۱۳۹۵ آذر ۲۵, پنجشنبه

نظر کُردهای ترکیه در خصوص ترور و جنگ شهری پ‌کاکا چیست؟

این چندمین بار طی دو سال گذشته است که تروریست‌های انتخاری زحمی به دل مهربان استانبول می‌زنند و دل دوستداران این شهر را در اقصی نقاط عالم به درد می‌آورند. تکلیف و اهداف تروریست‌های داعش مشخص است. اما تروریست‌های دیگر به نام دفاع از حقوق خلق کُرد مرتکب این جنایات می‌شوند. به راستی کُردهای ترکیه نسبت به این ناامنی‌ها و ترورها و جنگ شهری چه فکری می‌کنند؟ این سؤالی است که نیازمند بررسی میدانی و گسترده آماری است. این موضوع نه در توان این نوشته است و نه من اطلاع موثقی در این خصوص دارم. اما می‌توان در خصوص حداقل‌هائی به توافق رسید و موضوع را از منظری دیگری بررسی کرد.
ترکیه مسئله کُرد دارد. چه درصدی از میلیونها شهروند کُرد ترکیه با این مسئله درگیرند؟ این نیز سؤالی است که جواب دقیقی برای آن نمی‌توان یافت. اما همه قرائن و شواهد حاکی از آن است که مسئله کُرد، مسئله اکثریت مردم کُرد ترکیه است. کُردها در سطح منطقه خودآگاهی بالائی دارند و در پی احقاق حقی هستند که به هر دلیلی در قرن گذشته از آنها دریغ شده است. طی همین قرن بسیاری از وجدان‌های بیدار تُرک در این را همدل و همراه کُردها بوده‌اند و هزینه هم داده‌اند. سیاستمدارانی که در کشورهای کُردنشین از جمله ترکیه به کلی منکر این مسئله می‌شوند، خود بخشی از صورت مسئله هستند. ترکیه باید بتواند برای این مسئله راه‌حلی دموکراتیک و صلح‌آمیز بیابد. و در نهایت حق تعیین سرنوشت کُردها را به رسمیت بشناسد.
اما سؤال این نوشته مربوط به روشی است که پ‌کاکا و بازهایش به کار می‌برد. در هر حال این گروه و طرفداران و حامیان آن چنان وانمود می‌کنند که گوئی مسئله پ‌کاکا همان مسئله کُرد است. و لاجرم روشی که پ‌کاکا به کار می‌برد و در نهایت به ترور کور و جنگ شهری ویرانگر منتهی می‌شود، تنها روش اجتناب‌ناپذیری است که کُردها برای احقاق حقوق حقه خود پیش رو دارند. آیا چنین است؟ در این مطلب سعی می‌شود تصویری از زندگی کُردهای ترکیه ارائه شود که گرچه به راحتی قابلیت راستی‌آزمائی دارد، اما چندان آشنا نیست و با تصاویر کلیشه‌ای هیچ همخوانی ندارد.
بزرگترین شهر کُردنشین جهان شهرهای شناخته شده کُرد مثل سلیمانیه و سنندج و اربیل نیست، بزرگترین شهر کُردنشین جهان استانبول است. گفته می‌شود حدود سه میلیون کُرد در این شهر زندگی می‌کنند. استانبول علاوه بر اینکه یک شهر توریستی و باستانی است، مهم‌ترین قطب اقتصادی منطقه و یکی از بزرگترین مناطق اقتصادی اروپاست. اقتصاد این شهر از اقتصاد بعضی کشورهای اروپائی هم بزرگتر است.
در بازار استانبول کُردها نقش تعیین‌کننده‌ای دارند. بسیاری از تاجران بزرگ و صرافی‌های معروف استانبول کُرد هستتد. استانبول در این منطقه همان جایگاهی را دارد که نیویورک در سطح جهان دارد. نیویورک قلب بزرگترین اقتصاد جهان است. هر تاجر و سرمایه‌داری که در نیویورک موفقیت اقتصادی کسب کند، در سطح جهان هم احتمال موفقیت او زیاد است. موفقیت اقتصادی کُردها در استانبول هم تاثیر خود را در سطح منطقه گذاشته است.
