بعد
از نان باگت شاید بتوان گفتCroissant دومین نان فرانسوی است که جهانی هم شده است.
نام این نان در زبان فرانسه به معنای هلال ماه است. در اصل هم یک نان اتریشی است.
اتریشیها هم از عثمانیها یاد گرفتهاند. و یا پس از آشنائی با عثمانیها آن را
ابداع کرده و به شکل علامت سپاه عثمانی که هلال ماه بوده پخت کردهاند. بعدها این
نان به فرانسه رفته و در اشکال دیگر هم تولید شده است. اما نوع کلاسیک آن هنوز به شکل هلال ماه پخت میشود.
در
تهران هم چند شیرینیفروشی این نان را با کیفیت خوب پخت میکنند. خواهان زیادی هم
دارد. تلفظ صحیح نام این نان در زبانهای ما کار دشواری است. کرواسان شاید از همه
نزدیکتر به تلفظ اصل آن باشد. اما فروشندگان چیزی شبیه کِراسان به آن میگویند و
همین تلفظ هم بیشتر متداول است.
به
یکی از این شیرینیفروشیها برای خرید شیرینی رفته بودم. مردی میانسال با ظاهری
بسیار مرتب و شیکپوش وارد شد. اولین برخورد او با فروشنده هم "درود بر
شما" بود. کمی متفاوت و متشخصانه حرف میزد. فروشنده مشغول فروختن کراسان به کس
دیگری بود که مرد شیکپوش از او در خصوص کیفیت و تازگی کراسان سؤال کرد. فروشنده
گفت مطمئن باشید در خود فرانسه هم به خوبی ما درست نمیکنند. مرد شیکپوش بدون هیچ
معطلی و با لبخندی گفت باید هم هنر ایرانی چنین باشد. شیوه مکالمه و شادابی ایشان
باعث شد که تصمیم بگیرم کمی با او گپ بزنم.
خیلی
جدی سخنم را شروع کردم. اما فقط میخواستم با هنرنمائی نانوا و شیرینیپز ایرانی
شوخی کنم و سپس اصل مطلب را بگویم. در ادامه موضوع چنان جدی شد که کنترل آن به کلی
از دستم در رفت. پیشتر در چند نوشته هم این اتفاق برای من افتاده بود. مطلبی که در
مورد پیشهوری
نوشتم، حتی بعضی از پژوهشگران این حوزه را هم به اشتباه انداخت. نوشته مربوط به دریاچه اورمیه
باعث سوءتفاهم هم شد. برای مرد شیکپوش هم چنین اتفاقی افتاد.
خیلی
جدی به ایشان گفتم، قربان! باید هم کراسان ایرانی بهتر از فرانسوی باشد. بعد گفتم
استحضار دارید که این نان در اصل ایرانی بوده است؟ با تعجب پرسید چطور؟ گفتم وقتی
قرنها پیش فرانسویها به خراسان بزرگ ما آمدند، با شیوه پخت این نان آشنا شدند و
آن را خراسان نامیدند. چون در زبان فرانسه حرف خ نیست، تلفط آن در نهایت به همین شکل
کراسان در آمد. بعد با کمی خنده گفتم حال که مردم قورباغهخور فرانسه نان خود ما
را به خودمان میفروشند، باید هم ما بتوانیم بهتر از آنها این نان را بپزیم.
کراسان |
گوئی
مرد شیکپوش پی به راز بزرگی برد. بسبار خوشحال شد و گُل از گُل او شکفت. خیلی جدی
و طوری که انگار با خود حرف میزند گفت هر چه داشتیم نصیب دیگران شد ولی خوشبختانه
هنر ایرانی همچنان باقی است و باقی هم خواهد ماند. اصلاً فرصتی به من نداد که
ادامه حرفهایم را بزنم. هندوانه بزرگی هم زیر بغل من گذاشت و کلی تعریف و تمجید
کرد که با مطالعه این موارد و یادآوری به موقع آن اجازه نمیدهیم تاریخ و داشتههای
این کشور فراموش شود.
