۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

ایری اوتوراق، دوز دانشاق

اگر تحت الفظی این ضرب المثل را از ترکی ترجمه کنیم یعنی "کج بشینیم راست حرف بزنیم" شاید به فارسی بشود اینطور بیان کرد "خودمونیم راستشو بگیم". اخیرا وزیر کار این دولت در رابطه با خیل بیکاران گفته است، که آنها یا حال کار کردن ندارند و یا اصولا کاری بلد نیستند و حرفه ای را یاد نگرفته اند. زمین و زمان پر از اعتراض شد و وزیر متهم به خبری از واقعیت های جامعه. اینکه این وزرا از واقعیت های جامعه بی خبر باشند حداقل برای من یکی هیچ تعجبی ندارد، اما این دو دلیل حداقل در خصوص جوانان و باز حداقل در خصوص جوانانی که من می بینم، عین واقعیت است. به دور و بر خود توی فامیل و آشنا که نگاه می کنم و در صنایع و شرکتهای مختلف با دوستان بحث می کنم، می بینم مطلب به طرز غم انگیزی واقعیت دارد. چندین نفر را به شخصه سراغ دارم که لیسانس کامپیوتر گرفته اند ولی حتی رئوس واحدهائی که گذرانده را هم نمی دانند، به تازگی درسی را پاس کرده اند، که به اندازه یک از صد مطلب دستگیرشان نشده است و حالا مدعی هستند متخصصند و بیکار!!. چندین نفر را به شخصه می شناسم که تقریبا هیچ تحصیلاتی ندارند و بدبخت و گرفتار مخارج زندگی، از دوستانم در شرکتهای مختلف خواهش کرده ام کاری به آنها بدهند، آنها هم روی مرا زمین نیانداخته اند ولی یکی از یکی بی عارتر و تنبل تر از آب درآمده است. یکی از مدیران کوکا در شیراز تعریف می کرد پسر همسایه شان بی کار و بی پول می گردد، به او گفتم بیا برای ویزیتوری فرم پر کن او در جواب گفت "حالش نیست" . امروز در یکی از شرکتهای تازه تاسیس و بزرگ پخش بودم از مدیران آنجا تعریف می کرد که در این یکی دو ماهه چهارصد نفر برای رانندگی و فروشندگی آمده اند وبعد کا را ول کرده و رفته اند. اسم این کارها بی عاری و بی حالی و تنبلی نیست، پس چیست؟ جز این است که وجود شریف این عزیزان بلافاصله کار راحت و پول فراوان را با هم طلب می کند؟ چندین سال است که من شخصا به این نتیجه رسیده ام مشکل ما این نیست که مثلا سی درصد جامعه زیر خط فقرند،سوال اینجاست که چرا بقیه بالای این خط تشریف دارند؟ از جامعه ای چنین تنبل و مدعی با مدارک تحصیلی قلابی انتظاری بیش از این است؟ ایری اوتوراخ دوز دانشاخ.

۷ نظر:

  1. مهندس جان درمورد مطلب فوق باید سه نکته رو ذکر کنم اول اینکه جناب وزیر گفتند"احساس مدیریتی من می گوید این عدد درست نیست"که بد نیست کل مطلب رو بخونین در لینک زیر
    http://212.58.253.67/persian/business/2010/08/100813_ka_employment_shikholeslami.shtml
    ثانیا بزرگترین اشتباهی که من فکر میکنم دولت خدمتگزار درحق مردم عادی کرد این بود که سعی کرد این اندیشه رو به همه مردم القا کنه که همه باید یک اندازه درآمد داشته باشند حالا فرقی نمیکنه که طرف دکتر باشه یا مثلا آبدارچی و متاسفانه این احساس مقایسه انگیزه کارکردن رو ازخیلی ازجوانهای ما گرفته مثلا درمورد ویزیتوره طرف با خودش میگه بابا مابریم توی آفتاب کارکنیم بعد اون مهندس فلان فلان شده زیر کولر گازی میشینه وچند برابر من حقوق میگیره حالا دیگه به این فکر نمیکنه که اون مهندس فلان فلان شده پدرخودشو درآورده اونم توی این جامعه که به اینجا رسیده به همین خاطر انگیزه کارکردن ازش گرفته میشه
    پس مهندس جان فراموش نکن که این سیستم هستش که آدمهارو میسازه جالبه ما یه فامیلی داشتیم که چون یکی یه دونه پسر بود هیچ کاری نمیکرد وصبح تا شب بیکار بود از قضا دوسالی میشه که خانواده کلا رفتن سوئیس زندگی میکنن حالا این پسر اونجا توی یه لباس فروشی کار میکنه میگه درطول روز فقط 20 دقیقه فرصت نشستن ویا چای خوردن دارم ولی همین آدم توی ایران به تنبلی بین فامیل معروف بود
    ثالثا قرارنیست همه خیلی سطح بالا فکر بکنن اصلا قرار نیست خیلیها فکر بکنن اگه اینجوری باشه بخصوص توی جامعه ای که ماداریم همه مدیر میشدن ودیگه به حرف کسی گوش نمیدادندشما باید سیستم رو طوری بچینین که بتونین ازهرکسی توی جایگاه خودش استفاده کنین جالبه که براتون بگم چند وقت پیش دخترخاله خانمم از کانادا اومده بود ایران اونجا یک سری کارای کامپیوتری انجام میداد وقتی به من گفت باخودم گفتم اینا دیگه باید خدای کامپیوتر باشن ولی بعد دیدم خیلی از عیب یابی های ساده سیستم روهم نمیتونه انجام بده ولی در عوض توی تایپ وفیس بوک وسرچ کردن استاد بود وقتی تعجب من و دید با اطمینان به نفس کامل گفت قرار نیست حال چون با کامپیوتر کار میکنم همه کاری بلد باشم فقط کافیه توی کاری که انجام میدم مسلط باشم ومن هم دیدم انصافا حرف درستیه
    نتیجه گیری :شاید حرف آقای وزیر درظاهر درست باشه ولی واقعیت اینه که دلیل اصلی همون رجال سیاسی هستن که سعی دارن مثلا به جوان روستائی بقبولانند که اون پولدار شهریه حق شما روخورده که به اینجا رسیده واونهم با خودش فکر کنه که منم باید مثل اون از یه راه ساده پول دربیارم نه اینکه کارکنم
    درمورد این مسئله خود من حرف خیلی دارم که اگه خواستین یه روز تلفنی یا با ایمیل براتون مفصل توضیح میدم
    ارادتمند شما مجید

    پاسخحذف
  2. شاید اگر بخواهیم دقیق بگوئیم مشکل اصلی اینجاست که در کشور مکانیزمی وجود دارد که این آقا می تواند وزیر شود! برای سنجش و آزمایش سلامتی آدم از او دو لیتر خون نمی گیرند چند سی سی کافی است. برای سلامتی مدیریت در یک جامعه هم چند آزمایش ساده کافی است تا اطلاعات به آدم بدهد. مثلا می گویند اگر قاضی به معنای واقعی مستقل باشد در آن کشور قانون حاکم است اگر قانون حاکم باشد در یک کشور 70 میلیونی آدم باید شایستگیهای فراوانی داشته باشد تا فقط مدیر یک اداره شود حالا تا به وزارت برسیم بقدری فیلترهای سخت سر راه انسان قرار می گیرد که فقط به تعداد انگشتان یک دست مثلا فردی شایسته برای یک پست وزارت پیدا می کنند.
    اما اصل حرف فارغ از اینکه از زبان فردی گفته شود که در شرایط عادی شاید کدخدای روستای خودشان هم نمی توانست بشود، درست است. مردمی متوقع و تبنل هستیم من مدتها فکر می کردم دلیل آن فراتر از این مدیریتها پول بی امان نفت است، همسایه های عرب ما هم چندان فرقی با ما ندارند. ولی بعدا دیدم که در کشورهای بدون نفت منطقه نیز وضع همین است آنگونه که شنیده ام و در بعضی جاها خوانده ام یکی از بی عارترین و تنبل ترین ملت های منطقه همین ملت مظلوم فلسطین است که علاوه بر اشغال و ظلم مضاغف قدرتهای جهانی، بی عاری و تنبلی نیز از درون آنها را می خورد. جائی خواندم در کشورهای عرب خلیج فارس به فلسطینی ها سخت تر کار و اقامت می دهند تا در اسرائیل!! شاید این کمی اغراق باشد ولی به واقعیت تلخی اشاره دارد.
    محمد قائد یک جا نوشته است فرض کنیم بین ایران و اسرائیل جنگ اتمی در گیرد ایران تل آویو را بزند و اسرائیل تهران را. فرق اصلی علاوه بر نسل کشی چندین سال بعد معلوم خواهد شد سخت کوشی یهودی ها مجددا تل آویو را خواهد ساخت ولی در وطن دست کم تا هزار سال نوحه سرایان و مرثیه خوانان سوژه خوبی پیدا خواهند کرد. بعبارتی تهران حتی شهر ری 300 سال پیش هم نخواهد شد.
    من در فامیل و آشنا و دوستان خود حتی یک نفر را سراغ ندارم که کار را فقط اندکی عار نداند و فقط کمی سخت کوش باشد، ولی به جائی نرسیده باشد و زندگی متوسطی برای خود دست و پا نکرده باشد.

    پاسخحذف
  3. عزیزان بنده نمی خواهم بگویم وزیر چه گفت و وحید چه گفت و مجید چه. اما واقعیت تلخی است عین نوشته مهندس بابایی دقیقا در اینجا ( مشهد ) نه تنها ملموس است بلکه پدر ما را در آورده. که حسابی ( دکتر حسابی ) هم نمی تواند حسابش را در آورد. از هر صد نفر یک نفر عِرق کار دارد! و از هر صد نفر اهل کار یک نفر با کار حال می کند. و در واقع با حال کار می کند. خودم هم در اینجا قاطی کردم. بهرحال هم کار میکند و هم حال میکند توامان. اگر مسئولین ما یک از هر صد نفر اینها ( بابا همین این آخریها) باشند روبه راه (نه به سمت بیراه ) هستیم. خدا نسل آتی را که اسم خودشان را نخواهند توانست صحیح و بدون غلط بنویسند امان دهد. بحق این کلماط!
    کامبیز

    پاسخحذف
  4. با سلام

    البته من به نوعی با کلیات مطالب موافقم ولی وقتی دقیق تر و عمیق تر به مسائل نگاه کنیم میبینیم که بطور کلی هر نسل نسبت به نسل قبل از خودش همین وضع و داشته مثلا" پرکارترین ادمها هم از نظر پدران خودشون ادمهای پرکاری محسوب نمیشن ولی هیچ کس منکر هوش و استعداد نسل بعد از خودش نیست شاید تا حدی بالارفتن توقع نسل های بعد نسبت به نسلهای قبل یکی از دلایل پیشرفت و توسعه یافتگی باشه بعنوان مثال من خودم یه روستایی رو از 10 سال پیش میشناسم که الان دیگه نمیشه بهش گفت روستا و از وقتی نسل جدید همه کاره اونجا شدند به مراتب توسعه چند برابری پیدا کرده ، شاید دیدگاه ما نسبت به نسل امروز مثل دیدگاه پدرانمون باشه نسبت به ما.

    مرسی

    پاسخحذف
  5. از مطلب کامبیز من نفهمیدم بالاخره با کار باید حال کرد؟ یا با حال باید کار کرد؟
    مطلبی که رضا نوشته، من هم تجربه کردم به طور کلی اینطور فهمیدم که نسل قبلی نسل جدید را کمی سبک فرض می کند. اما من منظورم این است که چه نسل قدیم و چه جدید ما ملتی تنبل هستیم البته استثنا هم وجود دارد مثلا خداوکیلی آذربایجانیها کمی سخت کوش تر هستند و شیرازیها کمی و فقط کمی از بقیه تنبل تر.
    اما من دوستان یزدی که داشته ام کاملا در نژادشان شک کرده ام اهالی این منطقه کلا به این ملت نمیان. بخش عمده ای از مزارع جنوب کشور را این مردم با سخت کوشی آباد کرده اند بومیان آنجا هم خوابیده اند و فکر می کنند انگلیس حقشان را ضایع کرده!!.
    باراک اوباما رئیس جمهور روشنفکر امریکا جمله جانانه ای به سیاهپوست ها گفت که همواره فکر می کنند نژاد پرستی باعث بدبختی آنها شده است. گفت ما ضمن مبارژه با تبعیض باید مسئولیت پذیر هم باشیم . دیپلماتیک تر از این نمی توانست به هم نژادهای خودش حالی کند، خودتانید بروید کشک تان را بسابید امریکا سرزمین فرصتهاست نژادپرستی هم حالاحالاها از بین رفتنی نیست الان خودتان بیشتر از همه مسئول بدبختی خودتان هستید.
    آلمانیها ظرف سی سال کشور مخروبه ای را تبدیل به اقتصاد اول دنیا کردند حتی بهتر و پیشرفته تر از گذشته. ما همچنان در حسرت رونق قبل از انقلاب خرمشهر و آبادان هستیم.

    پاسخحذف
  6. آقای باباتی عزیز
    من بازهم میگم که تنبلی ربطی به نژاد وقومیت نداره شاید هوش ربط داشته باشه (تازه شاید) ولی تنبلی هیچ ربطی نداره این فرهنگ وسیستم هستش که آدمهارو تنبل یا پرکار میکنه چیزی که متاسفانه توی جامعه ما داره عکسش تبلیغ میشه واین سیستم داره روی فرهنگها هم تاثیر میزاره مثلا وقتی به همون کشاورز یزدی دولت 15 میلیون وام میده و طرف میاد شهر ویه کاسبی کوچیک راه میندازه معلومه که دیگه حاضر نیست بره روستا و توی آفتاب کار کنه بعد ازچند وقت هم که پولش تمام شد چون سطح توقعش از زندگی رفته بالا ترجیح میده توی شهر یه شغل کاذب داشته باشه تا توی روستای خودشون کارکنه (من نمونه اش رو به عینه دیدم)یا برعکس وقتی مثلا یه شیرازی داماد یه یزدی یا اصفهانی بشه! شاید چند ماهی تنبلی کنه ولی وقتی میبینه محیط اینجوری نمی پسنده حداقل بیشتر بقیه همشهریهاش کاری میشه

    پاسخحذف
  7. بله تنبلی یک فرهنگه کاملا موافقم. همین اعراب که امروز حوصله کشاورزی هم دارند زمانی دلاوری و سخت کوشی شان فرهنگی را جهانی کرد.
    من از دلیل صحبت نکردم چون بحث بسیار سختی است از نتیجه حرف زدم که به آن یقین دارم، ما ملت تنبلی هستیم.

    پاسخحذف