تهران
شهر ثروتمندی است. شکاف طبقاتی وحشتاکی را در این شهر میتوان دید. در بخش قابل توجهی
از مناطق شمالی آن، شارژ ماهیانهای که مالکین برای هزینههای معمولی مثل آب و برق
و گاز و استخر و نگهبان پرداخت میکنند، از حقوق متوسط کارگران و کارمندان بسیار
بالاتر است. در بعضی مناطق قیمت آپارتمانها نجومی است. مبالغ اجاره و خرید چنین
واحدهائی در تصور خیلیها هم نمیگنجد. بعضی از این واحدها، فقط بیش از چند میلیون
تومان شارژ ماهیانه دارند. خیلی از ثروتمندان تهران، به خاطر مسائل امنیتی آپارتمانهای
چند صد متری بسیار لوکس را به خانههای ویلائی ترجیح میدهند.
کسانی
که در این واحدها زندگی میکنند، معمولاً دست به سیاه و سفید نمیزنند. بعضاً
چندین کارگر دارند. این کارگران معمولاً زن هستند. اما ویژگیهای بسیار متفاوتی دارند
که کمتر مورد توجه قرار میگیرد. در فرهنگ ما و احتمالاً در فرهنگ ملل زیادی، کار
در خانه مردم، کلفتی محسوب میشود. که از هر منظر شغل طاقتفرسائی است. این
کارگران به خصوصیترین حریم طبقاتی از جامعه وارد میشوند، که توانائی مالی بالائی
دارند. اما خود از محرومترین و دور افتادهترین نقاط حاشیه شهر میآیند. و همواره گرفتار
بدیهیترین نیازهای مادی زندگی هستند.
حقوق
و مزایای یک کارگر معمولی شاغل در صنعت، برای این بانوان مثل یک رؤیاست. چیزی به
نام سرویس ایاب و ذهاب برای آنها معنی ندارد. رفت و آمد روزانه از جائی مثل پاکدشت
به قیطریه، مثل یک مسافرت طاقتفرسا میماند.
زمستانها در تاریکی مطلق هوا و قبل از اذان صبح راه میافتند که خطر جانی هم برای
آنها دارد. بیمه و قانون کار شامل آنها نیست. بازنشستگی ندارند. هر چه سابقه کار
آنها بیشتر میشود، توان فیزیکیشان تحلیل میرود. در چنین شرایطی خواهان
کمتری پیدا میکنند. بیماری خود را معمولاً پنهان میکنند، تا کارشان را از دست
ندهند. با سیلی صورت خود را سرخ نگه میدارند. تمام عمر به قدری کاری میکنند، تا بالاخره
از کار بیفتند.
اغلب
این بانوان شوهران شاغل ندارند. بعضی از این شوهران از کار افتاده هستند، و دیگر
کسی به آنها کار نمیدهد. کسانی نیز از کار اخراج و افسرده و ناامید در گوشه خانه
اجارهای، زانوی غم بغل کرده و شرمنده همسر و فرزندان خود هستند. با کمال تاسف
بعضی از این شوهران، معتاد، و در مواردی هم کُلّهم غیرت و همت کار کردن ندارند. وقتی
پای اعتیاد در میان باشد، شرایط برای این بانوان چندین برایر مشکلتر میشود.
ناچار هستند همه چیز را کتمان کنند. کمتر کسی به عضو یک خانواد معتاد، اعتماد میکند.
خیلی از مواقع این وضعیت شامل فرزندان پسر این بانوان هم میشود. درآمد این
کارگران زن، کمکخرج خانواده نیست، همه درآمد خانواده است.
از
نظر شخصیتی آدمهای بسیار نجیبی هستند. کسی کارگر معمولی و امتحان پس نداده را به
خانه خود راه نمیدهد. همیشه باید رضایت
صاحبکار خود را کسب کنند. تعطیلی و مرخصی در کار این کارگران بیمعناست. چیزی به
نام سندیکا و اتحادیه به گوش آنها هم نخورده است. در همه جا حضور دارند، اما در
روز جهانی کارگر هم فراموش میشوند.