در ایران تُرک‌ها از قدیم‌الایام شهره به تجارت بودند. تبریز اساساً یک شهر تجاری است و قرنها قطب اقتصادی منطقه بود. کُردها در ایران چندان شهره به تجارت نبودند. موفقیت کُردهای ترکیه در استانبول برای هم‌تباران کُرد ایرانی آنها هم نفوذ و سرمایه اجتماعی بسیار بالائی در این شهر فراهم کرده است. تحریم سیستم بانکی ایران و همینطور شرایط جنگی کشورهای همسایه ترکیه مثل عراق،  باعث شده عمده مبادلات ارزی بین این کشورها از طریق صرافان صورت گیرد. در این روش اعتماد نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. مجموع این مسائل شرایطی را فراهم آورده که تاجران بزرگ کُرد حریفان قدری برای تاجران قدیمی تُرک در غرب کشور باشند.
قطعاً در مناطق مرزی کسانی هم دارائی خود را از راههای نامشروع و قاچاق کسب می‌کنند. اما موفقیت تاجران کُرد طی یکی دو دهه گذشته چنان شگفت‌انگیز بوده که بعضاً رقیبان را ناتوان از تحلیل منصفانه می‌کند. درواقع می‌توان گفت که دهها میلیون کُرد در منطقه گرچه کشور مستقلی برای خود ندارند، اما در عمل از امتیاز سه پایتخت برخوردارند. پایتخت کشوری که شهروند آن هستند، اربیل در اقلیم کردستان که نمادی از آروزهای دیرین این ملت است، و کلان‌شهر تاریخی استانبول که پایتخت ثروت و فعالیتهای پیوسته و گسترده اقتصادی کُردها در سطح منطقه است.
موضوع فقط تجارت و محدود به کُردهای ساکن استانبول نیست. کُردها در ترکیه شرکتهائی دارند که در این کشور و در سطح منطقه پروژه‌های بزرگی اجرا می‌کنند. به عنوان مثال شرکت کوزو متعلق به یک کارآفرین و سرمایه‌دار اهل شهر مرزی عرب و کُردنشین سیرت ترکیه است. این شرکت در ایران هم سابقه فعالیت موفق دارد. اجرای طرح مسکن مهر پرند با این شرکت بود و هزاران واحد ساختمانی را در موعد مقرر تحویل داد. درصد بالائی از کارکنان و مهندسان و حتی کارگران این شرکت بزرگ، کُرد هستند.
شرکت کوزو همزمان با ایران در لیبی زمان قدافی هم پروژه‌های بزرگی در دست اجرا داشت. گفته می‌شود بیست هزار کارمند این شرکت در لیبی مستقر بودند. وقتی رژیم قدافی در آستانه سقوط بود، ترکیه جزو آخرین کشورهائی بود که موضع‌گیری کرد. برخی تحلیل‌گران معتقدند که این تعلل ریشه در مسائل اقتصادی داشت و نفوذ همین شرکت در تصمیم‌های رهبران سیاسی ترکیه بی‌تاثیر نبوده است. شرکت کوزو علاوه بر اینکه دنبال فرصت کافی برای خروج هزاران کارمند خود از لیبی بود، قطعاً مثل هر بنگاه اقتصادی دیگر تمایلی هم به نیمه‌کاره ماندن پروژه‌های عظیم اقتصادی خود نداشت.
موضوع این نوشته کُرد و تُرک کردن فعالان اقتصادی ترکیه نیست. چه بسا این موضوع هیچ اهمیتی در آن کشور نداشته باشد که اقتصادی آزاد و مبتنی بر قوانین لیبرال دارد. اما همین فعالیتهای بزرگ به وضوح می‌تواند نشانگر ظهور هزاران کارآفرین و سرمایه‌دار و یک طبقه متوسط قوی و شهرنشین در میان کُردهای ترکیه باشد.
