۱۳۹۰ مهر ۱۷, یکشنبه

اعتماد به کشور ضربدر میزان قدرت، مساوی مقدار ثابت

در جریان اختلاس ناقابل سه هزار میلیارد تومنی، محمود خاوری رئیس بانک ملی که ظاهرا یکی از متهمان پرونده است از بازگشت به ایران خودداری کرد. فارغ از اصل موضوع، نگاه این شخصیت مهم اقتصادی به حوزه تحت مدیریتش ظنز جالبی در خود دارد، که به نظر از اصل ماجرا هم جالبتر می رسد. رئیس قدرتمندترین بانک کشور، ذره ای به پول ملی و دارائی ملکی در کشورش اعتماد نداشته است. خانه سه میلیون دلاری او سالها قبل در تورنتو خریداری شده بود، نه حالا که موضوع برملا شده و احیانا دستپاچه اقدام به خرید کرده باشد. باید توجه داشت که در تهران خانه های بسیار گرانتر از این نیز وجود دارد. حتی با فرض هیچ تخلفی داشتن خانه سه میلیادری در تهران امری فوق العاده نیست. آپارتمان نوساز 100 متری در منطقه امیرآباد حدود سیصد ملیون تومان قیمت دارد. موضوع از منظر اعتماد است که جالب می نماید. پروسه دریافت اقامت آن هم در کانادا یک ماهه و دو ماهه نیست. او خانه و کاشانه و پاسپورت و ملیت و همسر و فرزندان و ملک و املاک را چند سالی بوده که به جای امن منتقل کرده است. بعید نیست هم اکنون حساب بانکی او در همان بانک تحت مدیریتش، یک میلیون تومان هم موجودی نداشته باشد. شاید حتی یک آپارتمان هفتاد و پنج متری هم در ایران ندارد.  شوخی نیست! او رئیس بانک ملی ایران بود. قدیمی ها خوب به یاد دارند که زمانی اسکناس را هم بانک ملی چاپ می کرد. یعنی با اندکی تخفیف او قدرتمندترین مقام بانکی کشور بوده است. که ظاهرا ذره ای اندوخته ریالی در کشور خود ندارد!! بس که به آن بی اعتماد بوده است. شاید هم کلی به زیردستان خود توصیه های اخلاقی می کرده که بعله، من که رئیس شما هستم، مستاجرم! شما هم حوصله به خرج دهید، خدا بزرگ است. ساده زیستی پیشه کنید که توصیه اولیاست. چندان در پی مال دنیا نباشید که غفلت از آخرت را به دنبال دارد و از این حرفها. عموم مردم عادی ایران که قدرتی و پستی ندارند، زندگی عادی خود را ادامه می دهند. دار و ندارشان به ریال است. خانه و ماشینی هم اگر داشته باشند در همین سرزمین است. بزرگترین پشتوانه مردم عادی معمولا در مسکن سرمایه گذاری می شود، نه در تورنتو، در همین شهرهای بزرگ و کوچک کشور خودمان.
موضوع عدم اعتماد ریشه دارتر از این حرفهاست. می گویند قبل از کودتای 28 مرداد، شاه و ملکه فراری ایران بقدری گرفتار غم نان و مسکن و هزینه های روزانه معمولی در غربت بی رحم غرب شدند که افسوس تاج و تخت از دست رفته برای آنها به الویت بعدی تبدیل شد. ظاهرا یک ایرانی ثروتمند یهودی تبار در ایتالیا به دادشان رسیده و چکی با مبلغ قابل توجه در اختیار شاه مفلس قرار داده است که او نیز تا پایان سلطنت آن محبت را فراموش نکرد. اما بعد از کودتای 28 مرداد و بازگشت به کشور، حسابی تجربه اندوخت. او که در عالم خیال و توهم و به پشتوانه ثروت نفت خود را خورشید نژاد آریا می دانست در عالم واقع پشیزی برای کشور تحت شاهنشاهی اش اعتبار قائل نشد که اندوخته ای در آن داشته باشد. خرید ویلای شخصی در سوسیس و فرانسه و سایر ممالک مهم و اندوخته ارزی برای روز مبادا، الویت مهم مملکت داریش شد. قبل از انقلاب شاه و ملت، ترجیح داد ابتدا آینده وارثان را روبراه کند که هنگام پرداختن به رعیت، آسوده خاطر! کوروش را به خواب آسوده دعوت کند. تجربه هم نشان داد که تنها یادگار مهم او برای همسر و فرزندان، همین اندوخته ها بوده است. زندگی اشرافی در غرب از محل وجوهات پناهندگی، امری محال است. خیل مقامات فراری رژیم او به کالیفرنیا نیز ثابت کرد که آنها هم در عمل اعتمادی به محل فرمانروائی خود نداشتند. کسانی هم که واقعا باور کرده بودند و یا موفق به فرار نشدند، همان روزهای اول تاوان سنگینی دادند. بخشی هم بودند که فرصت و یا میل به مال اندوزی نداشتند، در غربت و عموما در نهایت افلاس و بی پناه، تن به کارهای پستی برای گذران زندگی دادند. در کشوری که تاریخ آن سرشار از این فراز و نشیب هاست، اعتماد محلی از اعراب ندارد. در دوران معاصر و از زمان محمدعلی شاه قاجار تا این لحظه، بنیان گذار جمهوری اسلامی، تنها رهبری است که در داخل کشور و در اوج قدرت، درگذشته است. رضا شاه آواره بود که درگذشت. بعدا جنازه اش به ایران منتقل شد. اما وارثان هنگام فرار مجدد، تابوتش را با خود بردند. فکر درستی بود، چون مقبره او با خاک یکسان شد. اینجا سرزمینی کلنگی است که قرنها همه چیز را از صفر شروع کرده اما مدعی سه هزار تاریخ است. رئیس بزرگترین بانکش به اندازه یک روستائی ساده دل اهری به پول ملی اعتماد ندارد، اما در پی انداختن طرحی نوین در جهان است.
در مهندسی الکترونیک قانونی هست که می گوید حاصلضرب گین در باندویت مقداری است ثابت. بعبارت ساده تر میزان ضریب تقویت یک سیگنال اگر در پنهای باند فرکانسی آن ضرب شود، حاصل مقداری همواره ثابت خواهد بود. طراح سیستم به هر کدام بخواهد اضافه کند ناچار از دیگری کم خواهد شد. اگر قانون الکترونیک را مبنا قرار دهیم به نظر می رسد میزان اعتماد به کشور ضربدر میزان قدرت فرد، مقداری است ثابت. در سرزمین گل و بلبل ما فرد هر چه قدرتمند تر باشد، همانقدر به حوزه فرمانروائی خود بی اعتمادتر است. در عین حال از دیگران می خواهد نگران چیزی نباشند همه چیز امن و امان است. تمام دلخوشی شهروند عادی به مال و منالی است که همینجا دارد. اگر کسی هم مدعی مالش شود، حکم دادگاه را اصلی ترین پشتوانه خود می داند. اما رئیس کل بانکی که بخش اعظم دارائی کشور را نگهبانی و پشتتیبانی می کند، عملا ریالی بر این قاعده اندوخته نداشته است. به نهادی که اصلا اعتماد نداشته دستگاه قضاء بوده است و گرنه دلیل نداشت دست به چنین انتحاری بزند. مقامات هاج و واج مانده اند که اگر او واقعا مجرم شناخته شد چه چیزی را به جای این همه بیت المال به یغما رفته، مصادره کنند؟ البته به نظر می رسد بانک صادرات در حال اقداماتی نبوغ آمیز! است. شاید در انتها به داد بانک ملی هم برسد و قضیه ختم به خیر شود.

