۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

اشد عاباسقلی، تقی لبه دار قویوب


طبق نظرسنجی سازمان سنجش ارزش های جهانی در سال ۲۰۰۱، ایرانیان به لحاظ وطن پرستی رتبه نخست را در جهان کسب کردند. ۹۲ درصد ایرانیان ادعا کرده اند که از ملیت خود "بسیار احساس غرور" می کنند در مقام مقایسه، ۷۲ درصد آمریکایی ها و کمتر از ۵۰ درصد بریتانیایی ها و فرانسوی ها از ملیت خود "بسیار احساس غرور" می کنند.
پدر من وقتی در مقابل موضوع عجیب و غریبی قرار می گیرد و مخاطب معمولا جوان خود را نمی تواند مجاب کند، می گوید "اشد عاباسقلی، تقی لبه دار قویوب" یعنی "عباسقلی، گوش بده، تقی (پسرت) بزرگ شده! و کلاه لبه دار می گذاره!!". راه دور نروم، اول از داخل کشور و آذربایجان خودمان بگویم. دو شهر مهم آذربایجان یعنی ارومیه و اردبیل تقریبا هم سطح هستند. ارومیه و روستاهای اطراف آن، کمترین مهاجر را به سایر نقاط ایران، از جمله تهران دارند. اردبیلی ها شاید در کل ایران بیشترین مهاجر به سایر نقاط و مخصوصا تهران داشته باشند. اهالی روستاهای شهرهائی مانند اردبیل و میانه، بعضا ییلاق و قشلاق می کنند و در کل زمستان فقط یک نفر در روستا می ماند که از اموالشان محافظت کند. عموما در تهران حسینیه ویژه خود را دارند. عزا و عروسی و یا به عبارت مصطلح در ترکی، خیر و شرشان، همواره محل ویژه ای دارد. یعنی تمام روستا، در منطقه ای از تهران تخلیه شده و روستائیان نیز با همان ریش سفید های خود، کپی مسجدشان را در قالب یک حسینیه در تهران تدارک دیده اند. در خصوص منطقه ارومیه، گمان نمی کنم حتی یک روستا نیز پیدا شود که چنین ویژگی داشته باشد. مهاجرت یعنی عدم رضایت از وضع موجود به هر دلیلی. کسی که برای رتبه علمی بالاتر و کسی که برای اندکی معاش بیشتر و نجات از فقر مهاجرت می کند، هر دو از وضع موجود ناراضی هستند. فرق عمده ارومیه با اردبیل نیز در همین است. به هر دلیلی و فارغ از هر نوع قضاوت ارزشی مردم ارومیه از شهر و روستاهای خود راضی تر هستند و زندگی در آنجا را تا کنون به زندگی در هر جای دیگر کشور ترجیح داده اند. در مقام مقایسه، اردبیلی ها از شرایط منطقه خود به هر دلیلی ناراضی هستند و عذاب مضاعف مهاجرت را به زندگی در منطقه خود ترجیح می دهند. اینکه بگوئیم مثلا دولت به ارومیه بیشتر رسیدگی کرده و اردبیل مظلوم واقع شده است، بیشتر به مضحکه شباهت دارد. هر کسی که در تهران زندگی می کند از میزان نفوذ و قدرت و ثروت اردبیلی ها در کل کشور مطلع است، که هیج تناسبی با ارومیه ندارد. اما ( و با تاکید اما) اگر از تعصب و علاقه و عشق به وطن صحبت شود، قطع و یقین اردبیل اولین شهر آذربایجان خواهد بود و احتمالا همین ارومیه ما در ته لیست چنین نظرسنجی، قرار خواهد گرفت. آستانه تحمل ارومیه ای ها نسبت به انتقاد از شهر و روستایشان، به مراتب بیشتر از اردبیلی ها است. ده ها بار این موضوع را شخصا تجربه کرده ام. به نظر می رسد ارومیه ای ها، علیرغم حضور بسیار محدودشان، محبوبیت بیشتری هم دارند. که این نیز اجحاف در حق بچه های نازنین اردبیلی است. من خودم بیشترین دوستان ترک زبانم از منطقه اردبیل و غرب گیلان با اصالت اردبیلی است که در ادب و معرفت و گذشت روی دست آنها ندیده ام. میلان کوندرا نویسنده چک که در نهایت مجبور شد به فرانسه مهاجرت کند، می گوید "خوشبخت کسی است که سرزمین خود را ترک نمی کند". از این منظر اهالی ارومیه خوشبخت تر هستند که نه تنها کمتر میل به مهاجرت دارند، بلکه مهاجر پذیر هم هستند. شهر ارومیه حتی از تبریز هم بیشتر مهاجر پذیرفته ست. به گونه ای که ترکیب جمعیتی آن در حال تغییر است و شاید هم تغییر کرده و من خبر ندارم. یعنی در مقام مقایسه بعنوان مقصد مهاجرت نیز ارومیه و اردبیل قابل مقایسه نیستند. همواره از دوستان اردبیلی ام سوال کرده ام، اهالی منطقه ای که بیشترین مهاجر را دارد و بسیار محدود  مقصد مهاجرت دیگران است، چرا این همه عشق وطن ورد زبانشان است؟ جواب در همین نظر سنجی معتبر است که در بالا ذکر شد.
حدود پنج میلیون ایرانی طی سی سال گذشته مهاجرت کرده اند. عدم رضایت از وضع موجود و نارضایتی از نظام سیاسی متداولترین دلیل مهاجران است. مهاجران ایرانی معمولا وضع اقتصادی خوبی دارند و برعکس مثلا ترکیه، معمولا اقشار برخوردار ایرانی مهاجرت می کنند. تصویر ترکها در آلمان معمولا توسط اهالی فقیر و کردنشین شرق این کشور ساخته شده است، اما تصویر ایرانیان را معمولا برخوردارترین قشر این کشور می سازند. اما همین اقشار چندان ارتباط خوبی با هم ندارند. اگر به طور تصادفی با ایرانیان خارج از کشور صحبت کنید معمولا نداشتن هیچ ارتباطی با سایر ایرانیان را با تفاخر اعلام می کنند. سعی می کنند به جائی بروند که بیشترین فاصله را از همدیگر داشته باشند. کالیفرنیا استثناست که از اجتماع مهاجران اولیه شکل گرفت و البته خدمت فرهنگی آنها و صادراتشان به کشور بیشتر باد فتق آریائی است. نه چیزی را فراموش کرده اند و چیزی یاد گرفته اند.  تلویزیونهای مضحک و تک گوینده آنها که به زمین و زمان بد و بیراه می گویند، بهترین گواه این موضوعست. سی سال است قادر به ایجاد تلویزیونی که سر آن به تنش بیارزد، نشده اند. به نظر می رسد علاوه بر عدم رضایت از وضع موجود، بیشتر از دست خودشان فرار کرده اند. خوش خدمتی و صداقت محض در مقابل غربی ها و رفتار رندانه مشابه داخل در مقابل دیگر هموطن مهاجر به وفور شنیده می شود. حال همین مهاجران که هیچ تصویری از ملت متحد را نتوانسته اند به نمایش بگذارند، 92 درصدشان از ایرانی بودن خود "بسیار احساس غرور" می کنند. بسیاری از سیاستمداران امریکائی در زمان انتخابات بعنوان برگ برنده وطن دوستی، نداشتن پاسپورت و مسافرت به هیج جای دیگر جزء داخل امریکا را علم می کنند. یعنی امریکائی در سرزمین خودش از همه جا خوشبخت تر است اما آنان بیست درصد کمتر از ایرانیها از ملیتشان احساس غرور کرده اند!. جالبتر وضع انگلیس و فرانسه است که مرکز قریب به اتفاق تحولات چند صد سال گذشته بوده اند و فرهنگ و زبانشان در همه جهان، عالمگیر شده است. اما در مقابل احساس غرور ایرانیان باید لنگ بیاندازند. این چه تناقضی است، ملتی با بیشترین میل مهاجرت، و فرار از دست خود، این همه احساس غرور می کند؟ به هر حال ملیت که به در و دیوار و خاک نیست، به انسانهائی است که در آن سرزمین زندگی می کنند و از فرهنگ مشترک بهره دارند. میل به مهاجرت ممکن است به دلایل سیاسی، شخصی نباشد. اما در خارج بیشتر از دست خودشان فرار می کنند و  به هنگام افاضه، آماری می سازند که انگلیس و فرانسه انگشت به دهان بمانند!.

۳ نظر:

  1. این مطلب هم بسان دیگر مطالبتان بخشی از واقعیت است و شبیه این است که بگویید" آب در 100 درجه میجوشد....(در کدام فشار هوا؟)
    من فکر کنم ایرانیهای مصاحبه شونده ساکن خارج بوده ولی امریکایی یا فرانسوی مصاحبه شونده ساکن وطن خودش!
    فرق است بین کسی که یارش در بر است و چشمش بر در؟
    معلومه که از هر ایرانی/افغانی/فرانسوی ساکن خارج بپرسی وطنت را دوست داری؟ 92 درصد بگن آره.(فکر کنم ان 8 درصد پان ترکهای مقیم مرکز و مدعی بوده که قتل عام محمود و چنگیز و اغامحمد راندیده ولی جوکهای ترکی- نه اذری- را هایلایت میکنند.).! راستی سوسن تسلیمی در شهر تماشای بی بی سی گفت: سخت است که با 7 ساعت پرواز ایران را فراموش کرد!
    دوست قاید من! مسخره کردن مهاجرین و اینکه هر که وطنش را بخواد انرا ترک نمیکنه طبق معمول بیان بخشی از واقعیت است .چرا که به ناجی غریق یاد میدن اگر دیدین غریق شما را محکم چسبیده و به زیر اب میکشه، میتونید با مشت ولگد خودتان را از دستش رها کنید، چون شرط اول نجات ، سلامت خود ناجی است!
    به نظر حقیر،اگر مصاحبه در داخل کشور ایران باشه وطن پرستی باز رای اول را میاورد (نه 92 درصد)ضمن اینکه میپذیرم امتیان و اخرت پرستان ،که ایران وایرانی را در درجه دوم دانسته وبرادر مسلم مصری را بر هموطن آسوری (نجیب ولی نجس و جزیه پرداز) ترجیح میدن، هم رای قوی دارند! بالاخره از اتش جهنم باید ترسید!
    راستش لینک داده شده فیلتر بود و نتونستم واردش بشم . منبع وموسسه ناشر این امار را ندیدم ولذا نحوه امارگیری برایم مشخص نیست و با اغراض ان موسسه نااشنا هستم.
    متاسفانه برای آریایی ستیزی به هر دری میزنید و نمیدانم میخواهید چی را ثابت کنید؟ با این حرفها حمله تازیان و ترکان و....توجیه پذیر نیست!!راستی از تجاوز انها هم بنویسی بد نیست !
    بینهایت

    پاسخحذف
  2. شما هم طبق معمول مطلب من را کامل نخوندید. آن جمله را از کسی نقل کرده ام. جمله هم ضد مهاجر نیست در حقیقت درد مهاجر است و بسیار زیبا بیان شده. گوینده خود نویسنده بزرگی است که ناچار از مهاجرت شده.
    من خواستم این تناقض را نشان بدهم که آن همه احساس وطن دوستی با این همه فرار از هم وطن، عجیب به نظر می رسد. وطن که در و دیوار نیست، آدمهاست و فرهنگ است. کسی که از فرهنگ خود حتی در خارجه گریزان است چرا دست فرانسویها را هم از پشت بسته ؟
    نقد گذشته به سبک شما که به نظر من البته لس آنجلسی ،پهلوی است، نقض غرض است و تف سر بالاست. تحلیلی که در آن ترک، متجاوز به سرزمینی که بزرگترین گروه قومی اش ترک است و بزرگترین حس مشترکش مذهب قبلا در دوره پهلوی امتحان شده است. و تاریخ مصرف آن نیز در حال پیوستن به تاریخ است.

    پاسخحذف
  3. قرار نیست که به همه مقاله شما پرداخته شود! ان بخشی که با عقل من جور نیست و برای شما عجیب است را من نقد کردم! افتخار امریکایی به نداشتن پاسپورت اصلا مساله ما نیست و یا بی هویتی برخی از لس انجلسیها و ژنرالهای فسیل نوستالژی قدرت و...بحث دیگریست!
    لب کلام شما که قابل نقد وبررسی است در مطلع مقاله اتان امده و عباسقلی را به کمک طلبیده این است:
    "طبق نظرسنجی سازمان سنجش ارزش های جهانی در سال ۲۰۰۱، ایرانیان به لحاظ وطن پرستی رتبه نخست را در جهان کسب کردند. ۹۲ درصد ایرانیان ادعا کرده اند که از ملیت خود "بسیار احساس غرور" می کنند در مقام مقایسه، ۷۲ درصد آمریکایی ها و کمتر از ۵۰ درصد بریتانیایی ها و فرانسوی ها از ملیت خود "بسیار احساس غرور" می کنند.
    پدر من وقتی در مقابل موضوع عجیب و غریبی قرار می گیرد و مخاطب معمولا جوان خود را نمی تواند مجاب کند، می گوید "اشد عاباسقلی، تقی لبه دار گویوب.....""
    دلتنگی و حس غرور ملی با ترک وطن متناقض نیست و شاید مساله سبک و سنگین باشه و ترک وطن امری اجباری وموقتی باشه!
    ضمنا کمتر کسی در خارج از کشور، از نوروز و سده و فردوسی وسعدی و ایرانیت.. گریزان است انچه انها ازش میگریزند نکبات فرهنگی موروث(سنگسار و...) است که حتی داخل ایران هم از ان گریزان هستند...
    بحث اردبیل و ارومیه و...هم در جای خود قابل طرح و بررسی است و اینکه لس انجلسیها یک کانال حسابی ندارن ولی فرانسوی و...ال بل و جیمبل درخور تامل وبحث است که نشان بی اخلاقی ماست و بنده با شما موافقم. ضمن اینکه شروع و پایان مقاله اتان بنظر من در یکراستا نیست !
    کلمات سوزشی و اتشین :پهلوی ،تف سربالا و تاریخ expiry و بزرگترین قوم و...قبلا خرج شده و قرار شد که شما راه ژنتیکی شناخت قوم ترک را توضیح بدین که منتظر هستیم! اصلا بزرگترین قوم چه ربطی به چشم در اوردن کرمانیهاداره؟ شما در ماجرای بابل ،کوروش را بزرگترین جنایتکار میدانید ولی قتل عام قرمطیان توسط محمود چی؟ بیخیال برگردیم سر موضوع!
    بینهایت

    پاسخحذف