وقتی نتیجه یورویژن 2012 باکو اعلام، و سوئد قهرمان این مسابقه آواز پر سر و صدای اروپائی شد، نکته جالب مقام شامخ انگلستان
بود. که با نهایت اقتدار رتبه 25 از میان 26 فینالیست را کسب کرد. این هم از عجایب
یوروویژن است که معمولا تکرار می شود. در عالم واقع، و در موسیقی عامه پسند پاپ و
راک اروپائی، اصلا مقام دوم وجود ندارد. تمام مقامها متعلق به انگلیس است. لندن
پایتخت بی چون و چرای تمام گروههای جریان ساز موسیقی عامه پسند در چندین دهه گذشته
بوده است.
کسانی
که فوتبال انگلیس را دنبال می کنند، می دانند که تیم ملی انگلیس
به اندازه سایر کشورهای اروپائی برای انگلیسیها اهمیت ندارد. آنان مسابقات باشگاهی خود را به هر چیز دیگری ترجیح می دادند. موسیقی ای که
بنیانگذار و جریان ساز آن هستند و فوتبالی که از آن جزیره به جهان معرفی شده است،
نشانه های کافی از این دارد که این سرزمین به نوعی غنای داخلی رسیده است. اصولا
جهان خارج در درجه بعدی اهمیت برای آنها قرار دارد و به نظر می رسد همین فرهنگ را
هم به امریکا صادر کرده باشند. یوروویژن هم نشان داد که خیلی در بند مسابقات خارج
از جزیره نیستند. و گرنه مقام بیست و پنجم آن هم بعد از کشورهائی مانند صربستان و ترکیه
و مولداوی و آذربایجان و روسیه و لیتوانی و ... که در این نوع موسیقی، حتی موقعیت
قابل اندازه گیری هم ندارند، بسیار عجیب است.
من
سوالی دارم که نزدیک پانزده سال است جوابی برای آن پیدا نمی کنم. با هر اهل فن هم
که صحبت می کنم، چیزهای جدید یاد می گیرم اما سوال همچنان پابرجاست. چرا موسیقی
راک و پاپ و بطور کلی موسیقی عامه پسند، در انحصار انگلیس و امریکا و بطور کلی
کشورهای انگلیسی زبان است؟ حرف بی حسابی نیست که بگوئیم در این نوع موسیقی مقام
دومی وجود ندارد.
صدها
سال است کشورهای مهم و بزرگ غرب اروپا در تمام زمینه های علمی و فرهنگی، تقریبا
انحصار دارند. بین خودشان در زمینه های مختلف، کشور و منطقه خاصی ممکن است پیشرو باشد.
اما بقیه نیز به دنبال همان کشور، حضوری بسیار فعال دارند. پاریس پایتخت نقاشی و نویسندگان
رمانهای بزرگ است. آلمان و اتریش سرزمین موسیقی کلاسیک و آهنگسازان آن است.
ایتالیا معماری شگفت انگیزی دارد. اما اینطور نیست که بقیه کشورها در همین زمینه ها
بزرگان صاحب سبک نداشته باشند.
در
زمینه های علمی و سیاسی و فلسفی، دانشگاههای انگلیس و فرانسه و آلمان تفاوت فاحشی با
هم ندارند. اگر انگلیس مرکز تفکرات لیبرالی است، فرانسه هم متفکرین بزرگ لیبرال
مانند توکوویل دارد. اگر آلمان و فرانسه مرکز تفکرات چپ جهانی است، جریان چپ موسوم
به راه سوم، از انگلیس و با تونی بلر شروع شد که نظریه پرداز آن آنتونی گیدنز بود.
اما
به نظر می رسد موسیقی پاپ و راک، تنها موردی است که ارتباط در آن کاملا یک طرفه
است. چرا؟ مسلما جهانی شدن زبان انگلیسی و گسترش روز افزون آن در این پدیده بی
تاثیر نیست. اما زمانی که بیتل ها قله های موسیقی جهان را فتح کرده بودند، فرانسه
هنوز سرمست دوران با شکوه زبان خود بود. بعید نیست در آن عصر تعداد انگلیسی هائی
فرانسه دان، بیشتر از فرانسوی های انگلیسی دان بوده باشد. فرانسوی ها فقط چند سالی است که واقعیت جهان را قبول کرده اند و سعی دارند درست و حسابی انگلیسی یاد بگیرند.