۲ نظر:

  1. هویدا جزو آدم حسابی ترین های مقامات قبل از انقلاب بود اما حماقت کرد و عمق حماقت موجود در پوپولیسم روزگارش را جدی نگرفت. حتی زمانی که خطر را عریان دید و فرصت فرار داشت این کار را نکرد. شاید علتش این بود که بنا بر همزیستی اش با غربی ها جور دیگری به زندگی می نگریست.
    به نظر من این جماعت جنس خودشان را خوب می شناسند و این از نهایت آشنایی و شناخت خصایل خودشان است که پیش از موعد دست بکار می شوند و اقدامات مقتضی را برای فرار از معرکه پیش بینی می کنند.جناب خاوری احتمالا حتی زمانی که به این مقام منصوب می شد باوری به سرانجام خوش نداشت اما به هر حال بدش نیامد که سواری خود را از این موج بگیرد.

    پاسخحذف
  2. در شرکتهای که مدیران آنجا زیاد جانماز آب می کشند متوجه شده ام که هنگام برکناری به تنها چیزی که پایبند نیستند منافع شرکت است. در دوران به اصطلاح خدمت هم تماما به فکر دوران بعد از خدمت هستند.

    در ضمن هویدا خیلی هم آدم حسابی نبود. از حق نگذریم رژیم گذشته آدم حسابی های زیادی داشت. پرویز ناتل خانلری وزیر فرهنگ بود. مقایسه کن با حسینی و کامران دانشجوی فعلی. البته یک وقت دیدی در آینده حسرت همین کامران دانشجو! را هم خوردیم.

    پاسخحذف