من
حقیقتاً آچمز شدم. از کرده خود بسیار پشیمان بودم. شرمسار بودم که ایشان شوخی من
را کاملاً جدی گرفتهاند. اما نمیدانستم چه بگویم. احساس کردم هر توضیحی بدهم،
بدتر خواهد شد. خیلی زود سر و ته قضیه را هم آوردم و خداحافظی کردم. فقط امیدوارم
مرد شیکپوش برای کسانی که این قضیه را تعریف میکند، اهل شبکههای اجتماعی نباشند. هیچ بعید نیست که به زودی شاهد
تصاویری از ارشک دوم در حال بازدید از بزرگترین مرکز پخت نان کراسان در عهد باستان
باشیم.
در
شهر مونیخ
آلمان یک جوان آلمانی ایرانی چندین شهروند این کشور را به
گلوله بسته که نه نفر آنها نیز کشته شدهاند. اغلب کشتهشدهها هم مثل خود او
تباری غیرآلمانی داشتهاند. همه شواهد حاکی از این است که اقدام بیرحمانه او ناشی از مشکلات شخصی است. از جنس همان حوادث دردآوری است که بعضاً در مدارس امریکا هم اتفاق میافتد و دانشآموزی همشاگردیهای خود را به گلوله میبندد. صحبت کردن از مشکل این فرد هم باید در همین راستا باشد.
اما
مسائل دیگری هم حین کشتار اتفاق افتاده که به نظر نمیرسد فقط به مشکلات شخصی او مرتبط باشد. مردی آلمانی به هوای اینکه عامل کشتار
خارجی و احیاناً تروریست داعشی است، وارد بگو مگوی تندی با او میشود و به خارجیها
فحش میدهد. اما این شخص در جواب اصرار می کند که آلمانی
است. شعاری تندی هم علیه تُرکها میدهد تا انزجار خود را از خارجیها بیشتر نشان
دهد. بر اساس آنچه منتشر شده کار او با برنامه بوده و هفت نفر از مقتولان را به
طریقی فریب داده و به یک شعبه مکدونالد دعوت کرده است. چند نفر از دعوتشدگان تُرک و عرب بودهاند. گویا در مدرسه هم
چندان برخورد خوبی
با تُرکها و عربها نداشته است.
یک
شهروند معمولی آلمانی چندان قادر به تشخیص ایرانی و عراقی و سوری و ترکیهای نیست.
همانطور که برای ما نروژی و سوئدی و فنلاندی چندان فرقی با هم ندارند. بیگانههراسی و
مخصوصاً اسلامفوبیا هم با حوادث پیدرپی تروریستی داعش روز به روز در کشورهای
غربی بیشتر میشود. علیالاصول باید این شهروند ایرانیتبار آلمانی با این فضا
کاملاً آشنا بوده باشد. خاصه که پدر و مادر او در سال 1990 به آلمان پناهنده شدهاند.
یک ضربالمثل تُرکی میگوید که مهمان مهمان را نمیخواهد و صاحبخانه هیچکدام را. اما
در خارج از کشور چنین شخصی در چنین فضائی و با چنین پیشنهای، چرا چنین خارجیستیز
شده است؟ او مشخصاً با عربها و تُرکها چندان میانهای نداشته است. اصرار هم
داشته که خود را یک شهروند محترم آلمانی معرفی بکند که مثل دیگران سربار مالیاتدهندگان
این کشور نیست.
خیلی
بعید است چنین موضوعی در میان مهاجران سایر کشورهای جهان یافت شود. کاملاً پذیرفتنی است که عرب و تُرک و کُرد و ایرانی و ارمنی و شیعه و سُنّی این منطقه، اختلافات خود را به امریکا و اروپا هم برده باشند. حتی بعید نیست که در آنجا بیشتر هم از یکدیگر متنفر باشند. اما از منظر یک آلمانی یا انگلیسی خارجیستیز، خارجیستیز بودن واقعاً نوبر است و هنری است که به نظر میرسد نزد ایرانیان است و بس. بعضی از ایرانیان از گروههای راست افراطی و اشخاص مسلمانستیزی مثل دونالد ترامپ هم حمایت میکنند. این روحیات محصول چه فرهنگی است؟
هیچ
بعید نیست این جوان ایرانی متاثر از همین فضا کرمان و ژرمان و ایرانی و آلمانی را هر
دو از نژاد پاک آریائی میدانسته است. به نظر میرسد او حتی کوزووئیها و یونانیها
را هم به اندازه کافی اروپائی اصیل نمیدانسته است. گویا با گروههای نژادپرست
ارتباط داشته و قهرمان او هم آندریاس برویک نژادپرست نروژی بوده که دهها نفر را کشت.