چند
سال پیش مصاحبه ای از التون جان می خواندم. او از هنرمند پاپ فرانسوی میلن فارمر
خوشش آمده بود و ابراز امیدواری می کرد که
کنسرت مشترکی با او داشته باشد. خوشحال بود از اینکه در فرانسه چنین هنرمندانی
وجود دارد. لحن مصاحبه به گونه ای بود که انگار مستشاری بلژیکی از کنگوی برازاویل
بازدید می کند و متوجه استعداد نهفته جوانی جویای نام شده است. آن هم در فرانسه و
در پاریس که اهالی آنجا با ملکه الیزابت هم پالوده نمی خورند.
دوستی فرانسه دان می گفت برنامه
صبحگاهی و پربیننده Télématin از کانال دو فرانسه عموما با آهنگی انگلیسی شروع می شود. تاپ چارت آهنگهای
پرفروش در فرانسه معمولا انگلیسی است. این در حالی است که حضور یک آهنگ فرانسوی
(سال 2001، اگر درست یادم مانده باشد) در لیست آهنگهای پرفروش انگلیس خیلی عجیب به
نظر می رسید. کشوری با هنرمندانی بزرگ مانند ژاک برل، ادیت پیاف، Jean Ferrat، که هر کدام برای خود
یک پینک فلوید محسوب می شوند، تمام و کمال تسلیم موسیقی عامه پسند بریتانیائی است.
آلمان و هلند و کشورهای اسکاندیناوی به مراتب بیشتر از فرانسه تسلیم این موسیقی
هستند. چنین رابطه یک طرفه ای در هیچ زمینه دیگری وجود ندارد.
از شوپنهاور
نقل است که گفت همه هنرها می خواهند به مرحله موسیقی برسند. و گفته اند
آنجا که سخن باز می ماند موسیقی آغاز می شود. همه این توصیفها بیانگر کیفیت
انتزاعی موسیقی است. با همه اینها موسیقی راک عمیقا با زبان انگلیسی پیوند خورده
است. شکیرا خواننده کلمبیائی هم تا انگلیسی نخواند، جهانی نشد.
دهه نود میلادی ابتکار یک آگهی هلندی در خصوص لزوم آموزش زبان انگلیسی برای پدربزرگ ها و مادربزرگ ها مورد توجه قرار گرفت. پدربزرگ و مادر بزرگ در حالی که نوه های آنها سوار ماشین هستند، پیچ رادیو را باز می کنند تا آهنگی پخش شود. رتیم آهنگ را می پسندند و با آن می رقصند، اما شعر آهنگ بسیار بی ادبانه است. نوه ها از اینکه مادر بزرگ و پدربزرگ متوجه ماجرا نیستند، می خندند. این آگهی ناخواسته معنای دیگری هم داشت؛ انگار قرار است تمام آهنگهای عامه پسند جهان انگلیسی باشد!
دهه نود میلادی ابتکار یک آگهی هلندی در خصوص لزوم آموزش زبان انگلیسی برای پدربزرگ ها و مادربزرگ ها مورد توجه قرار گرفت. پدربزرگ و مادر بزرگ در حالی که نوه های آنها سوار ماشین هستند، پیچ رادیو را باز می کنند تا آهنگی پخش شود. رتیم آهنگ را می پسندند و با آن می رقصند، اما شعر آهنگ بسیار بی ادبانه است. نوه ها از اینکه مادر بزرگ و پدربزرگ متوجه ماجرا نیستند، می خندند. این آگهی ناخواسته معنای دیگری هم داشت؛ انگار قرار است تمام آهنگهای عامه پسند جهان انگلیسی باشد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر