، پخته تر هم شده چرا کار در خور توجهی نمی کند؟ به نظر من چون کسانی که گوگوش را، گوگوش کرده بودند حالا با او نیستند.
اتفاقا در موسیقی فارسی و عربی از شنیدن چند تا اجرا هرگز سیر نشده ام. از جمله کنسرت انت عمری ام کلثوم و از آلبوم دستان آنجا که شجریان بدون ساز شروع به خواندن دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت، می کند. شاهکار بی نظیری است. اما مطمئن هستم اگر مشکاتیان و علیزاده و دیگران که موسیقی سنتی و جهانی را خوب می شناسند، نبودند چنین کارهائی تولید نمی شد.
با سلام خدمت دوست غیر عادی البته یادمان رفت نام تام ویتس را نیز اضافه کنیم البته هرچند در گذشته پینک فلوید نیز برای شما اَخ بود ولی انتظار میرود استاد با گوش دادن به موزیکهای روز دنیا بزودی آلبومهایی را در زمینه رپ یا پروگرسیو متال نیز ارائه نمایند
پاسخحذفدوست بسیار عادی من
پاسخحذفاین را در نقد این موضوع گفتم که شجریان گفت سلین دیون گوش می دهد. حالا ملاحظه فرمودید که عرض مرا متوجه نشدید؟
دور از جون سلین دیون که من فوق العاده صداش را دوست دارم و عظف به اینکه آغاسی هم خواننده خوبی بود، و در مثل مناقشه نیست، ولی اگر از پاواروتی مرحوم می پرسیدند شما خارج از حوزه غرب و در موسیقی شرق به چه کسی گوش می دهید؟ اگر می گفت آغاسی جای تعجب نداشت؟
در منطقه ای هستیم که صداهای ماندگاری مثل ام کلثوم، شجریان، ناظری، عالیم قاسم اف وجود دارد. در آن صورت معلوم است که آن مرحوم عشقی به موسیقی این منطقه گوش کرده است. البته فعلا غرب خود را بی نیاز از سایر نقاط می داند و حتما اشکال دارد ولی ما به غرب و به موسیقی آن نیاز داریم. همانظور که به انگلیسی نیاز داریم. همان بزرگانی که موسیقی جهان را در سلین دیون خلاصه نمی کنند برای استاد آهنگ ساخته اند. و آنها بر عکس استاد که موسیقی را در تار شهناز خلاصه کرده موسیقی جهانی را خوب می شناسند. من منظورم این بود جناب ن م ر یا همان ن م ح ز سابق
راستی درست گفتم؟ اگر درست تشخیص دادم باید بگم دلم برات تنگ شده.
البته هرچند الان این مثالهای شماست که ما را کشته است و خود نشان از درک بالای شما از موسیقی غربی از لحاظ روانکاوی دارد لذا خواهشمند است از آنجایی که اکثر طرفداران سلن دیون را در ایران هواداران آغاسی تشکیل می دهند لذا نظر به علاقه جنابعالی نیز به صدای سلن دیون لصفا گلچینی از آتار مرحوم آغاسی را جهت علاقمندان در بلاگ قرار دهید
پاسخحذف(هر چند هر جورش ما حساب می کنیم این گلچین در کنار صدای تام ویتس بیشتر جور در می آمد)
با عرض پوزش اون طرفداران سلن دیون که همون هواداران مرحوم آغاسی هستند را شما چطور در ایران همشون را شناسایی کردید بنده در اطرافیان خودم که کم هم نیستند ندیدم البته که من حتی برای مرحوم آغاسی احترام غائلم و روحشون شاد
حذفمهندسسیستم!اینکه احساستان را اینگونه صادقانه گفتید " ..حرصم می گیرد که مجریان همه نام آن را نصیب خود می کنند. مثلا آهنگ زیبای من مرد تنهای شب ..."ضمن تایید سخنانتان در باره گوگوش، میپرسم : شما در عروسی معمولا به رقاص و خواننده و غذاهای خوشمزه و دیگر موارد خاطره انگیزدقت میکنید و یا به آشپزخانه وعرق آشپزو پشت صحنه و تدارکات و ..؟ منهم در مورد شجریان فکر میکردم آدم خودخواهی است ولی با مصاحبهBBC و VOA (در راستای ارومیایی جلوی پنجره هواپیما نشین، شما این کانال را اخ میدانید) نظرم برگشت . کما اینکه در VOA گفت :عاشق صدای ام کلثوم مصری و فیروز لبنانی است.مصاحبه اش با لردصبا و تاریخچه ای که گفت (ای ایران سرای امید...که تیوی ایران با صداگذاری و میکساژ آن بر فیلمی ، چیز دیگری را القا کرد و خون دلهاکه از دست حاجی عزتها خورده ..) همه عالی وماندگار بود.در استادی ایشان درآوازهیچ شکی نیست و بدون زور زدن انگار حرف میزنه ! نیازی هم نیست ایتالیایی و فرانسه بلد باشه و به چایکوفسکی (همجنسباز-فقط برای اطلاعات عمومی نوشتم)گوش بده! استادی درجه دانشگاهی نیست و استاد سفالگر و کونگفو و نی و...داریم که حتی در آمریکا تدریس هم میکنند.کسی منکر زحمات مشکاتیان مرحوم وعلیزاده نیست و او هم اخیرا مزدش را بحق بواسطه آهنگسازیش (جایزه گرمی آمریکا)گرفته است و شما غصه آنها را نخور! مطمین باش در مسابقه صدا هم شجریان میگیره.. . معترضه بگم ما از هنر فقط هنر صرف نمیخواهیم، روشن فکر و آدمهای محبوب (ورزشی وهنری وشاعر... )موقع نیاز، باید نقششان رابدون فرصت سوزی ایفا کنند و گرنه اوباما بیاد همه مبارز میشن (عین عراق که پس از حمله بوش ،صدها روشنفکر زیرزمینی مدعی وسربار پیدا شد ..). سقراط میگوید: فلسفه و روشنفکری، تشخیص خوب وبد است! آقای ناظری و افتخاری...سوخته شدند!شما دهها دلیل هم بیار که بله حنجره این گشادتر از آن بوده و فرکانس 7 کیلو تولید میکنه تو کت من نمیره! مهم ترین بخش موسیقی سنتی ما "شعر" ان است که حتی شما هم دکلمه کنید احساس برانگیز و تفکر آمیز است. سرو چمان من چرامیل چمن نمیکند...مرغ سحر ناله سرکن..
پاسخحذفایراد سازهای سنتی ما نداشتن رنگ است که 100 سنتور با یک سنتور یکرنگ است لذا کنسرت وارکسترو رسیتالی نمیشه و نیاز به ساز غربی داره...که استاد کارهایی در اینمورد کرده و به صبا نشان داد.ایراد بنده به شجریان ،بعضا خوردن صداوحروف است که بعضی موقع بسختی شعرش را میفهمم ولی گلپا و بنان و ایرج نه !
نهایتا اینکه این بیچاره اسمش رویش است "سنتی"! فکر میکنی سنتی اسکاتلند چی بوده!ویا شعر جدید و خوانندگان امروزی ما چی؟ میرزا حسینقلی خان را با بتهوون و شوستاکویچ مقایسه کردن عین برابر گرفتن شیخ بهایی با ماکسول است.
در مورد ردیف موسیقی هم مغالطاتی فرمودین که بکمک گوگل و فیزیک دبیرستان خواهم نوشت. بابا اول انگلیسی حرف زده شده و بعد گرامر در اومده ، نه اینکه اول گرامر وقاعده زبان و بعد حرف زدن. اول نی زن بجنوردی بوده وبعد علیزاده ! راستی سعدی وفردوسی استادند یا دکتر کزازی و فروغی و رستگار فسایی؟ ...
بینهایت
با نظر شما موافقم من اصلا نمیفهمم چی میخونه کلمات اصلا واضح نیستند ایشون کددوم موسیقی آقای شجریان ماندگار شد ربنا هم که کپی از یکی از آهنگهای امکلثوم بود دذ زمان خودش شاید ولی بعضی ها فکر میکنند بگویند ما شجریان گوش میدهیم بقیه فکر میکنند چقدر سواد موسیقی دارند درسته آقای شجریان در نوع خودش یکی از بهترین ها بود خوانندگان در حد؟ایشون زیاد داشتیم و به ذلایلی به اندازه ی ایشون مطرح نمیشدند و اینکه گیر کردیم در موسیقی سنتی بله خوانندگان مطرح غرب کم دیده میشه آهنگا شون همه مثل هم باشند تینا ترنر اختلافش با شوهرش که آهنگسازش بود همین بود و معتقد بود موسیقی های های شوهرش شبیه هم هستند شجریان و و همه ی موسیقی های ایرانی را گوش کنید ولی موسیقی غرب را هم گوش کنید یکبار آهنگهای فردی مرکوری را گوش کرددهاید هنوز خواننده های بزرگ دنیا آهنگهاش و میخونند خانم سلن دیون التون جان و.... هنوز و هنوز اجرا میشوند بعضی از خواننده هامون هم حاضرنیستند اینها را بشنوند گوش کنند شجریان و گنده کردید خانم شرلی بسی موسیقی نمیدونست ایشون وقتی اجرا میکرد از اگر یک نفر از گروه ارکستر ش حتی یک لحظه خارج از نت میزد میفهمید آقای شجریان مگه بیشتر از بیست نفر نوازنده داشت صدای ایشون استعداد ایشون انکار ناپذبره ولی سبکشون هیچوقت تغییر نکرد من یک شخص کاملا عادی هستم و کلمات قلمبه بلد نیستم بزنم اصلا موسیقی هم نمیدونم و بسیار بی استعداد هستم ولی عادت دارم به موسیقی های دنیا گوش بدم و متوجه شدم متاسفانه اغلب موسیقی های ایرانی چه پاپ چه سنتی از دنیا عقب هستند بله داریم خوانندگان بسیار قوی و حرفه ای و خوش سلیقه در انتخاب موسیقی و شعر در نهایت من اصلا فصد جسارت به سلیقه و نظر شما اسانبد موسیقی ندارم ولی چقدر ناله تحت عنوان موسیقی سنتی گوش کنیم با پوزش
حذفآقاي مهندس بي نهايت عزيز
پاسخحذفشما که زحمت مي کشيد و اين همه مي نويسيد، محبت کنيد مطلب را کامل هم مطالعه فرمائيد.
ني زن بجنوردي هزار سال ديگر هم نمي توانست به اثري مثل شب سکوت کوير برسد.
شما که ماشا.. ریاضی دان هستید و از بی نهایت خبر می دهید، بهتر از هر کسی می دانید که معادله یک مجهولی را میتوان ذهنی حل کرد، دو مجهولی را هم شاید ولی تعداد مجهول ها که زیاد می شود مدل می خواهد و ریاضیات.
اشکال اینجاست که همه آثاری که شجریان در آن بوده را خیلی ها سنتی می دانند. سنتی حاج قربان سلیمانی بود. بیداد و شب سکوت کویر و هزار دستان اتفاقا اثری مدرن است با زمینه کاملا سنتی.
اگر موسیقی ساکرت اسپریت را گوش داده باشید زمینه و اثر کاملا سرخپوستی است آما آدمهای مدرن و موسیقی شناس آن را ساخته اند.
کل آثار ام کلثوم مدرن است، حتی ارکستر او هم مدرن است. آن آثار در موسیقی غنی عربی ریشه دارد ولی کاملا مدرن است. نی لبک زن عرب کجا می توانست به آن آثار برسد. همه سازندگان آن آثار هم سواد موسیقی داشتند.
عرض من این است از تار شهناز گوش دادن آدم به بیداد نمی رسد. بیداد سواد بالای موسیقی می خواهد. اگر از مرحوم مشکاتیان می پرسیدند چه موسیقی گوش می دهد مطمئن هستم نامهای فوق العاده ای را می آورد. شما می توانید تا حسین علیزاده و کیهان کلهر زنده هستند و به قضا و بلا مبتلا نشدند و سنتی کار می کنند به طریقی که ممکن است بپرسید ببینید آنها چه گوش می دهند؟
علیزاده حتی می گوید در شیوه تار زدن هم از شهناز تقلید می کند، اینقدر که به او علاقه دارد و از او یاد گرفته است. اما نی و نوا از شهناز گوش دادن حاصل نمی شود. لازم است موسیقی علمی را کاملا شناخت.
در ضمن من از شهرام ناظری شنیدم که می گوید از ام کلثوم زیاد آموخته ولی از شجریان نشنیدم که بگوید حتی گوش می دهد.ممنون می شوم لینک آن مطلب را بگذارید.
حرف توی حرف میاد! مسایل اینگونه که میفرمایید نیست:
پاسخحذفادامه بحث را اینگونه نمیپسندم و در کامنت بعدی خلاصه ای از موسیقی سنتی ایران خواهم نوشت که البته نوشتن از تاریخ و سنت بمعنی ماندن در ان نیست!
1- مصاحبه آقای شجریان با بیژن فرهودی در سفر آمریکا بودکه حتی اسم یک قاری مصری را هم آورد که بنده دیدم و دنبال لینکش را نگرفتم. لابد هرچی اسم مصری و لبنانی بیاره بهتره!..
2- اینکه اعراب در موسیقی و شعر و حرافی در منطقه جلودار بوده که بوده ولی سازهای ارکستری مصری و تونسی و مغربی و الجزیره ای بواسطه فرانسه است نه بیابانی. این دیگر سنت مصر نیست...اثر موسیقی ایران و راه یافتن آن به دربار هارون در کتاب الاغانی الکبیر فرج اصفهانی تحت داس را بخوانید!
3- اگر اسم کریستی برگ که گروهبان رادیو و مورس انگلیس را که کالج ندیده (ولی دختران براش غش میکنن) را بر زبان نیاره استاد نمیشه؟ولمان کن!
4- هر کسی باید کارش را بکنه و اینکه ما موسیقی مان مدرن نمیشه تقصیر سنتیهاست؟..
5- مصاحبه استاد با صبا که گفت :نمیترسی اگر ایران بیایی زندانت کنند؟گفت: وقتی...از چی بترسم؟ این جمله و غیرتش به صد کنسرت ناظری می ارزد ! موسیقی من همین مصاحبه و سروده های "شرمتان باد ای خداوندان قدرت بس کنید...است که فارغ از سنتی یا مدرن بودن انها احساسات مرا بر میانگیزد...
البته موسیقی علمی هم که باید در کالجها و دانشگاهها تدریس بشه اید هال است که بنده و شجریان بیتقصیر!
.....
کلا منظور من را متوجه نشدین، بهتر است این بحث را تمامش کنیم. ببخشید حتی اطلاعات عمومی شما در این زمینه هم حسابی پائین است. کپی و پیست کردن هم جالب نیست. آن آهنگ اصلا مال شجریان نیست، رهام سبحانی خوانده است. هیچ ایرانی هنوز جایزه گرمی نبرده و .........
پاسخحذفاینطور صریح گفتم چون اساسا مطلب را متوجه نشدین، همان کریس دی برگ را مثلا به عنوان طنز آنجا گذاشتم. شما جدی گرفتین، من از موضع یک شنونده و غیر متخصص به نقد این موضوع نشستم. شما حتی موضع من را متوجه نشدین.
در ضمن خودم هم به گوگل دسترسی دارم!!!.
من منظور این دوستمان را از کلمه مورس انگلیس متوجه نشدم و هرچه گشتم چنین خواننده ای هم پیدا نکردم بهر حال...
پاسخحذفیکی به یک عربه میگه! بز سیاه شما ،کشمش ما را خورد> عربه میگه: سوما بز ما مشکی نیست، دوما بز ما کشمش نمیخوره! اولا ما بز نداریم!حکایت این مقاله بی سر وته شما و متوهمتان است. من نمیفهمم شما عوض اینکه آهنگسازها را مورد نکوهش قرار بدین به خواننده ها چسبیدین! درد ما آهنگسازی COMPOSITION است که باید مدرن باشه ! شما فرموده بودین شجریان اسم ورسم مشکاتیان و علیزاده و... را یکجا برای خودش برداشته و...لذا ما حق داریم بدون مراجعه به گوگل، بگیم نه چنان است که شما میفرمایید (بقول جریر طبری). حالا موافقت باتوهم جنابعالی میشه اطلاعات بالا و مخالفت میشه پایین؟! ضمن اینکه در تخصص بنده نیست و این را در سه کامنت بالا گفته ام! و البته سطح پایین ما،شما را بالا نمیبرد! متاسفانه شما هم به بقیه گوش نمیدین و آنچه در ذهنتان است تکرار میکنید! اخیرا کزارش ویکی لیکز در مورد ایرانیهاجالب بود: خود خواه، خداترس، بازاری صفت ،غیر قابل اعتمادو بدون باور به اصل علت و معلول....(البته این یکی را از گوگل نگرفته ام) ! من لابد بازخوانی شجریان وپریسا (ظاهرا نه آن پریسا) را دارم و چون علاقه عمیق به موسیقی سنتی ندارم دنبال ریشه اش هم(آقارهام) نرفته ام. جایزه گرمی علیزاده را من در ماهواره دیدم نه گوگل! کدام COPY &PASTE?؟ ان کپی پیست که قولش را داده ام (کامنت قبلی ام که گفته ام بکمک گوگل و فیزیک دبیرستان ...) هنوز ننوشته ام و مطمئن باش مطالب کپی شده را حتما مینویسم و تذکر شما هم جهت تحقیر کارساز نیست!(شاید گوگل هم در آینده نزدیک فیلتر شکن بخواد؟)
پاسخحذففقط درجواب ناشناس بگم کلمه MORSE (الفبای تلگراف ) را بدون ترس از آقای بابایی در گوگل سرچ کن! چون دوستی بمن گفت دنبال خدایم! گفتم در گوگل بزن! GOD
در پایان محض انبساط آقای بابایی (ببخشید بسط خاطر)بگم امروز دختر من امتحان تاریخ داده بود یک سوال را جواب نداده بود کلی پکر بود! کسی که ریاضی و زبان و ...بیست است، بلد نبود اسم منشی عثمان چی بوده؟ بد نیست از این نوع کامنتها هم بذاری!گیر دادی فردوسی و کوروش و شجریان...! انهم در این شرایط؟
بینهایت!
راستش من در اون جمله متوجه منظور ادبیات کیهانی شما نشدم.انشاالله دوستان تام ویتس و ام کلثوم شناس در جریان هستند که این کریس دی برک استثنائا در بین هنرمندانی در این رده که ما معمولا می شناسیم در رشته زبان و ادبیات انگلیسی و فرانسه تحصیلات دارد
پاسخحذفدوست من !آن موقع كه دختراي انگليسي براش غش ميكردن افسر راديو و مورس زن بود و بعد مثل اقاي ناطق نوري دكتراي فلسفه از دانشگاه تاجيكستان و كردان آكسفورد...گرفت (البته نه به اين شوري -ولي براي مورس زدن و ارسال تلگراف داشتن ديپلم كافيست )! ضمنا استادي جدا از آكادميك و PHD است. رفيق مهندسي دارم استاد ميكروپروسسور است و دانشجويان دكترا براي رفع اشكال به او مراجعه ميكنند. همينطور يك منجم فوق ليسانس ميشناسم كه البته دكتراهاي نجوم بااكراه ...! و كريس د- برگ BURG كه يادگار جواني ماست جاي خود دارد. كارهاي مهمتري داريم.بيخيال! بخصوص كه آقاي بابايي گفته آن جهت مزاح و سر كار گذاشتن ما بوده...ضمنا اميدوارم منظورتان روزنامه كيهان نباشد كه تهوع آور است.
پاسخحذفبينهايت
والا اینبار اطلاعات عمومی یسری از این افراد هست که ما رو کشته.جالبه که از بیوگرافی دوران آماتوری افراد بیشتر از خودشون اطلاع دارن.نکنه شما رفتی این کلیپ Ship to Shore کریس دی برگ رو دیدی که اولش داره SoS میزنه.ثانیا ما هم نگفتیم کریس دی برگ دکترا داره ولی وقتی شما بجای سیب زمینی میگی دیب دبنی ببخشید جای کریس دی برگ میگی کریستی برگ ما خودمون تا ته اطلاعات میریم.ضمنا الان این ابهت استاده که یمقدار منو هم گرفته من یادم نبود که ایشان در پوزیسیون جهانی جایگاهی بالاتر ااز کریس دی برگ و سلن دیون یا حتی همان خولیو دارن.
پاسخحذفدست بردارید از سر این کریس دی برگ. چون در ایران خیلی ها او را می شناسند من به طعنه گفتم استاد اگر اسم او را هم می آورد آلبوم بزرگان تکمیل می شد. مهندس بی نهایت که از قلمش خون می چکد و مدام حمله می کند.
پاسخحذفبنده شخصا از حدود سال 65 تا همین یکی دو ساعت پیش و شاید سالها بعد اگر عمری باقی باشد دستان گوش می دهم. صدای استاد کاملا محسورم می کند. منظورم از نوشتن این مطلب این بود که آن اثر با آن مقدمه فوق العاده کار آهنگساز موسیقی شناسی مثل مشکاتیان بود، دانش موسیقی علمی شجریان اینقدر پائین است که حضور ذهن ندارد نام چند نفر بزرگ موسیقی را ببرد، و سوالم این بود که چرا همه فقط شجریان می گویند؟ پشت آن آثار اساتید شاید بزرگتری هستند.
دوستی اهل موسیقی که مطلب من را خوانده بود زنگ زد و گفت که کلا بیراه رفته ام. مثال زد همان ام کلثوم که تو اینقدر دوست داری، میدانی که آهنگ و شعر و ترانه آن را محمد درویش و چند اسم دیگر که یادم رفت، ساخته اند؟ و ام کلثوم صرفا می خواند؟ که بحث بسیار سازنده ای بود. برای من هم آموزنده بود. البته من توضیح دادم که تیم ام کلثوم نزدیک به چهل سال با هم همکاری کردند و آن آثار را برای بشر به جا گذاشتند اما استاد مسلم ما با زرنگی شیره بزرگان را کشید و در انتها و در حالی که شکر خدا هنوز سر حال است عملا بازنشسته شده است. ام کلثوم تا دم مرگ آثار درخور توجهی را اجرا کرد، اما استاد شجریان هر روز با یکی درگیر شد و ملت ایران و بلکه بشریت از ادامه آثاری مثل دستان و بیداد محروم شدند، و کار به رندان مست کشید با آن سازهای مسخره که بدرد عمه کریس دی برگ می خورد. از همان دوست دعوت کردم این بحث را بنویسد که تحویل نگرفت.
دلم می خواست گفتگو به این شکل باشد. قطعا نوشته من هم منظور را خوب نرسانده وگرنه در جمع دوستان هستند کسانی که سازنده گفتگو کنند و آدم دو کلمه چیز یاد بگیرد. شما چسبیدین به مورس فلانکس، گوگل هم که دم دست است و ابزاری است برای جدل.
خوب عزیزم چون شما فقط عادت دارید نام ببرید شاید اون بنده خدا کاری رو که واقعا انجام میده گفت
پاسخحذفیا من فارسیم خوب نیست یا شما به زبان دیگری نوشتید، چون هیچی نفهمیدم!
پاسخحذفاز قدیم گفتن هر پشمینه پوشی در قبیله خودشه که پادشاست.علی الحساب بذارین همون هوادارانی که بقول شما در حال چرت زدن استفاده لازم رو میبرن و بعد پریدن از خواب میگن به شاهکار بود به فیض اکمل برسن بقیه بشریت پیشکشتون
پاسخحذفگفتم که مثل طبل تو خالی اسم اینو اونو بردن که دردی رو دوا نمی کنه.متاسفانه مرض آوانگاردیسم یه عده رو چندی پیش به چنان توهمی رسونده بود که مثلا ینفر رو با یه آلبوم به صرف ناشناخته بودن به ینفر با 15 آلبوم ترجیح میداند.
پاسخحذفاقاي بابايي!وقتي داشتم جوك بز كشمش خور عرب را ميگفتم منظورم همان بي سر وتهي مقاله اتان بود( كه از اخر به اول، سركاري بود نه از اول به آخر). شخص ثالث محترمي واسطه شد و بزبان ديگر شما راحالي كرد!دمش هم گرم! ما گفتيم آهنگسازي ايران نياز به composer دارد و شجريان فقط خوانندهsingerاست... ايشان بزبان ديگر و حتما بهتر (چون تلفني بوده نه در بند كيبورد) گفته اند: ام كلثوم....! ونهايتا بيراهه اي كه خودتان صادقانه اعتراف نمودين! واقعاشمااز اينكه ام كلثوم فقط ميخواند تعجب كردين؟! خيلي صادقين!
پاسخحذفجناب ناشناس ship to shoreبنده خودم در يك كامنت بالاتر از شما نوشته ام: كريس - د -برگ و نهال خانم هم شاهد است ! اين لحن "كه بله تو ميدوني اصلا حسين با چه ح نوشته ميشه؟ هاها - ديب دميني هاها" بالاخره جزو صنايع ادبي ماست كه نويسنده نيرويش رااز تخريب ديگران ميگيرد! آنجاهم كه گفتيم chris de burgh يادگار جواني ماست شما فقط ميتونيد باور نكنيد نه مسخره! ظاهرا تنتان به تن صاحب سايت خورده! بله كريس ليسانس ادبيات فرانسه-انگليسي (مثل نسبت فارسي به عربي ...)است و ممكن است براي كار چند سالي هم به دريا رفته و يا در رستوراني هم كار كرده وحتي به كالج موسيقي نره! من كه به استادي ايشان خرده نگرفتم، فقط به اقاي بابايي گفتم: اگر شجريان اسم كريس را بلد نباشه از استاديش كم نميشه كه ظاهرا سر كار بوديم و اقاي بابايي چيز ديگري ميگفته!
در اروپا بواسطه مدرنيته، هنرمندان و ورزشكاران و..دو تخصص و حرفه را تواما دارن مثلا واليباليست و مهندس كامپيوتر كه منافي هم نيستند...long way to go
با يك لطيفه ببندم: يكي ميگه من صدايم خوبه بمن ميوه بدين براتون بخونم> بهش ميوه كال وپوسيده ميدن ميگن بخون> يارو پس از خوردن ميوه ها شروع ميكنه به دادن fartميگن بخون ديگه! ميگه همين خوندنم است. كسي كه اين ميوه هارا بخوره اينجوري هم ميخونه! حكايت سرمقاله آقاي بابايي بود!كه مقاله انجوري كامنت اينجوري ميشه!
بقول آقاي نخعي چي شد؟
بينها..
جناب ناشناس
پاسخحذفچه ربطی به بحث ما دارد؟ گرچه مطلب جالبی است. کل این موضوع شما را محمد قائد در کتاب خاطرات و فراموشی تحت عنوان اسنوبیسم چیست بحث کرده که فوق العاده است. به فارسی جزو معدود منابع در این خصوص است نسخه پی دی اف آن باید در سایتش باشد.
عوام زدگی و عوام گریزی فرقی با هم ندارند. یادتان هست آن آهنگ سلین دیون در تایتانیک مدتی زیادی مد شده بود؟ آهنک بسیار لطیف و شنیدنی بود به تاکسیها هم راه یافته بود. من در دور و بر خودم اسنوبها را تحت نظر داشتم، کم کم داشتند خجالت می کشیدند که بگویند از این آهنگ لذت می برند! در واقع دلیلش این بود که خیلی متداول شده بود.
من در خصوص نام گذاری بچه ها هم دارم کمی بررسی می کنم تصور نمی کنم در دنیا ملتی مثل مردم ایران نام ابداع کند. مسابقه ای درگرفته است در گذاشتن نامهائی که هنوز کسی نشنیده، که واقعا مرضی است. به اسمهای اروپائی، امریکائی،ترکی، عربی، پاکستانی نگاه کنید سالهاست اسمهای مشابه می شنویم. اخیرا از دوستی اسم بچه تازه متولد شده اش را پرسیدم، بنده و همسرم دو تائی مدتی سعی کردیم و نتوانستیم اسم را صحیح تلفظ کنیم.
بله مسلما اینکه آقای شجریان مثلا نامی از دی برگ ببرد یا نبرد نه به چیزی به ایشان اضافه می کند نه کم، منتهی از اونجایی که مشکل اصلی این سبک عدم پاپیولاریته بودن آن است من این حرفی را که زد بسیار به فال نیک گرفتم همین
پاسخحذفنوکرتم سر وته که ناشناس هستی ،لااقل ادبیات ناخوانا ننویس! مثلا فرمودین :مشکل اصلی این سبک عدم پاپیولاریته ....یعنی کدام سبک؟ ضمنا اگر کلمه لاتین بکار میبری سعی کن انگلیسی اش را بنویس ! اصلا به کدام کامنت جواب دادی؟ لطف کن اسم مستعاری برای خودت انتخاب کن تا اگر فیض بردیم تشکر و اقتباس کنیم! ارزش وقت خود و ما و برق کامیوتر و ...را هم بالاغیرتا کم نگیر!
پاسخحذفبینهایت
الان مشکل شما بکار بردن کلمه،ی لاتین هست؟ و؟اینکه چرا انگلیس نوشته نشده میخواهید من براتون بنویسم انگلیسیش و آقای شجریان تمام عمرش آهنگاش را به سبک قرآن خوانی اجرا کرد ا no offence ولی حتی در حد موذن زاده هم اجرا نمیکرد ایشون extremely narcissist بودن و انتقاد پذیر نبودند من composer میشناسم که به ایشون پیشنهاد داده بودن بعضی آهنگهاشون را به سبک مدرن تری تنظیم یا arrange کنند ولی نپذیرفتند و در یک دیدار اتفاقی با ایشون و نحوه ی صحبت کردنشون حرف دوست یا فامیل عزیزم را باور کردم شما هم وقت گرانبهاتون را waste نکنید برای humiliate کردن دیگران
حذفبا پوزش ، در خصوص جايزه گرمي آقاي عليزاده! ظاهرا راوي سني بوده وايشان نامزد اين جايزه بوده است نه برنده!
پاسخحذفبا نهايت(بامسئوليت محدود)!
مصاحبه کریس دی برگ با برنامه کوک -بهزاد بی بی سی فارسی اینهفته دیدنی است و ارزش حتی 2 بار دیدن را دارد...
پاسخحذفسوال از عالیم قاسم اف و جواب او
پاسخحذف- از موسيقي ايران چه شناختي داريد؟
به طور كلي موسيقي شرق و به ويژه موسيقي مقامات يك چيز هستند يعني موسيقيدانهاي درست و حسابي اينها را از همديگر جدا نميكنند. اما اينها در شكلهاي مختلفي عرضه ميشوند مثل موسيقي هندوستان و عرب و ازبكستان و آذربايجان و تركيه و ايران. مثلاً در ديار عرب هر شهري براي خودش مقاماتي دارد. به خاطر همين اسمهاي مختلفي هم روي آنها گذاشتهاند. اما در كل يك موسيقي است و هر كدام زيبايي خاص خودش را دارد. برخي ريتميك هستند و برخي سنگين. من به تمامي شكلهاي مختلف موسيقي شرق از هر كشوري گوش دادهام و آشنا هستم و فيض بردهام. چه بخواهم چه نخواهم اين موسيقيها بر هنر من تاثيرگذار بودهاند. به همين منوال هم دارد پيش ميرود.
جالب است استا عالیم قاسم اف اینقدر به موسیقی منظقه نگاه جامع دارد، ولی در ایران خیلی ها خود را مرکز موسیقی می دانند.
من آن مصاحبه را پیدا کردم، در جای دیگر مصاحبه از همین جوابهای متداول می دهد. اینکه روسها تعمدا ربع پرده را از موسیقی آذربایجان حذف کرده اند واقعا حرف خنده داری است. خداوکیلی در دوران اتحاد شوروی نه تنها کسی کاری به این مسئله نداشت بلکه کسترش هم می دادند. جائی از حسین علیزاده خواندم که گفته بود آذربایجانیها در کارهای ارکسترال شان ربع پرده را حذف کرده اند. یعنی در واقع روسها به آذربایجانیها موسیقی علمی یاد داده اند و ربع پرده هم با این موسیقی سازگار نبوده، نه اینکه تعمدی در کار باشد. همین الان هم آهنگ سازان ایرانی با این موضوع درگیر هستند نه روسی هست و نه زوری. ظاهرا هر کس که سنتی می خواند سنتی هم فکر می کند. تئوری توطئه هم که حرف اول را می زند. قاسم اف کاش دقت می کرد که چقدر موسیقی آذربایجانی در ایران و تبریز حفظ شده و چقدر در باکو. البته شاید هم درست ترجمه نشده و احیانا مطلب به گونه دیگری بوده است. برداشت من بر اساس آنچه که نقل شده، بود.
پاسخحذفآدرس : http://music89.blogfa.com/post-93.aspx
این هم در ادامه آن سوال و جواب
شوروي سابق پيش از فروپاشي براي يكسانسازي فرهنگي دست به يكسري اقدامات زد. از جمله اين اقدامها دست بردن در موسيقي قوميتها هم بود. مثلاً ربعپرده در موسيقي آذربايجان پيش از اين اقدامها وجود داشت اما با سياستهاي حكومت مركزي به تدريج از بين رفت...
روسها تاثيراتي در ما گذاشتند. سياستهايي داشتند تا ما را از كشورهاي منطقه شرقي مثل ايران و تركيه جدا كنند. براي جدا كردن ما از اين منطقه روي آوردند به يكسري از اقدامات مثل بستن مسجدها و بريدن پردهها. از اين طريق ميخواستند معنويت ما را به خودشان نزديكتر كنند. موزيسينها و هنرمندان ما هم هر چقدر توانستند كوشيدند تا اين موسيقي را حفظ كنند. هنرمندان ما دو كار را با هم ميكردند؛ هم نميخواستند روسها آزرده و آشفته شوند و هم در حفظ موسيقي ما ميكوشيدند. اگر به موسيقي كلاسيك ما پيش از حكومت روسها نگاه كنيد ربعپردهها در آن شنيده ميشوند.
الان در تلویزیونی فارسی زبان گفتگوئی با محسن نامجو نابغه نوظهور پخش شد، که حسابی خوشحالم کرد. مجری به او یک دقیقه وقت داد هر چه می خواهد بگوید، و او فقط از مشکاتیان گفت و حسرت خورد و آشکارا گفت نبوغ او از خیلی ها بیشتر بود. من حدس می زنم مخصوصا منظورش خواننده هائی بود که با کت شلوار او دامادی کرده اند. حسابی از همراه شو عزیز یاد کرد.
پاسخحذفکسی که از موسیقی جهان فقط سلین دیون را می شناسد، کارشناس موسیقی بهتر از این نمی تواند در مورد سازهای من درآوردیش نظر دهد. سازهائی که عمر آنها به عمر شجریان و نواختنشان به گروه شجریان محدود خواهد ماند:
پاسخحذفبر گرفته از
http://www.harmonytalk.com/id/1734
در قسمت بعدی برنامه محمدرضا شجریان به روی سن آمد و دو ساز جدید خود صراحی و بم ساز را معرفی کرد. سازهایی که پس از نواخته شدنشان شهادت دادند که بی بهره از تحقیق و آزمایشات به روز علم سازگری هستند و به خاطر نام شجریان تعداد كثيري از اساتيد طراز اول و هنردوستان موسيقي باشد شاهد رونمايي از كاردستي هاي ايشان باشند، امکانی که برای سازگران دیگر بوجود نیامده!
اینجا قصد ندارم به مقدس نمایی سازگري و ناامید کردن ایده های جدید (و حتی خام) در اين زمینه بپردازم و در واقع شجریان یا هر کس دیگری حق دارند ایده های خود را مطرح کنند؛ در موارد بسیار بسیار استثنایی هم ممکن است کسی که در طراحی صنعتی هم سررشته ای نداشته باشد، طرح جالب توجهی را بدهد که کارایی داشته باشد. ولی آیا سازهای شجریان کارآیی لازم را داشتند؟ اصلا شجریان به دنبال چه صدایی بوده که هیچ سازگری نتوانسته آنرا از سازهای فعلی بگیرد که حال خود او دست به کار شده و چنین سازهایی تولید کرده؟
اقاي هالو:شجريان نگفت که فقط اينارو ميشناسه. فرمودند:صداشونو گوش ميدم.اين کجاوان کجا.اصلاکي به نظر امثال تو اهميت ميده
پاسخحذفآقا و یا خانم دانشمند: ظاهرا شما فرمایشات گهربار ایشان را کلمه به کلمه گوش می دهید. ایشان برای چه سلین دیون را می شناسد؟ چه چیز او برایش جالب است که بشناسد؟ اصل مصاحبه در بی بی سی هست.
پاسخحذفهیچ کس هم به نظر من اهیمت ندهد، شما داده اید که این همه حرصتان در آمده و کامنت توهین آمیز گذاشته اید و با کلمات بازی کرده اید.
آفرین بر شما حناب بابایی
پاسخحذفاز شیوه ی نقد و نگاه تیز بینانه تان لذت بردم.
درود بر شما،
هادی مهرپویا
سپاس هادی عزیز،
پاسخحذفپسندیدن مطلب از طرفی شخصی مثل تو که دانش موسیقی دارد، برای من افتخاری است.
آفرین
پاسخحذفاخوان ثالث (دستکم)عربی هم می دانست و شفیعی کدکنی در کتابی که در احوال ایشان نوشته اند تشریح کردهاند که اخوان با چه دقت و حوصله ای مطالعه می کرده و حاشیه می نوشته. نفهمیدم این موضوع چه ربطی به اخوان ثالث داشت که با اطلاعات غلط مثالش آوردید؟
پاسخحذفمریم خانم، اخوان به نظرم حتی اسم پسرش را هم مزدشت گذاشته بود. از مزدکیه و اسلام و شیعه و زرتشت ترکیبی درست کرده بود که بیشتر به شوخی شباهت داشت.
حذفدر سواد فارسی ایشان که سرآمد بود، کسی تردید ندارد. عربی دانی اش را نمی دانستم ولی کاملا میشد حدس زد. ممنون از اظهار نظر شما
عبارت "جهان بینی اش را شخصا سر هم بندی می کرد" را از نوشته های آقای محمد قائد اقتباس کرده ام.
دیگران را نمی دانم ولی برای گوش عامی من که فقط ارتباط با موسیقی از راه گوش کردن است کل موسیقی سنتی ایران در سه یا چهار آهنگ خلاصه می شود. هر چه که گوش می کنم به نطرم فرقی با بقیه ندارد. تقریبا بیش از ده سال است که دیگر گوش نمی کنم. ولی همه ی تقصیر به گردن شجریان هم نیست. وقتی از نظر بعضی از فقها سیم به سیم بخورد گناه دارد، خوب موسیقی هم پیشرفت نمی کند. یعنی پول زیادی در این رشته به گردش در نمی آید، پس رقابتی هم شکل نمی گیرد. در نتیجه شجریان هم نیاز به نوآوری و گوش کردن به موسیقی های مختلف ندارد. فقط در پاپ غربی در طی 60 سال حداقل هشت موج وجود داشته است. بخشی از پویا بودن موسیقی در غرب به گردش عظیم مالی در آن بستگی دارد.
پاسخحذفنکته ی دیگر اینکه شجریان هم بالاخره ایرانی است. هنوز نمی داند که در معادلات بین الملی قاطی آدم حساب نمی شوند. هر وقت هم به خارج از کشور رفته تحویلش گرفتن. هیچوقت فرصت پیدا نکرده که بداند کوروش و ستارخان و قدمت سنندج برای اقوام ایرانی بین المللی است. در خارجه نه اهمیتی دارد نه به نظر می رسد که اهمیتی بیابد.
فرید
ممنونم فرید عزیز، البته به نظرم در موسیقی ایرانی بزرگانی هم هستند که برعکس جناب شجریان، موسیقی جهان را خوب می شناسند. شادروان مشکاتیان، علیزاده، کامکارها و ..... شاید از همه جهانی تر کیهان کلهر
حذفبه قول یکی از بزرگان آنچه پرستیده می شود بت است و آنکه می پرستد بت پرست .در این شکی نیست که آقای شجریان در رشته خودشون استادن ،پس از هر نظر قابل قبولا ، ماهاعادت به جو گیر شدن داریم .من معتقدم امثال آقای شجریانها و دیگر هنرمندانی از این دست ،مثل استاد عزت الله انتظامی افراد فرصت طلبی هستند آقای شجریان زمانی با کاست سپیده ای شهید ره یکی کن می خواند امروز که کل سال رو تو اروپان ،شدن مبارز مردم وشنیده ام کنسرت هشتگردشون رو هم به خاطر پس گرفتن زمینهاشون خودن
پاسخحذفماشالاه همه مخالفت هستنا .. دقت میکنی ؟
پاسخحذفشما چی دوست ناشناس عزیز؟
حذفدختر رحمان با یک تب دوساعته می میرد و...... براستی شما در کجای این جهان تپانده شده اید؟؟!!!!!
پاسخحذفالبته در کلیت بحثی که عنوان کردید حرفی نیست، اما:
پاسخحذف1- مفهوم مجری و خالق در موسیقی -به خصوص موسیقی ایرانی- بسیار با این مفاهیم در هنرهای دیگر متفاوت است. من هم در زمینه ی موسیقی چیزکی می دانم و هم رشته ی تحصیلی ام معماری است که مشکل اساسی اش اتفاقاً اجراست! لازم نیست خالق یک اثر -مثلاً- معماری اصول اجرایی را بداند، و بالعکس، یک استادکار یا مهندس ناظر یا مهندس عمران اطلاع چندانی از مباحث مربوط به طراحی ندارد؛ اما در موسیقی تا شما نتوانید سازی را اجرا کنید نمی توانید آهنگساز باشید؛ حال در نظر بگیرید ایران و موسیقی ایرانی را با جایگاه والای بداهه نوازی که در آن مجری و خالق در یک آن یکی است! پس نمی توان شجریان را یک مجری صرف نامید هرچند در حق همراهان وی و آهنگسازان آثارش بسیار اجحاف شده، دست کم در میان توده ی مردم.
2- روزی روزگاری دوستی که اطلاع و دانش درست و حسابی ای از موسیقی نداشت در مجله ای چلچراغ نام از آنهایی نوشت که شما در کامنت های این نوشته آوانگارد و غیره نامیده ایدشان! به عنوان یک دوست از من بشنوید که اینها را خیلی جدی نگیرید، مصرفشان در حد همین کافه های پر دود است برای پز دادن،در مملکتی که کمتر کسی محض رضای خدا یک بار حوصله کرده باخ و بتهوون و برامس بشنود! این دوستان آوانگارد در عمل خیلی تفاوتی با همان سلن دیون و جنیفر لوپز و ... ندارند.
3- و البته در کامنتی -نمی دانم به شوخی یا جدی- نوشته بودید که "نابغه ی نوظهور محسن نامجو"(!). شوخی بامزه ای بود.
به امید روزی که هم شجریان حق دیگران را پایمال نکند و هم نابغه ی نوظهورمان بتواند سازش را درست کوک کند؛
آمین!
کامیار عزیز، ممنونم از توضیحات شما
حذفتمام این مطالب را از منظر یک شنونده علاقه مند نوشتم و از موسیقی شناخت علمی ندارم. تصور من این است که بیداد و دستان، با همه بار آوازی، کاری نو محسوب می شود. من به عنوان شنونده از آنها صدای جدیدی می شنوم.
در خصوص نامجو باز به عنوان شنونده آنچه گفته ام مربوط به کارهای اول او بود که نوید یک کار جدید را می داد. آلبوم الکی او را حتی نتوانستم یک بار هم گوش دهم و حق کاملا با شماست.
از نظر من دو اشكال عمده با اين مطلب شما وارده:
پاسخحذف1. شما فقط به صرف يك مصاحبه و آوردن چند اسم توسط شجريان كه شايد بنا به هزار و يك دليل تو اون لحظه فقط اون اسامي به ذهنش رسيده يك سري نتيجه گيري كرديد. شما به آرشيو شجريان دسترسي داريد كه ببينيد چي گوش ميده و چي گوش نميده؟
2. شما پروسه توليد كارهاي شجريان رو اينجور تصور كرديد كه آهنگساز با ايده خودش آهنگ رو ساخته و به استاد داده گفته يه صدا بذار روش.
با دقت در كارها و مصاحبه هاي شجريان، به نظر من كارهاي استاد به اين شكل توليد ميشن : ايده از شجريان و آهنگساز > نوشتن آهنگ توسط آهنگساز > پخته و كامل شدن آهنگ توسط شجريان و آهنگساز > اجرا توسط شجريان.
يه سوال، چرا از مشكاتيان بعد از قطع همكاري با شجريان، ديگه كار درخور توجهي نديديم؟
به نظر من شخص شجريان مكمل آهنگسازهايي كه باهاشون كار كرده است.
و در آخر، از نظر عامه مردم، ويترين كار بيشتر به چشم مياد. ولي اين دليل نميشه شجريان به واسطه خواندن كارهاش، فقط اجراگر و ويترين كارهاش باشه.
محمد
با سلام. به نظر من برای اینکه یه اثر موسیقیایی بتونه کیفیت بالایی داشته باشه هم باید هم از نظر آهنگ سازی هم از نظر شعر و هم از نظر تکنیک هایی که خواننده به کار میبره در سطح خیلی بالایی باشه. تمامی کار های موفق شجریان این سه تا عنصر رو با هم دارن. نوا، بیداد، آستان جانان، چهره به چهره و غیره همه این مولفه ها رو دارن. این که نه شجریان تونسته بدون اساتید موسیقی مثل مشکاتیان و علیزاده و لطفی و ... آلبوم در خوری ارائه بده و نه این اساتید بدون صدای شجریان تونستن قطعات با کلام ماندگاری تولید کنن (در مورد قطعات بی کلام قضیه فرق می کنه و فقط به آهنگ ساز مربوطه)نشون میده دو طرف بدون هم کارشون میلنگه. در ضمن می خوام بگم این که بگیم شجریان شیره بقیه رو میکشه و ولشون میکنه به نظرم بی انصافیه. این یه جور جسارته که وقتی میبینی با یه نفر نمیتونی کار جدیدی ارائه بدی کنار بکشی و بری دنبال تیم جدید. خیلی مواقع این جسارت جواب داده و در برخی موارد هم جواب نداده.
پاسخحذفو نکته آخر این که شجریان یه جورایی ستاره موسیقی ایرانه. قطعا یه سری نکات رسانه ای هم در بیشتر مطرح شدنش نسبت به بقیه وجود داشته اما نمیشه به این دلیل بگیم که کارش خوب نبوده.
با تشکر.
به نظر من منطق نویسنده مطلب درست می باشد و در کل حرف حساب زده است. بعضی از ماه ها شاید زیادی درباره شجریان تعصب نشان می دهیم. بنا بر ضرب المثلی در شهر کورها گدای یک چشم پادشاهی می کند. اما چون همه در ظاهر ادعای بی دانشی از موسیقی داریم مایلم که توجه اتان را به مصاحبه ای که با یک موسیقیدان ایرانی در آلمان صورت گرفته جلب کنم. امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد:
پاسخحذفhttp://cinemaye-azad.com/1391/09/18/812/
خیلی ممنون، مصاحبه بسیار جالبی بود و کامل خواندم
حذفسلام نویسنده محترم لطفا یک مقاله هم در مورد استیو جابز بنویسین ... با این تیتر که استیو جابز استاد مسلم چیست؟..... یا مثلا بیل گیتپس استاد مسلم چیست؟... یا وارن بافت .... دنیا پر است از همچنین اساتید مسلمی .....
پاسخحذفاگه هدفتون جلب توجه دیگران و بالا بردن سطح مخاطان وبلاگ بوده باید بگویم کاملن موفق یوده اید. ولی این روش همیشه هم جواب نمی دهد چون بعد از مدتی باید چهار کلمه حرف حساب هم چاشنی مطالبتان بکنید. صرف پریدن به بزرگان و بر زبان راندن کلمات مغشوش تا نهایت نمی توان بر اندوخته خود افزود. همانطور که معترفید عربی دانی اخوان را نمی دانستید بپذیرید دربراه شجریان هم بسیار نا اگاهانه سخن گفته اید. فقط یک کلام نشر واژه ها مسئولیت اخلاقی می خواهد. تا زمانی که به جوانب امر اشراف (حدقلی) ندارید اشتیاقی برای تبلیغ ان نداشته باشید
پاسخحذفپریدن به یزرگان از طرف کوچکترها همیشه هم بد نیست. متاسفانه بزرگان یا با هم دشمن هستند و یا به هم نان قرض می دهند. یک مثال بزنم. شما تا کنون نقدی منصفانه بر کارهای آقای رضا براهنی خوانده اید؟
حذفیا نقدی بر سازهای آقای شجریان از طرف بزرگان موسیقی خوانده اید؟ این سازها بیشتر به شوخی شباهت دارد ولی همه درگیر رودربایستی هستند. بنابراین بد هم نیست بعضی وقتعا شنوندگان حرفی بزنند.
این قیاس شما همون قدر مع الفارغه که مثلا بگیم چرا فلان فوق تخصص قلب تاحالا عمل کلیه انجام نداده. شجریان تو حوزه تخصصی خودش به منتهای کیفیت رسیده و داعیه ای هم در مورد شناخت موسیقی غربی و کلاسیک نداره. در مورد اینکه آثاری که ایشون درش مشارکت داشتن هم به اسم شخص شجریان مصادره شده تا حدی موافقم ولی این طبیعت موسیقی کلام محوره. همون پینک فلویدی که شما ازش نام می بری اسم کامپوزر چند تا از کاراشونو تاحالا شنیدی؟ یا اسم بیسیست چند تا از گروه های موسیقی راک رو میشناسی؟ به هر حال شخصیت کاریزماتیک شجریان چیزی بوده که طبیعت گوشه نشین مشکاتیان باهاش متفاوت بوده.
پاسخحذفدوست عزیز و گرامی . با نهایت احترام میگم:تا به حال کسی با سعی در کوچک کردن بزرگان خودش بزرگ نشده.
پاسخحذفخواننده زن تمام عیار آواز ایرانی هم داریم ولی متاسفانه در ایران فرصت بروز ندارند.
پاسخحذفبرای نمونه آواز آوا پازوکی رو در سایتش گوش کنید ، به طور حتم شما هم با من هم عقیده خواهید شد.
avapazoky.com
ممنون، گوش کردم.
حذفزیبا بود و چه خوب که آوا خانم صدای خود را روی سایت گذاشته است.
در پشت هر منتقدی اعم از منتقد نقاشی و فیلم و موسیقی و به طور کلی هنر، یک آدم شکست خورده در ان رشته را می بنیم.
پاسخحذفخوشختانه این نظر شما شامل من نمی شود. چون من فقط شنونده موسیقی هستم و اتفاقاً صدای استاد شجریان و آلبوم دستان برای من بهترین بهترینهاست.
حذفالبته فضای نقد کشور عرصه نان قرض دادن و یا دشمنی است. فضای سالمی نیست و نگاه شما درست است. در عرصه صنعت و تجارت و یا شغل من نرم افزار هم همینطور است. همیشه موفق ترینها فقط از منظر حسادت نقد می شود. من خودم در موفق ترین شرکت نرم افزاری کار می کردم که سالها قبل از آنها جدا شدم. هر جا راجع به کارکرد آنها شنیدم تخریب بوده است. حتی کسی می گفت احتمالاً اینها در کارهای غیر قانونی و کارچاق کنی هستند که اینگونه پول در می آورند. واقعیت این است که این شرکت نان مدیریت درخشان مدیران خود را می خورد. من از همان ابتدا شاهد مدیریت بی نظیر آنها بودم. بدیهی است که اشتباهاتی هم داشتند. ولی حسادت چشم را کور می کند.
به جنابعالی اطمینان می دهم که نوشته من از منظر یک شنونده علاقه مند است.
به نويسنده محترم پيشنهاد مي كنم كتاب جامعه شناسي نخبه كشي را يك مطالعه اي بفرمايند.
پاسخحذفنازنین
پاسخحذفاولین چیزی که از شما خواندم مقاله (زمانی برای درک خرها) بود که بسیار به دل نشست و خواهان نهالستان شدم . امروز هم این مقاله را راجع به شجریان خواندم و تا حدودی متعجب شدم که چگونه آدمی باید تا قدر خر را تا ان اندازه بفهمد پاس دارد ولی ارزشی در این حد برای آدمی مثل شجریان قایل شود .اگرچه از قلمت خیلی لذت میبرم و شنونده خیلی جدی شجریان و یا موسیخی ایرانی (به طور کل) هم نیستم ولی به این خیلی قائلم که برای خلق و درک موسقی و شعر لازمه اصلی یکنوع معرفت بتنی و درونی است ،چیزی از می جان و روان و احساس ،یکجور باطن متاثر از فرهنگ تاریخی و نه تنها مطالعات گسترده یا آشنائی به چند زبان و یا تحقیق و تفحص عمیق در تاریخ موسقی جهان . دگر اینکه نازنین در حق ادبیات کم لطفی کرده ای و بی گدار مناسب به آب زده ای که به صرف گفتار( بزرگی) راجع به اخوان ثالث بی آنکه به نقد اشعار او بپردازی کلی گوئی یا گنده گوئی کرده ای . بسیار مشتاقم بدانم که آیا در زمان حیات اخوان مطلبی، مقاله ای، نقدی، تحلیلی ،چیزی رو کرده ای یا فقط به مطالعه آثار (بزرگان ) اکتفا میکرده ای؟ میگویند مداحی کم سواد در عاشورا خطاب به حسین میخواند که :اکنون که تو در بهشت برینی و ما در کربلا .ولی کلمه برین رابه کسر ب میخواند . یکی از دیگر کم سوادها خفتش گرفته ،به پائینش کشید که : بمیری پدرسوخته که در دنیا فقط دو نقطه پاک بود که تو بر هر دو رییستی .(البته بلا نسبت ذات اقدس حضرتت )
سلام و سپاس و عرض ادب
حذفخوبی شبکه های اجتماعی اینجاست که دوستان زود از نظر هم مطلع می شوند. و من در حسرت خواهم ماند که آیا شما جواب من را خواهید دید یا نه؟
در خصوص شادروان اخوان ثالث کمی شعر ایشان را خوانده ام. ولی از ایشان مطالب زیادی دیده ام که زرتشت و مزدک و امام رضا و اسلام و ... را به هم پیوند می زد. این نقل قول از آقای قائد را قبول دارم که ایشان جهان بینی خود را شخصاً سرهم بندی می کرد. ولی اجازه بدهید به اصل مطلب بپردازیم.
در مطلب "زمانی برای درک خرها" فی الواقع تعجب خودم را از ستیز با این حیوان نوشته ام. حیوانی که یار غار انسان است. معایبی هم لابد دارد. جتفک می اندازد و به تعبیر دوستی گاز هم می گیرد و وفا ندارد. ولی سایر حیوانات محبوب انسان تمام و کمال نجیب هستند؟
اما مطلب مربوط به موسیقی را از منظر شنونده نوشته ام. در حالیکه فرق بیات ترک را با بیات کُرد را درست متوجه نمی شوم، چطور می توانم راجع به استاد آواز ایران نظر دهم؟
اما من زیاد به موسیقی مقامی آذربایجان و موسیقی سنتی ایران گوش می دهم. از طرف دیگر ارزش ایده را کاملاً متوجه هستم. بیش از بیست سال سابقه طراحی نرم افزار و مهندسی دارم. هیچ چیزی را هم متوجه نشده باشم، یک چیز را خوب فهمیدم و آن ارزش بی نظیر ایده و فکر جدید است. در صنعت نوشابه که هستم و فعالیت نرم افزاری میکنم، هنوز راه حلی برای یک مسئله بسیار عادی پیدا نکرده ام. و آن برگشت از فروش است به گونه ای که با مختصات این صنعت قابلیت مستند سازی هم داشته باشد. وقتی رقیبان جوانتر من این کمبود نرم افزاری را می شنوند، بلافاصله می گیند این که کاری ندارد؟ برگشت از فروش امری بدیهی است. ولی وقتی درگیر می شوند تازه متوجه می شوند که هزار تا فوت و فن دارد.....
در خصوص موسیقی هم همینطور است. آواز صرف مبتنی بر ردیف، حوصله شنونده عادی چون من را بعد از دو سه بار شنیدن سر می برد. اما صدا بار به دستان گوش کرده ام. هیچ اثری در موسیقی ایرانی به اندازه دستان روی من تاثیر نگذاشته است. دستان فقط آواز نیست. دستان بداهه خوانی نیست. دستان طرح دارد. بار آهنگ سازی دارد. ایده دارد. و صد البته آواز بی بدیل استاد شجریان را هم دارد. همه نوشته من می خواست این را بگوید که پشت این آثار نوابغی بودند.
در موسیقی پاپ ایرانی هم همینطور است. همه چیز به نفع خواننده تمام می شود. صدای گوگوش از دوران اوج خود خیلی فاصله نگرفته است. پس چرا اثری مثل "کویر" را دوباره نمی خواند؟ مسئله همینجاست که همه نام و شهرت کویر نصیب گوگوش شد. کویر اثری ماندگار با صدای ماندگار گوگوش بود. اما ایده داشت و آهنگ داشت و طرح داشت. این آن بخشی که است که به واسطه حرفه خودم خیلی خوب می شناسم. و وقتی آهنگی گل می کند و از آهنگ ساز نامی نیست و همه چیز به نام خواننده تمام می شود، به نظر من کار از بیخ اشکال پیدا می کند. مثلاً استاد آواز ایران به یک باره تصمیم می گیرد چهارده تا ساز بسازد!
http://mohammadbb.blogspot.com/2011/10/blog-post_22.html
... و صد البته آواز بی بدیل استاد شجریان را هم دارد.
پاسخحذفبی آنکه خیلی التفاتی به موسیقی سنتی ایرانی داشته باشم به راحتی پاسخ به تیتر مقاله شما را در همین جمله بالا که از خود شماست می یابم ،این بابا موسیقی سنتی ایران را خیلی خوب میشناسد و نیز آواز مربوط به این موسقی را در حد عالی می خواند و اینکه نیاز دیده که برای بیان قوی تر و موثرتر تلاشی در جهت احیا ،بازسازی ویا حتی ابداع یک یا چهاردو ! ساز اقدام کند، به تصور من قابل سستایش است .در نقل قول از حضرت قائد (که در محضرش شاگردی کوچکم )بی وفایی کرده اید ،مقوله جهانبینی اخوان ،بسیار می طلبد که مورد بحث و کنکاش اهل مطالعه و فن قرار گیرد ،والا به صرف خواندن بعضئ از اشعار وبا استناد عاجل به اقوال بزرگان،سعی دربزرگنمائی از یک سو و کم فروشی از سوی دگر حکم خاک بازی و تن به کار ندادن میتواند داشت .خلاصه اینکه نازنین داری شلوغش میکنی و تا حدودی آسمان ،ریسمان میبافی که البته خالی از تفری نیست ولی راهی به دهی نمیبرد . دوستدارت نادر
واكنش خوانندگان مطلبتان كاملا منعكس كننده كيش شخصيت و بت پرستي و عدم فهم و باور « مولف » و نقش او در خلق يك اثر هنري دارد . كما اينكه هميشه اثر موسيقي را به نام خواننده اش شناخته اند نه اهنگسازش و فيلم را به نام بازيگرش نه كارگردانش ! اثار منتشر شده كساني مانند مشكاتيان و كلهر و ... بي حضور شجريان نشان مي دهد كه چقدر توانمند و بي نياز از حضور يك بت اند. اما اثار شجريان بي حضور و همراهي ان مولفان توانمند موسيقي به خوبي نشان مي دهد كه چقدر در حافظه و فهرست شنيداري ما جاي دارد ! من خودم به عنوان كسي كه اواز كار كرده ام و رديف هم كار كرده ام . كاملا با شما هم عقيده ام و خوشحالم كه نسل چهارمي از خوانندگان در حال كار هستند كه توانايي و تجربه هايشان نشان از پاييز پدرسالار دارد !
پاسخحذفدوست عزیز در کامنتاتتون در جواب کسانی که معلومه شناخت نسبتا خوبی از موسیقی سنتی دارن و نوشته شمارو نقد می کنن مدام عنوان می کنید شناخت کاملی از موسیقی سنتی ندارید. می تونم بپرسم چطور در مورد چیزی که اینقدر کم می شناسیدش با این صراحت نظر میدید در صورتی که حتی از متنتون نمی تونید دفاع کنید؟ من با یه بخش هایی از متنتون موافقم ولی نظراتتون در مورد هنر و جایگاه شجریان تو اواز و موسقی ایرانی قطعا اشتباهه.
پاسخحذفممنون از نظر شما،
حذفاینکه برای اظهار نظر در مورد موضوعی لزوماً باید اطلاعات بسیار کافی داشت، همواره درست نیست. مثلاً اگر کسی به من بگوید که در کیشازا مردم زندگی به مراتب مدرنتر از زوریخ است، برای باور نکردن و ابراز تردید در چنین گزاره ای، لازم نیست که مدتها در کیشازا و زوریخ زندگی کنم. موضوعات و اتفاقات به همدیگر بسیار مرتبط هستند. می توان آثار را در کنار هم گذاشت و نقش شخصیت ها را دید و به تحلیلی نسبتاً دقیق رسید.
بسیار خوشحال خواهم شد که شما هم نقد خود را بفرمائید. و از جمله اینکه با کدام بخش نوشته موافق هستید و در خصوص جایگاه شجریان مطلب در کجا به خطا رفته است.