وقتی یک شرکت بزرگ کُرد، که صاحب آن اهل یک شهر مرزی کوچک ترکیه است، از انقلاب و شورش در لیبی استقبال نمی‌کند، بسیار طبیعی است که میلیونها کُرد در ترکیه هم که لازمه کار و کاسبی و تجارت گسترده آنها در سطح منطقه امنیت است، مطلقاً با ترور و ناامنی و جنگ شهری میانه‌ای نداشته باشند.
طرفدران پ‌کاکا میل بی‌پایانی دارند که تصویری مبتنی بر فقر و فلاکت فراوان از زندگی کُردها در سراسر منطقه ارائه دهند. دوست دارند تصویر کُرد در ذهن دیگران همان کولبران فقیر باشد. گویا با چنین تصویری کار و کاسبی چنین گروههائی بیشتر رونق می‌گیرد. این موضوع چنان نهادینه شده که دشوار بتوان در نوشته‌های فعالان مستقل کُرد هم مطلبی دید که نشانی از رفاه و خوشبختی در میان کُردها داشته باشد.
در چنین فضای کسب و کار و فعالیت گسترده اقتصادی که بعد از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه رونق شگفت انگیزی هم در مناطق کُردنشین گرفته بود، پ‌کاکا در شرق ترکیه جنگ شهری سختی راه انداخت. در مساجد و خانه‌های مردم عادی سنگر گرفت. حتی کودکان خردسال را هم وارد جنگ کرد. پیشاپیش و در زمان تصدی شهردارانش اقدام به کندن خندق هم کرده بود بعد از اینکه همه این تدابیر شکست ‌خورد، ویرانی شهرهائی را که خود اسباب ویرانی آنها بود به نمایش گذاشت تا ارتش ترکیه را جنایتکار و عامل حمله به مناطق مسکونی جلوه دهد. سپس تروریست‌های انتحاری این تفکر انتقام شکست را از شهروند عادی و مامور راهنمائی و رانندگی و پلیس مراقب فوتبالیست‌های شهری گرفتند که هم‌تباران آنها بخش عمده رفاه و ثروت خود را مدیون امنیت و آرامش و زیبائی این شهر است. 
در این ترورهای انتحاری شگرد مزورانه‌ و رذیلانه‌ای هم به کار می‌برند تا به همه نشان دهند نیروهای امنیتی ترکیه هدف اصلی آنها بوده است. در همان جاده معروف استقلال استانبول که یکی از اهداف مهم توریست‌ها و به تبع آن تروریست‌هاست، به وضوح می‌توان دسته‌های پلیس را دید که بعضاً به سؤال توریست‌ها هم جواب می‌دهند و آنها راهنمائی می‌کنند. کشتن این پلیس‌ها برای یک تروریست انتحاری از کشتن مردم عادی هم ساده‌تر است. هیچ دژ مستحکمی هم در کار نیست. اصلاً دژی در کار نیست. آنها در کنار مردم مراقب امنیت این شهر هستند که توریست‌ها خوش باشند و تاجران تجارت کنند.
حال چطور می‌توان تصور کرد میلیونها کُرد ساکن این شهر و سراسر ترکیه از این ترورهائی که به نام کُرد صورت می‌گیرد، و در درجه اول امنیت اقتصادی آنها را بیش از همه به هم می‌ریزد، خوشحال باشند؟ و یا حتی بیش از دیگران از این ترورها نفرت نداشته باشند؟
اوضاع فعلی ترکیه را بعد از این ترورهای بیرحمانه به اوضاع امریکا بعد از عملیات یازده سپتامبر می‌توان تشبیه کرد. در آن عملیات همه امریکا یکپارچه علیه ترور متحد شد. در بیرون امریکا کسانی از گروههای بنیادگرای اسلامی و همینطور ضدامریکائی کمابیش از این اقدامات ابراز خوشحالی می‌کردند، اما مسلمانان و مسلمان‌تباران امریکا بیش از همه لطمه دیدند. در ترکیه هم چنین است. ممکن است در بیرون از ترکیه کسانی که به هر دلیلی با ترکیه ضدیت دارند در لفافه حرفهای سرخوشانه‌ای هم سر بدهند و این اقدامات را ناشی از تضییع حقوق مردم کُرد در آن کشور بدانند، ولی بخش اعظم کُردهای ترکیه بیش از همه از این اقدامات متضرر می‌شوند.
