خیابانی در تهران به نام مرحوم دکتر حسابی نام گذاری شده است. چندین بار ایمیلی که حاوی نام این خیابان به نام پروفسور دکتر حسابی بود را دریافت کرده بودم. اما واقعا فکر نمی کردم شهرداری تهران این قدر ندید بدید باشد و چنین عنوان دهن پرکنی را رسما روی تابلوی خیابانی نصب کند. تصور می کردم کاری است فتوشاپی که زیاد هم متداول شده است.گذرم نیز به آن خیابان هرگز نمی افتاد. تا اینکه افتاد و چه افتادنی! در چهار راهی که این خیابان را قطع می کند، موزه هنر ایرانی نیز قرار دارد. و چون از قدیم گفته اند هنر نزد ایرانیان است و بس، این تابلوی پرطمطراق را در کنار تابلوی موزه نیز نصب کرده اند، چه حسن تصادفی!. خیابان فرشته که جزو بهترین و گرانترین مناطق تهران است، پر از تابلوی پرفسور دکتر است. حتی نام یک بن بست را هم پروفسور دکتر حسابی گذاشته اند. عنوان پروفسور از فرانسه وارد زبان فارسی شده که در آنجا چندان عنوان عجیبی نیست و حتی به دبیران دبیرستانها هم پروفسور اطلاق می شود. در همان فرانسه، دکتر نیز معمولا به پزشکان اطلاق می شود. کسانی که پی اچ دی دارند شاید در یاددشتهای بسیار رسمی و آکادمیک تیتر دکتر برای آنها گذاشته شود. خانم دکتر و آقای دکتر در دانشگاهای ایران مثل نقل و نبات رد و بدل می شود. در سایر کشورهای منطقه، آنچه که در تلویزیون جمهوری آذربایجان دیده ام، بیشتر از عنوان معلم استفاده می کنند آن هم با اسم کوچک که بسیار زیباست. سایتهای فارسی منتسب به کشور ترکیه مانند ایران سرشار از عناوین پروفسور دکتر است. به نظر می رسد اعراب نیز دست کمی از ما ندارند. من که تا کنون در هیچ نوشته ای و ترجمه ای پروفسور دکتر انیشتین نخوانده ام. اما در کشور ما حتی سردارها و حجت الاسلام ها، عنوان دکتر را بیشتر از عنوان اصلی و رسمی خود می پسندد.
البته تردیدی در خدمات مدیریتی مرحوم حسابی وجود ندارد. این خدمات در رژیم قبل صورت گرفته و دربار نیز به ایشان توجه خاصی داشته است، طوری که سناتور انتسابی نیز بوده اند. اما شخصیت علمی ایشان که عنوان پروفسور دکتر علی القاعده باید مستخرج از آن باشد، برجستگی ویژه ای ندارد. استادی بوده اند در سطح سایر استادان. شخصیت علمی برجسته آن دوره مرحوم دکتر هشترودی است. مقالات ایشان در مجلات بسیار معتبری چاپ شده که کمتر استاد ایرانی دست کم تا آن تاریخ چنین موفقیتی داشته است. نکته اینجاست که مرحوم حسابی مانند تمام مقامات سابق رژیم گذشته مدتها مورد بی مهری بود، تا اینکه به یک باره و در آستانه مرگ، مورد توجه قرار گرفت. دهها موسسه و کانون و مدرسه به نام دکتر حسابی ظهور کرد و نام آن مرحوم حسابی مورد بهره برداری شیادانه قرار گرفت. ظاهرا فرزند برومندشان با ارتباطاتی که با مقامات برقرار کرده اند، از فضل پدر، حسابی بهره می برند. اخیرا حتی عکسها و قصه هائی از ایشان سر سفره هفت سین با انیشتن نیز منتشر می شود. نه تنها عکس منتشر شده ربطی به مرحوم حسابی ندارد، بلکه کل دیدار مرحوم حسابی با انیشتین بسیار محدود و مانند سایر دانشجویان بوده است. یکی از استادان قدیمی و بازنشسته دانشگاه تهران می گفتند که چندین عکس در کنگره ها با برندگان جایزه نوبل شیمی دارند، این عکسها دلیلی بر مقام علمی نمی تواند باشد. قصه نشستن سر سفره هفت سین با انیشتین بیش از حد مضحک است، اما چرا این همه باور می شود؟ این جامعه حسابی بحرانی و دچار کمبود اعتماد به نفس است، هر قصه ای که نشانی از عظمت کاذب در آن باشد، بلافاصله مورد قبول قرار می گیرد.
جمله آخر گویای همه ی مطالب است. علم روانشناسی و شناخت بیماری های روانی هنوز آنقدر در دانش عمومی جامعه ی ما جریان نیافته است وگرنه نشانه های بیماری جدی گرفته می شد و پیشگیری یا درمان هم جدی گرفته می شد.
پاسخحذف