جناب بابایی
پاسخحذفبنده خود از هواداران آقای شجریان هستم و اگرچه همیشه سعی میکنم بتپرست نباشم، اما لااقل از هواداران سرسخت ایشان هستم. این علاقهی بنده و تعدادی از دیگران به شجریان هرگز مانند رابطهی هواداران یک تیم فوتبال با آن تیم نیست. بلکه بنده بنا به مطالعات و آشنایی هرچند مختصری که در زمینه موسیقی دارم، آثار ایشان را نمونههای خوبی از موسیقی سنتی میدانم.
اگرچه مقالاتی اینچنینی که حالت پرشی و کمی تا قسمتی خشانتآمیز دارند باب طبعم نیستند، اما منطق شما در بسیاری از موارد صحیح بود. همیشه و همیشه بحث جایگاه شجریان در موسیقی ایران و طرز نگاه مردم نسبت به او برایم جالب بوده و شما حقیقتاً در این مقاله، اگرچه بدون عیب نه، ولی خوب این طرز نگاه را نقد کردهاید. (مقالهی دیگرتان در رابطه با سازهای استاد شجریان و جام قطر را نیز خواندم، آن هم به همین ترتیب بود)
اگرچه باسواد نیستم اما چند مورد را تمایل دارم اشاره کنم:
۱− برخی کامنتها واقعاً عجیب بودند! (فرصت نکردم همهشان را بخوانم)
۲− در مقالهی شما این نکته کاملا درست است که: جایگاه شجریان در تولیدات موسیقایی که ایشان به عنوان خواننده شرکت داشته واقعا به نحو مبالغهآمیزی بزرگ جلوه داده میشود. شخصاً عقیده دارم ایشان بیشتر از آنکه در چنین تولیداتی نقش خلاقانه و کلیدی داشته بوده، در پروراندن سبک آوازی که به سبک طاهرخوانی (برگرفته از مرحوم طاهرزاده) شهرت دارد، و در تلفیق شعر و موسیقی در آوازها نقش بسیار مهمی داشتهاند.
۳- اما منطق ایراد شما را از اینکه ایشان نتوانسته یا نخواسته خوانندگانی دیگر را در پاسخ به سوال مجری بیبیسی نام ببرد نمیفهمم. من به عنوان کسی که هرازگاهی در آموزشگاهها و در میان اساتید مختلف (نه چندان مشهور ولی کاری) موسیقی سنتی پرسه زده و حرفهایشان را شنیدهام میگویم که توقع شما از آقای شجریان به عنوان خوانندهی سنتی بیش از حد بالاست. اصولاً خوانندهی سنتی در ایران نقش تولیدکنندگی نداشته است (نمیگویم نباید داشته باشد). ظاهراً شما ناراحتی خود را از اینکه چرا ایشان به بت تبدیل شدهاند، بر سر نحوهی نگرششان به موسیقی کوبیدهاید. این دو قضیه به هم ربطی ندارد.
اگر میگویید چون شجریان به عنوان «استاد مسلم» شناخته شده (یا ادعا دارد) پس الزاماً باید بهتر از این حرفها موسیقی جهان را دنبال کند، بنده میگویم خیر! ایشان فقط استاد آواز ایرانی میباشد (کما اینکه خودتان نیز گفتهاید) و گمان نمیکنم حتی ادعای خودش هم از این فراتر رود. کسانی که اندکی در موسیقی ایرانی دست دارند نیز به خوبی میدانند که اکثر تحولات و اوجگیریهای این هنر در چند دههی اخیر حاصل تلاشها و ذوق هنرمندانی مانند مشکاتیان و علیزاده است. دیگر چرا توقعتان را از شجریان بالا میبرید؟! شما فرمودهاید: «به عبارت صریح و بهتر، استاد پرآوازه موسیقی سنتی ایران، همان قدر موسیقی جهان را می شناسد و گوش می دهد که یک شهروند معمولی ایرانی.» خب واقعاً هم همینطور است! هیچ استاد آوازی را در ایران ندیدهام که بیشتر از شهروند معمولی در مورد موسیقی بداند. این یک معضل عمومی است و نه مشکل آقای شجریان به تنهایی. بقول یکی از دوستان که میگفت: وقتی از یک خواننده نظر تخصصیاش را از یک قطعهی موسیقی میپرسی جواب میدهد: فلان جایش چقدر غمگین بود، فلان جایش چقدر شاد بود. آنجایش خیلی به دلم نشست، اینجایش اذیتم کرد! کلاً خوانندهها در حال سپری میکنند!
۴− آخر مقالهی شما به این سوال ذهنی شما برخوردم که «چرا با وجود نخبگانی مانند علیزاده و کلهر و مشکاتیان و... همه یکصدا میگویند شجریان؟». و تعجب من بیشتر از این است که برای حل این مشکل چرا شجریان را کوبیدهاید؟! خب مردم را بکوبید! حتی اگر شجریان فردی ناآگاه و مغرور باشد، مقصر مردم هستند.
۵− نکتهی دیگری که باعث تعجب من بود این بود که شما «آگاهی داشتن از موسیقی جهانی» را یک معیار خیلی مهم برای استاد دانستن یک فرد در زمینه موسیقی (آن هم از نوع سنتیاش) دانستهاید، که به نظر من اگرچه مهم است اما یک استاندارد صرف نیست. اگر شجریان میخواست در زمینهی تلفیق یا تأثُر از موسیقیهای دیگر استفاده نماید (به عنوان تولیدکننده و خلاق)، آن زمان آگاهی وی از آن موسیقیها یک الزام بود. اما حالا اگر واقعا ایشان آگاهی کمی از موسیقی سایر نقاط دنیا دارد، میتوان ایشان را یک استاد آواز ناآگاه از موسیقیهای دیگر نامید، نه آنکه کلا نشان استادی را از ایشان سلب کرد.
نوازشگر عزیز،
حذفبی نهایت سپاسگزارم از نوشته و کامنت شما. تاکید من بر شناختن موسیقی جهان از این بابت بود که ما حتی موسیقی محلی و سنتی خودمان را هم وقتی با علم موسیقی آشنا شدیم مرتب کردیم و شیوه آموزش برای آن نوشتیم. در متن هم نوشته ام که در موسیقی خراسان حاج قربان سلیمانی یک نابغه بود. اما اگر حاج قربان دهها سال هم ادامه می داد، بعید بود که اثر مدرنی از ایشان منتشر شود. در متن نوشته ام که از نظر من دستان و بیداد فقط آواز نیست. یک اثر مدرن بر مبنای موسیقی سنتی است. شرط لازم ساختن اثر مدرن هم داشتن دانش کافی است. خواستم تاکید کنم در این آثار کسانی بودند که نگاه عمیق و بسی فراتر از ردیف به موسیقی داشتند که توانستند آثاری جدید بیافرینند. یک موسیقی دان هم مثل یک نویسنده، بیش از اینکه بنویسد باید بخواند و از تجربه های دیگران بیاموزد.
آنجا که نوشته اید چرا از شجریان انتقاد می کنید و باید از مردم انتقاد کنید، کاملاً صحیح است. من در واقع از مردم انتقاد می کنم که همه بزرگان را به یک اندازه ارج نمی نهند. و یکی از نتایج تلخ آن این می شود که دیگر بزرگان در کنار هم کار نمی کنند.
درود آقای بابایی شما معیار قضاوت استاد مسلم رو یه مصاحبه قرار دادی.این اصلا درست نیست.بهتر بود یه کم بیشتر تحقیق میکردی بعد مقاله مینوشتی. شاید اگه استاد از موسیقی مینوشت امثال جنابعالی هنگ میکروین و نیاز یه ریکاوری داشتید.در ضمن مگر علیزاده و مشکاتیان با بقیه خواننده ها برنامه اجرا نکردن پس چرا شهرت پیدا نکردن.آقا دیگه این بساطتونو جم کنین دیگه حناتون واسه مردم رنگی نداره.یاحق
پاسخحذفدرود
پاسخحذفتا چه اندازه مغز دوستان درگیر مغالطات است و هر چرندی را بخورد دیگران میدهند.
استاد شجریان فخر موسیقی ما هستند ایشان هرگز ادعایی در موسیقی غربی نداشتند و هرگز نگفتند من بهترین خواننده جهان هستم مغلطه شما از اینجا آغاز شد ک گویی شجریان باید بخاطر علاقه شما به موسیقی غربی قید موسیقی ملی ما که در آن به استادی رسیده است را بزند و وگنر گوش دهند.ایشان مانند هر کسی که موسیقی پاپ به معنای واقعی اش را گوش میکند موسیقی که دوست دارد را در تنهاییش گوش میکند،صبا نپرسید به نظر شما کدام موسیقی دان غربی برجسته تر است و شما به آن گرایش دارید چون سوالی پوچ و بیهوده می بوده است در حدی که صبایی که هیچ از موسیقی نمیداند هم تا این اندازه میفهمد که موسیقی ملی ما و موسیقی غربی در فرم هیچ شباهتی باهم ندارند و موسیقی آنان به روشنی عقب افتاده است و اگر موسیقی آنان در تءوری از ما پیش افتاد اتفاقا بخاطر نبود مانند استاد شجریان است که در این راه تلاش کرده ساز ساخته و در فیزیک محض که موسیقی از زیر مجموعه های آن است تلاش جدی نموده است و اگر نه پیش از وجود ابوریحان آنان کدامین استاد بزرگ موسیقی داشته اند آنان هرچه دارند از موسیقی ماست و پس از آن، تلاش پس از دوره تحول خویش.
صبا پرسید چه موسیقی گوش میکنید و ایشان پاسخ دادند فلان اشخاص شما فرمودید پس ایشان بتهوفن را گوش نداده مغلطه اول!شما از کجا میدانید که ایشان برای تحقیق هم که شده موسیقی غربی را گوش نداده!
فرمودید استاد به اندازه یک فرد معمولی موسیقی غربی گوش میدهد مغلطه دوم شماست تعمیم جز ب کل شما از کجا فهمیدید که استاد به اندازه دیگران موسیقی غربی گوش میدهد یا نمی دهد؟
فرمودید استاد خود را بی نیاز از موسیقی ملل می داند مغلطه قیاس مع الفارق فقط برای روشنی ذهن دیگران نوشتم که جنابعالی از همان آخوند های درباری هستید که زبان انگلیسی را فراگرفته تکلم میکنند،شما اگر ذره ایی موسیقی را میشناختید به روشنی به سخنان خود میخندیدید موسیقی ملی ما همان موسیقی غربی است بدون کمترین تفاوتی تنها تفاوت آن گستردگی موسیقی ملی ماست
شما به ربع پرده اشاره کردید و تمسخر فرمودید حضرتعالی موسیقی دان نیستید و اگر ذره ای از تءوری موسیقی کار کردید در همان حوزه علمیه بوده است کدام استاد تءوری موسیقی یادش میرود که بگوید موسیقی ریاضی محض است و طبق ضرب و تقسیم،موسیقی قاءل برنیم پرده،کوچکتر از موسیقی است که ربع پرده دارد و آن هم کوچکتر از موسیقی ملل خاوری ما مثلا هندوستان که یک سی ام را هم بکار میگیرند.
در ضمن شما مزخرفاتتان را اگر به عنوان نظر شخصی میگویید نباید چاپ کنید و وقتی که چاپ شد دیگر نظر شخصی نیست سعی نکنید با گفتن اراجیف از زیر کار در بروید!
حقیقتا پستی است کار مردمی که روزی فخر جهان بودند و امروز برای تکه نانی به دیگران انگ میزنند.اما با دلی دردمند به امید روزی نشسته ایم که روشنی بر دل هایتان چیره گشته پشیمان شوید.
آقاى بابائى عزيز
پاسخحذفتازه با وبلاگ شما آشنا شدم و از نوشته هاى شما متوجه شدم كه منتقد خيرخواهى هستيد ولى زبان نوشتارتان شايد خيلى به مذاق خوش نيايد.
"برداشت من" اين است: كه آمده ايد نقدى كنيد و بگوئيد اينقدر اسم شجريان را نبريد و سند همه موسيقى ايرانى را به نام او نكنيد. ولى به نظر من بدجور شروع كرده ايد و شجريان را كوبيده ايد؟! خوب پرسيده ايد "شجريان استاد مسلم چيست؟"
خوب يه عده جوابشون اينه كه ايشان استاد مسلم "آواز" هستن و شايد ندانند كه ويوالدى كيلوئى چند؟
جسارتا: نوشته خوبيست ولى اگر دوباره نوشته شود -خصوصا بعد از در نظر گرفتن نظرات خوانندگان- متن بجائى ميشود درمورد:
- روش درست سند افتخار بنام زدن
خيلى هم افتخار زيادى نكردن به موسيقى كنونى ايران خصوصا سنتى كه به مدد سركوب رژيم دچار چه عقب ماندگيست!
شبيه خيلى از چيزهاى سنتى ديگرمان: بيچاره فرانسوى را كه به عمرش نخود نخورده رو ميبريم ديزى فروشى و با شوق و ذوقى وصف ناشدنى آن ديزى كذائى رو بخوردش ميدهيم و آن بيچاره هم كه از ده دقيقه بعد از صرف غذا از فرط نفخ و تركيدگى چاره اى ندارد الا تعريف و تمجيد!
بله، خيلى وقت بود كه من هم از اينكه از فرط بى كسى در موسيقى و خوانندگى فقط نام شجريان بالا ميرفت و اين مونوپلى باعث يك بعدى نگرى مشدد شده بسيار شاكى بودم. كسى توهين ويا جسارتى به شجريان ندارد ولى اگر امثال خوانندگان و خصوصا نوازندگان و موسيقى نويسان (سازندگان) قبل از انقلاب دربدر و بيچاره غربت نميشدند و جريان ورود و بومى سازى موسيقى ادامه داشت، ديگر امروز اين همه فاصله احساس نميشد.
احمد
ممنون از حسن نظر شما احمد عزیز،
حذفخیلی وقت است این مطلب را نخوانده ام. پیشنهاد خوبی است که با توجه به کامنتها و تجربیات جدیدی که کسب کرده ام نسخه دیگری از آن تهیه کنم. ممنون از حسن نظر شما
برای این که مشخص شود که شجریان به اندازه تمام خوانندگان قبل از خود بوده نظر چهار موسیقی دان ترجسته را در مورد بنان به استحضار می رسانم:
پاسخحذفبنده اظهار نظر فنی چهار استاد برجسته موسیقی، آقایان محمود خوشنام، حسینعلی ملاح، میر علیرضا میر علینقی، فریدون حافظی و نیز محمد رضا شجریان درباره صدای بنان را به استحضار می رسانم:
َ
محمود خوشنام – وقتی حرف صدا و آواز به میان میآید، همه بیش از هر چیز بر ششدانگ بودن آن نظر دارند. حال آنکه موسیقی سنتی ایران پیش از آنکه نیاز داشته باشد به صدای ششدانگی، صدای "با حال" میطلبد؛ جیغ و فریاد با مزاجش سازگار نیست، اهل نجوا و زمزمه است.
در میان خوانندگان سنتی از مشروطیت به اینسو، غلامحسین بنان نخستین کسیست که با صدای پروردهاش این نیاز را برآورده ساخته است.
"چیزی در صدای اوست که در پیوند شعر و موسیقی اهمیت پیدا می کند؛ غلت و تحریرهای کوتاه - و نه بلند- که با حرکت های آرام و غیر جهشی در خط سیرهای نغمه ای موسیقی سنتی هماهنگی دارد و به خواب و بیدار مخمل می ماند.
«حسينعليملاح» : زير عنوان غلامحسين بنان در محلهي پيام نوين (سال اول، شمارهي 11و12 مرداد و شهريور 1338):
به طور كلي صدايي را از نظر كيفيت در مرحلهي عالي ميشناسد كه داراي زنگ، ارتعاش و حالت باشد. صداي بنان بيهيچ ترديد واجد اين خصائص و ويژگيهاست. ليكن هنر والاي بنان منحصر به نوع صداي او نيست. بنان در بيان تاثرات دروني خود وايجاد هيجان در شنونده توان فوقالعادهي دارد.
در انواع موسيقي، ما به دو نوع كه اروپائيان آن را (موزيك پاتتيك-Pathetique-Musique) يعني موسيقي تاثرانگيز و موسيقي رويايي (كنتامپلاتيو ContemPlative Musique) گويند برميخوريم. نوع نخستين تأثيرش با رقتآوردن و تهييج كردن احساسات بليغ است. و نوع دوم نواهايي است كه نقشانگيزي و روياها و تفكرات عالي و عميق در آدمي ايجاد ميكند. موسيقي ايراني به ويژه آوازهاي ايراني چنان كه در شيوهي اجراي آنها اندك هنر و صفاي دل همراه باشد اين حالات را مستقلاً ميتواند ايجاد كند.
بنان هنرمندي است كه با قدرت كمنظيري از اين فرمها، آن بهرههايي را كه بشر قادر به تحصيل آن است برداشت كرده و با ذوق خود درآميخته است و با صداي لطيف خود به سمع ما رسانيده و ميرساند.
بنان تا معنا ومفهوم غزلي را درك نكند و آن را نپسندد براي تلفيق با موسيقي برنميگزيند. كمتر خوانندهيي ميشناسيم كه بتواند اين چنين لطيف و بليغ غزلي را تغني نمايد. در صداي بنان يك گرمي مطلوبي موجود است كه چون آهنربا دلها را به سوي خود ميكشاند. پيوستگي و لطافت صداي بنان آرامبخش است. چنان آرام و راحت ميخواند كه پنداري كمترين نيرويي صرف نميكند، درست همانند بالرينهاست كه مطلقاً خشونت و شدت وانقطاع در حركات آنان احساس نميگردد. امري سهل به نظر ميآيد ولي واقعاً دشوار و شايد ممتنع است.
روزنامه اعتماد
کد خبر: 184028
تاریخ خبر: ۱۴۰۱ سه شنبه ۶ ارديبهشت
بازخواني جايگاه هنري غلامحسين بنان در گفتوگو با ميرعليرضا ميرعل نقي:
در واقع هيچ كدام؛ نه از خواننده هاي معاصر زنده نه آنهايي كه فوت كرده اند، هيچ كس هم تراز با بنان نيست يعني واقعا نظير بنان را نه قبل و نه بعد از آن داشتيم ايشان كاملا منحصر به فرد است.
اين به اين دليل بود كه ايشان به معني مطلق توانا بود؛ توانا در اجراي هر عاملي كه به نوعي به شيوه هاي بيان در موسيقي مربوط مي شود از سونوريته خوب گرفته تا شنوايي موسيقايي فوق العاده، هوش خيلي قوي و ضرب شناسي، شعر شناسي، كاربرد به جاي ادوات تحرير و فرهنگ و فرهيختگي و شخصيت اجتماعي بسيار متين ايشان كه خيلي عامل موثري بود.
محمد رضا شجریان : من هر وقت آواز بنان را از رادیو یا تلویزیون می شنیدم ، منقلب میشدم ، و اشک می ریختم و روزی که به قزوین سفر می کردم ، یک صفحه از صدای دلنشین او را با خود داشتم تا یک تحریر او را تقلید کنم ، از تهران تا قزوین بیش از پنجاه بار آن را گذاشتم و سرانجام به آموختن آن توفیق نیافتم.
خیلی خیلی ممنون،
حذفنظرات جالبی راجع به کیفیت صدای مرحوم استاد بنان بود که شما اینجا آوردید.
تصور من این است که در موسیقی آذربایحان هم مرحوم بولبول (بلبل) چنین جایگاهی داشت. صدای فوق العاده زیبائی داشت. تحریرهایش ظاهرا به قدرت شجریان و عالیم و بابایف نبود، اما به طرز حاصی دلنشین بود. این مطالبی که شما اینجا آوردید، من را یاد آن صدای فراموش نشدنی هم انداخت.
به خاطر این به صدای بنان پرداختم که در مستند بی بی سی یکی از مدعوین گفته بود که شجریان به اندازه تمام خوانندگان قبل از خود توانایی داشت. تصور این که ایشون بتونه ترانه می ناب بنان را بخونه کاملا دور از ذهنه و در بازخوانی ترانه هایی مانند مرا عاشقی شیدا تو کردی و کاروان این موضوع به خوبی مشخص شده است. مدعو مورد نظر ادعا کرده بود که نظیر شجریان در 200 سال آینده متولد نخواهد شد و چون دلیلی نیاورده بود می توانست به جای 200 سال 2000 سال بگوید. آز این که دیدگاه بنده را منتشر فرمودید بسیار سپاسگزارم.
حذف