بعد از این ترورها جریانهای سیاسی اصلی ترکیه که نزدیک نود درصد این ملت را نمایندگی می‌کنند، هیچ اختلاف مهمی بر سر برخورد قاطع با ترور ندارند. اکثریت قریب به اتفاق مردم یکپارچه و البته خشمگین، علیه ترور و وحشت موضوع گرفته‌اند و رئیس‌جمهور مقتدر کشور رجب طیب اردوغان را حمایت می‌کنند.
جالب اینجاست که انتقادهای تندی هم از اردوغان می‌شود و او را عامل اصلی این نابسامانی‌ها می‌دانند. منتقدان به تندی میگویند که اردغان از همان ابتدا نباید به این گروهها پر و بال می‌داد. او را متهم می‌کنند که در پروسه صلح به گروههائی میدان داد که در ظاهر کار سیاسی می‌کردند اما در عمل متحد استراتژیک پ‌کاکا بودند. حرف منتقدان بی راه نیست. خندق‌های جنگ شهری در زمان صلح و با امکانات دولتی حفر شده بود.
در قضیه بازداشت رهبران حزبی که بیشترین رای را در مناطق کُردنشین داشت، نتایج تند این انتقادها به وضوح قابل مشاهده بود. در واقع عامل اصلی دستگیری صلاح‌الدین دمیرتاش و جمعی از نمایندگان HDP حزب ملی‌گرا به رهبری دولت باهچه‌لی بود. حزب حاکم عدالت و توسعه معتقد بود که این افراد بعد از این ترورهای گسترده دیگر محبوبیتی میان مردم کُرد ندارند و علی‌الاصول در انتخابات بعدی حذف خواهند شد. رهبر حزب ملی‌گرا آشکارا به اردوغان گفت که به او اعتماد ندارد و نمی‌تواند صبر کند. باهچه‌لی معتقد بود اردوغان در انتخابات بعدی ممکن است به خاطر چند رای بیشتر مجدداً به این آدمها میدان بدهد. چون در تغییر قانون اساسی حزب حاکم به رای موافق حزب ملی‌گرا نیاز دارد، عملاً ناچار شد که به این درخواست تن دهد. اگر دو سال قبل این اتفاق می‌افتاد، حتماً سراسر ترکیه شاهد تظاهرات اعتراضی بود. اما اکنون مخالفان سرسخت اردوغان هم چندان سخنی از صلاح‌الدین دمیرتاش به میان نمی‌آورند.
پ‌کاکا امروز به بازیگری تبدیل شده که فقط می‌تواند با واسطه به ترور متوسل شود و امنیت شهرهای توریستی ترکیه را گروگان بگیرد. هر کس اندکی اوضاع ترکیه را دنبال کند، به خوبی در می‌یابد که طبقه متوسط و شهری جامعه کُرد این کشور بیشترین ضربه را از این ترورها و جنگ شهری خورده است. اصلاً بعید نیست که حتی بیش از جامعه تُرک ترکیه هم عصبانی و ناراحت باشد.
اثرات ضربه‌ای که پ‌کاکا به کُردها در ترکیه زده است، غیرقابل تصور است. در یادداشت دیگری به اثر مخرب و متاسفانه بسیار ماندگار این ضربه هم خواهم پرداخت. ادامه حضور این گروه در مناطق کُردنشین، عملاً در حال از بین بردن فرهنگ کُرد است. سرعت بسیار بالای مهاجرت از مناطق کُردنشین به غرب ترکیه از مهمترین عوارض اقدامات پ‌کاکاست.