چنین
انسانی محصول معجون عجیبی است. کاری هم نمیتوان کرد. در خارج هم ادامه دارد. به
نظر میرسد تنها راه ممکن شوخی نکردن با انسان آریائی است. آریائی هیچ توهمی ندارد
و کاملاً جدی است. تُرکها عربها به طور خاص نباید با آریائیها شوخی کنند. انسان
آریائی در یک کشور بیگانه به مرحله جنون هم برسد، باز آنها را فراموش نخواهد کرد.
آریائی کاملاً جدی است. سر به سر آریائی نگذارید. با آریائی شوخی نکنید.
حقیقت چیزه دیگریست . برای بار اول در ۱۹۳۸ زکری از ترکهای عثمانی در این رابطه آمده و در اینجا از ان به عنوانی افسانه نام میبرند
پاسخحذفhttps://en.wikipedia.org/wiki/Croissant
According to one of a group of similar legends, which vary only in detail, a baker of the 17th century, working through the night at a time when his city (either Vienna in 1683 or Budapest in 1686) was under siege by the Turks, heard faint underground rumbling sounds which, on investigation, proved to be caused by a Turkish attempt to invade the city by tunnelling under the walls. The tunnel was blown up. The baker asked no reward other than the exclusive right to bake crescent-shaped pastries commemorating the incident, the crescent being the sympol of Islam. He was duly rewarded in this way, and the croissant was born. The story seems to owe its origin, or at least its wide diffusion, to Alfred Gottschalk, who wrote about the croissant for the first edition [1938] of the Larousse Gastronomique and there gave the legend in the Turkish attack on Budapest in 1686 version; but on the history of food, opted for the 'siege of Vienna in 1683' version.[16]
بعید نیست که ارتباط این نان به عثمانی ها خیلی مناقشه برانگیز باشد. ولی در خصوص شکل هلال آن که ارتباط به هلال ماه در پرچم مسلمانان دارد، تقریباً تردیدی نیست.
حذفجناب بابای آیا بهتر نبود به جای این دل نوشته از بیسوادی مفرط حرکتهای قومی و حتی بعضا نفرت این حرکات از علم و فحاشی و خود بزرگ بینی بیمارگونه آنها و ناسزا گوی به زمین و زمان و هر انچه نماد فرهنگ است چیزی بنویسید.
پاسخحذفچون فکر میکنم این مسائل از آن رو که قومی است به محل زندگی شما نزدیکتر تا مونیخ در المان. این وحشیگری عریان به حدی رسیده است که جدیدا حرکات قومی منسوب به حرکت مثلا اذربایجان از فارسهای سگ گذشته در حال قتل عام همدیگر در فضای مجاری هستند که خوب این خود نشان دهنده فاز جدیدی است که به جای کشتن دیگران خودشان ، خودشان را میکشند البته چون حرکت بیش از اندازه ملی و مدنی است رهبران فرهنگی قومگرا ملت خودشان را با مدنیت میخورند!!!
azergun@uw.edu
ببینم آذرگون توکاروزندگی نداری ؟ هرجا تورک می بینی بایددماغتو توماتحتشان کنی ؟
حذفجناب آذرگون علاقه عجیبی به تئوری ترور بیولوژیک خانم مریم میرزاخانی توسط آمریکا دارن. هرجا این خبر کار شده ایشونم کامنت گذاشتن و فرمودن
پاسخحذفهر جا این خبر کار شده کامنت دادن و نوشتن
"بعضیها میگویند امریکا امکان تحصیل او را فراهم کرده، این سادلوحی شما را نشان میدهد ایشان قبل از ورود به امریکا برنده جایزه بیمااللی المپیاد شدند و تا فوق لیسانس درس خواندن و بعد حسابی که رشد کرد امریکا برای بهره برداری از او در مقطع دکترا دعوتش کرد. طوری میگویید تحصیل مثل اینکه برای لیسانس رفته بود امریکا."
آریایی هستند دیگه :)))))))))))