این مطلب، هشت سال پیش و در صفحه ورزشی روزنامه یاس نو، شماره 101 به تاریخ 16 تیر 82 منتشر شده است.
استقلال و پرسپولیس نماینده هیچ بخشی از جامعه نیستند در عین حال تقریبا در قریب به اتفاق اقشار جامعه طرفدار دارند این تناقض را فقط میتوان تحت عنوان بحران هویت ارزیابی کرد . چون این دو باشگاه نقش مهمی در شکل نگرفتن باشگاه داری اصولی دارند که زمینه های آن کاملا آماده شده باید بدون در نظر گرفتن ملاحظات خود ساخته مانند پشتوانه تیم ملی، تیم های مورد علاقه جوانان و از این قبیل مطالب به نقد جدی آنها پرداخت.
1- در کشورهایی مسابقات باشگاهی اهمیت دارد و با شور و هیجان برگزار می شود که مهمترین پشتوانه آن یعنی تماشاگر و جمعیت کافی برای حضور در استادیوم های ورزشی وجود داشته باشد. کشورهایی که در سطح ملی فوتبال بسیار عالی دارند اما در سطح باشگاهی چندان مطرح نیستند، موید این موضوع است. به عنوان مثال فوتبال ملی هلند از اسپانیا موفق تر عمل کرده است اما مسابقات باشگاهی آن هرگز جذابیت اسپانیا را ندارد. از این نظر حتی ارتباط کاملا مستقیمی بین سطح برگزاری مسابقات باشگاهی و موفقیت تیم های ملی هم وجود ندارد. افتخارات باشگاههای انگلستان و اسپانیا بسیار بیشتر از تیم های ملی آنهاست اگر مسابقات این دو کشور با آلمان و ایتالیا مقایسه شود که در هر دو سطح موفقیت یکسانی دارند، اهمیت مستقل مسابقات باشگاهی بهتر درک خواهد شد. کشورهای فاقد تماشاگر که اصرار برای مسابقات باشگاهی دارند و سرمایه کلانی صرف آن می کنند، فوتبال مشمئز کننده ای ارائه می کنند. اگر امیر قطر چند برابر فوتبال اسپانیا نیز صرف نقل و انتقالات بازیکن کند و تمام ستارگان فوتبال را به کشور بی ستاره خود بیاورد، اوج موفقیت این کشور در نهایت خشکاندن ریشه فوتبال با طراوت باشگاهی خواهد شد. بسیار غم انگیز خواهد بود روزی سطح پرداخت چنین کشورهایی نسبت به فوتبال اروپا، به نسبت فعلی باشگاههای ایران و حاشیه خلیج برسد، تا همان بلایی بر سر بازیکنان آینده نگر و بطو طبیعی دنباله رو پول بیشتر، در اروپا بیاید، که بر سر جوانان خوشنام فوتبال ایران آمده و می آید.
2- ریشه های مردمی و طرفداری از هر باشگاه در کشورهای صاحب لیگ معتبر کاملا مبتنی بر یک احساس شناخته شده منطقه ای، قومی و یا حتی مذهبی است. در اسکاتلند، گلاسگو رنجرز نماینده پروتستانها و سلتیک نماینده کاتولیکهاست. در انگلستان منچستر یونایتد یکی از نمایندگان مردم این منطقه است که از طرف صنایع بزرگ منچستر زادگاه انقلاب صنعتی حمایت می شود. فوتبال مردمی بارسلون نماینده کاتالونهای اسپانیاست و رقیب دیرینه آن رئال مادرید پایتخت نشین در پیشینه خود حمایت دربار و اقشار ثروتمند را داراست. در ایتالیا هر باشگاه بزرگ نماینده بخشی از مردم شهر و منطقه خود هست در آلمان و فرانسه نیز به همین ترتیب است و معمولا باشگاهها متناسب با تقسیم بندی جغرافیایی، مذهبی، فرهنگی و زبانی هر کشور طرفداران خاص خود را دارند.
3- لیگهای معتبر سبک خاص خود را چه به لحاظ نحوه برگزاری و چه به لحاظ نوع فوتبال دارند و عموما طرفداران فرا منطقه ای خود را نیز متناسب با سبک خود جذب می کنند. تفاوت فوتبال انگلیس با ایتالیا به قدری آشکار است که حتی بیننده عادی فوتبال نیز قادر به درک تفاوتهای ماهوی آن است. این دو سبک که توسط باشگاه های بزرگ آنها نمایندگی می شود طرفدارانی را در خارج از حوزه جغرافیایی و یا فرهنگی این تیم ها، برا یشان فراهم می کند.
با در نظر گرفتن سه مورد ذکر شده، میتوان به تحلیل موجودیت استقلال و پرسپولیس نشست. کشور ما مستعد باشگاه داری اصولی است، چون مهمترین بخش آن یعنی طرفداران بی شمار و تفاوتهای فرهنگی و زبانی را در حوزه جغرافیایی ایران داراست. جمعیت کافی، حوزه های فرهنگی مختلف کشور، و طرفداران بی شمار و همینطور صنعت رو به رشد بعنوان پشتوانه مالی، سرمایه ای است که نظیر آن را فقط در کشورهایی مانند اسپانیا می توان یافت. تفکری در داخل کشور که به سرمایه گذاری امارات در فوتبال باشگاهی قبطه می خورد، اصولا درکی درست از موضوع ندارد و قادر نیست ملاحظات واقعی فوتبال باشگاهی را تحلیل کند.
