در سفری به مشهد دو همسفر کناری من عرب عراقی و عازم زیارت بودند. من در صندلی راهرو نشسته بودم، نفر اول از همسفرهایم نشسته بود ولی دومی با تاخیر و اتوبوس بعدی رسید. وسائل دستی خود را به قسمت بار می گذاشت که مسافرین پشت سر وی معطل شدند. حدس می زنم به دوستش و به عربی گفت که جا دارد تا یکی از وسائل را پیش او بگذارد. بلافاصله یکی از نوادگان کوروش و صادر کنندگان اولین اعلامیه حقوق بشر با بی ادبی و گستاخی گفت "آقا، عرب بازی در نیار، مردم معطلند" مهماندار نادان تر از آن مسافر که وظیفه دارد به مسافر کمک کند، فقط بلد بود بگوید "آقا لطفا سریعتر". بعدا فهمیدم کنار دستی من شکسته بسته فارسی بلد است و اهل بصره. حسابی تا مشهد با هم گپ زدیم. کتابی که در دست مطالعه داشتم را به او نشان دادم تا بگویم ما چقدر از عربی وام گرفته ایم، حالا اگر واقعا چیزی بودیم با شما چه می کردیم؟. بعد اضافه کردم، صدام نیز نسخه خشن تر همین هموطن من هست.
ایمیلی دست به دست می شود که مبتنی بر یک داستان واقعی از نژاد پرستی در هواپیمائی بریتیش ایرویز هست. خلاصه داستان این است که در پرواز ژوهانسبورگ به لندن خانمی سفید پوست و پنجاه ساله در کنار مردی سیاه پوست نشسته و بسیار ناراحت بوده است. مهماندار از او می پرسد مشکلی دارین؟ او می گوید "مگر نمی بینی در کنار چه آدم مشمئزکننده ای نشسته ام؟ میتوانید جای من را عوض کنید؟". مهماندار می گوید تمام صندلی های اکونوی ما پر هست ولی با کاپیتان صحبت می کنم. بعد از صحبت با کاپیتان بر می گردد و به خانم می گوید "تمام صندلی های اکونومی اشغال است، فقط یک صندلی فرست کلاس داریم، اما مقررات اجازه نمی دهد جابجائی انجام شود. اما چون نشستن در کنار یک فرد مشمئز کننده بسیار سخت هست، کاپیتان موافقت کردند این جابجائی انجام شود". بعد رو به مرد سیاهپوست می کند و می گوید "میتوانم خواهش کنم شما وسائلتان را بردارید و به بخش فرست کلاس بروید؟" مسافرین هم از دیدن این صحنه باشکوه، متاثر شدند و دست زدند.
این در حالی است که در عالم واقع انگلیس و انگلیسی فعلا حرف اول را در دنیا می زند و سیاهپوست هم حدود صد سالی است که از ظلمت بردگی نجات یافته است.
هموطن من، عرب ای را مورد تمسخر قرار می دهد که مانند خود او به زیارت امام هم زبانش می رود.اگر این روحیات به جائی برسد، سر و یا ته پیاز بشود، چه خواهد کرد؟
ایمیلی دست به دست می شود که مبتنی بر یک داستان واقعی از نژاد پرستی در هواپیمائی بریتیش ایرویز هست. خلاصه داستان این است که در پرواز ژوهانسبورگ به لندن خانمی سفید پوست و پنجاه ساله در کنار مردی سیاه پوست نشسته و بسیار ناراحت بوده است. مهماندار از او می پرسد مشکلی دارین؟ او می گوید "مگر نمی بینی در کنار چه آدم مشمئزکننده ای نشسته ام؟ میتوانید جای من را عوض کنید؟". مهماندار می گوید تمام صندلی های اکونوی ما پر هست ولی با کاپیتان صحبت می کنم. بعد از صحبت با کاپیتان بر می گردد و به خانم می گوید "تمام صندلی های اکونومی اشغال است، فقط یک صندلی فرست کلاس داریم، اما مقررات اجازه نمی دهد جابجائی انجام شود. اما چون نشستن در کنار یک فرد مشمئز کننده بسیار سخت هست، کاپیتان موافقت کردند این جابجائی انجام شود". بعد رو به مرد سیاهپوست می کند و می گوید "میتوانم خواهش کنم شما وسائلتان را بردارید و به بخش فرست کلاس بروید؟" مسافرین هم از دیدن این صحنه باشکوه، متاثر شدند و دست زدند.
این در حالی است که در عالم واقع انگلیس و انگلیسی فعلا حرف اول را در دنیا می زند و سیاهپوست هم حدود صد سالی است که از ظلمت بردگی نجات یافته است.
هموطن من، عرب ای را مورد تمسخر قرار می دهد که مانند خود او به زیارت امام هم زبانش می رود.اگر این روحیات به جائی برسد، سر و یا ته پیاز بشود، چه خواهد کرد؟
جالب بود.
پاسخحذف