حال اگر از این منظر به قضیه نگریسته شود از اینکه استقلال و پرسپولیس تنها نماینده های پرطرفدار فوتبال ما هستند، باعث شرمساری خواهد بود. دو تیم استقلال و پرسپولیس نماینده هیچ قشری از جامعه نیستند اما در تمام اقشار مرد، زن، پیر، جوان، تهرانی، غیرتهرانی، فارس، کرد، ترک، لر، شیعه، سنی تقریبا به یک نسبت طرفدار دارند. اگر در اسپانیا شما طرفدار بارسلون باشید احتمال زیاد به نوعی تعلق خاطر کاتالونی دارید اگر در فرانسه طرفدار مارسی هستید متعلق به جنوب فرانسه و یا دارای رگ و ریشه ایتالیایی و یا شمال افریقا هستید. اگر در اسکاتلند سلتیک را تشویق می کنید تبار کاتولیک و احتمالا از مهاجران ایرلندی هستید. اگر در نروژ هستید منچستر یونایتد را به آ ث میلان ترجیح می دهید احتمالا سبک بازی سرعتی و سانتر از جناحین را بیشتر می پسندید. حال اگر طرفدار پرسپولیس و یا استقلال هستید به چه طیفی تعلق دارید؟ در یک کلمه هیچ و فقط هیچ . چه تفاوتی میان طرفداران این دو تیم وجود دارد!؟.
نمی توان در جامعه ای که سرشار از تفاوتهای فرهنگی و زبانی است شاهد چنین یک پارچگی بود و بی هویت بودن آن را نتیجه نگرفت. در اصفهان و مشهد طرفداران استقلال و پرسپولیس از تیم های محلی بیشتر است. ممکن است شما در اهواز باشید و در حالی که تیم محلی شما با استقلال بازی دارد، کاملا طرفدار پیروزی تیم میهمان باشید و برای آن هورا به کشید. به لحاظ سبک نیز این دو باشگاه اصلا حرفی برای گفتن ندارند که طرفداری از آنها مبین نوع فوتبالشان باشد حتی مسائل حاشیه ای آنها نیز ناشی از یک نوع سوء مدیریت است.
در کشوری که از شمال تا جنوب آن طرفدار فوتبال است و مردم هر منطقه علایق خاص خود را دارند و بسته به موقعیت جغرافیائیشان، سبک متناسب با روحیاتشان را می پسندند، مانند جنوبیها که سعی می کنند فوتبال برزیل را برای خود الگو قرار دهند، وقتی همه یک صدا استقلال و پرسپولیس را فریاد می زنند، بیانگر چیست؟ در کشوری که اقوام قدیمی و ریشه داری با علایق ملی مشترک در آن زندگی می کنند و می توانند رقابتهای سالم خود را در قالب مسابقات باشگاهی دنبال کنند فریاد یک صدای قرمزته و یا آبیته دنباله روی از لمپنیسم تهرانی نیست؟ فوتبال استقلال و پرسپولیس در نهایت ریشه های لمپنی دارند و دامن زدن به این فوتبال یا ناشی از بحران هویت هست و یا توسط محافل خاصی به آن دامن زده می شود. باور کنید گسترش این نوع فوتبال باشگاهی در شان ملت ایران نیست. ایران استعداد فوتبال باشگاهی بسیار با طراوت و با هویتی را دارد.
پی نوشت:
صفحه ورزشی روزنامه صبح امروز بحثی با این عنوان مطرح کرده بود که آیا فوتبال سه قطبی هم ممکن است؟ من سه مطلب برای آنها فرستادم. دو تا از آنها در صبح امروز منتشر شد. قبل از چاپ سومی، روزنامه توقیف شد. جانشین آن روزنامه یعنی یاس نو، بعدا همان بحث را ادامه داد. این مطلب نیز در شماره 101 به تاریخ 16 تیر 82 منتشر شده است.
از آن تاریخ نظر من نه تنها تغییر نکرده است، بلکه بیشتر به این نتیجه رسیده ام که فوتبال ما نیز مثل ملیت مان حسابی یکدست شده است. در کشوری با چندین زبان و فرهنگ و قوم و قبیله، وقتی از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب آن، فوتبال دوستان به قرمز و آبی تقسیم می شوند، لابد یکسان سازی فرهنگی و تهی کردن دیگران از هویت خود، حسابی کارساز بوده است. در جهان متکثر که تمام تفاوتهای فرهنگی و زبانی و قومی و قبیله ای و عشیره ای به جای میدان جنگ، زمین سبز فوتبال را برای رقابت انتخاب کرده اند، همان نیز با قرمز و آبی از ما دریغ شده است.
شایان ذکر است که امروز شرایط فوتبال کشور تغییرات محسوسی کرده است. تراکتور بی چون و چرا نماینده آذربایجان است و خوشبختانه از قرمز و آبی نجات یافته، باشگاههای اصفهانی بدون استقلال و پرسپولیس هم تماشاگر را به استادیوم می کشانند.
از یک مشهدی اصیل که چند پشت او اهل این شهر بوده و طرفدار پروپاقرص پرسپولس است، طوری که برای بعضی از بازیهای آن به تهران نیز می آید، پرسیدم : ابومسلم برای تو هیچ اهمیتی ندارد؟ جوابی داد که برای من تاریخی شد، گفت : ابومسلم همینقدر برای من اهمیت دارد که در لیگ بماند تا پرسپولیس به مشهد بیاید!
در ضمن در انتهای مطلب نوشته ام: «فوتبال استقلال و پرسپولیس در نهایت ریشه های لمپنی دارند» که آشکارا توهین آمیز است و اکنون به هیج وجه اینطور فکر نمی کنم. نمی دانم چرا یاس نو به آن ایراد نگرفته و حذف نکرده بود!. ظاهرا همه انرژی ویراستاری آنها مصروف سیاست بود که خطائی نکنند تا توقیف شوند، که شدند.