۱۳۹۱ آبان ۴, پنجشنبه

دموکراسی، عارضه عوام فریبی هم دارد

انتخابات سال 2000 امريكا میان ال گور دموكرات و جرج دبلیو بوش جمهوری‌خواه بود. ال گور نماينده بخش باسواد و لیبرال جامعه امریکا بود. در زمان معاون اولی بيل كلينتون بيشترين تمركز خود را روی تكنولو‌ژی پيشرفته و اينترنت گذاشته بود. بعدها فيلم موفقی در خصوص گرمايش زمين ساخت و بطور مشترک با موسسه IPCC جایزه صلح نوبل را برد. اما جرج بوش احتمالا از فلسفه مک دونالد هم چیزی نمی‌دانست، ولی در عوض ختم روزگار بود. در انتخابات مقدماتی جمهوری‌خواهان، وقتی از او پرسیدند از میان فلاسفه سیاسی و سایر گرایشهای فلسفی به کدام دسته تعلق خاطر بیشتری دارد، با اعتماد به نفس بسیار بالائی جواب داد : عیسی مسیح!
هشت سال رياست جمهوری جرج بوش نشان داد كه او حتی از فلسفه مسيحيت هم چندان سر در نمی آود. اما آن جواب عوام فريبانه به مراتب از جوابهای درست و حسابی و متمدنانه ال گور تاثير گذارتر بود. جرج بوش چشمداشتی به آراء باسوادان جامعه نداشت. او قشری را هدف قرار داده بود كه همين جواب بیراه را طلب می كرد. موفق شد علاوه بر آراء سنتی جمهوری خواهان، بخش قابل توجهی از مسيحيان بنياد گرای امريكا را به خود جذب كند. به صورت ناپلئونی و با اتکاء بر آرای الکترال بیشتر، رئیس جمهور شد و تمام اندوخته های دوران موفق بیل کلینتون را بر باد داد.
سال 1384 كه پديده محمود احمدی نژاد به ايران و جهان معرفی شد، براي بخش باسواد و شهرنشين و مدرن جامعه ايران، او در محترمانه ترين حالت فقط يك جوك بود كه حرفهای بامزه ای می زد. سال 88 نيز تقریباً وضع به همين منوال بود. گذشته او  برای عموم جامعه ناشناخته بود. با تکیه بر همین ناشناختگی چنان به شكاف فقير و غنی دامن زد كه انگار مسئولیت اصلی تمام اين بدبختیها متوجه رقیب اوست. رقیبی که بیست سالی دور از قدرت بود. جوانان او را نمی شناختند و باید منتقدین خود را قانع می کرد ارتباطی با اصحاب کهف ندارد، گرچه به نقاشی و معماری مشغول بوده ولی فضای سیاسی کشور را رصد می کرده است. در کنار این معضل، حاميان احمدی نژاد كه اكنون به زبان بازبانی ابراز ندامت می كنند و مثل كفتر از کرده خود پشيمان هستند، دست او را باز گذاشتند كه سهام عدالت هشتاد هزارتومنی هم پرداخت كند. نتيجه دقيق انتخابات را نمی دانيم ولی شكی نيست كه آراء او بسی فراتر از ناطق نوری در دوم خرداد هفتاد و شش بود. ناطقی كه نه تنها نظام تمام قد پشت او ايستاد، بلكه علمای قم اصلح اصلح گویان به نوبت در تلويزيون ظاهر می شدند و تكليف شرعی مردم را يادآوری می كردند.
به هر حال دموكراسی همين است. هم عوام دارد و هم خواص. طی دويست سال گذشته متفكرين بزرگ تمام تلاش خود را كرده اند كه عوام فريبی را در اين روش به حداقل برسانند، ولی به نظر می رسد هرگز از بين نخواهد رفت. امریکائیها درسهای فراوانی از جرج بوش گرفتند. ميت رامنی تقریبا نسخه مورمون جرج بوش است. باراك اوباما رئیس جمهور كاردان و باسوادی است که موفق شده طی چهار سال جهانی را با سیاستهای خود هماهنگ کند. اما سیاستهای ویرانگر جرج بوش را به همین راحتی نمی توان جبران کرد، دولت او و عملکرد او و معضل بی کاری همچنان استعداد عوام فریبی دارد. طوری که میت رامنی در جلسه خودی ها از فقرای جامعه رسماً فاصله می گیرد، ولی در علن قول ایجاد میلیونها شغل به آنها می دهد.

مناظره آخر اين دو را بی بی سی فارسی به تفصیل پخش کرد. این مناظره نشان داد كه حزب دموكرات چه درسهائی از انتخابات گذشته گرفته است. باراك اوباما در كمال خونسردی، فرصت كوچكترین عوام فريبی را به ميت رامنی نداد. او را كاملا جدی گرفت و با تفرعن به بی سوادی و بی اطلاعیش تلخند نزد. تناقضهای سخنانش را بگونه ای يادآوری كرد که همه قادر به درک آن باشند. اجازه نداد دولت او را غیرمسئولانه مورد حمله قرار دهد. او را مجبور كرد از گفته هایش دفاع كند. ميت رامنی گرچه کاملا ملاحظه می کرد و بی گدار به آب نمی زد تا چپ و راست دچار اشتباه شود و مانند گذشته به پريشان گوئی بیفتد، ولی باز اشتباه فاحشی کرد. چالش اصلی امریکا در خاورمیانه، ایران و سوریه و قضیه فلسطین است. اما میت رامنی تصور می کرد تنها راه دسترسی ایران به آبهای آزاد، سوریه است! ایران و تنگه هرمز سالهاست که در صدر اخبار جهان است. جناب رئیس جمهور آینده، نقشه خاورمیانه را هم ندیده بود.
اما در ایران از هشت سال گذشته چه تجربه هائی اندوخته شده است؟ به نظر من در همچنان بر همان پاشنه می چرخد. لازم نیست خیلی دنبال دلیل بگردیم، صحبت از عنصر فرصت سوزی مثل محمد خاتمی، گواه همه چیز است. ديروز متوجه شكاف فقير و غنی نشدیم كه با استادی تمام شکاف  سازان و فقیر پروران به آن دامن مي زدند، امروز هم متوجه شکافهای دیگر نخواهیم شد. ایران شكافهای عميق و بزرگ ديگری دارد که شكاف فقير و غنی در مقابل آن به مراتب كوچكتر است.

۳ نظر:

  1. این یادداشت هم به سبب قلم فرسایی طولانی شد و در نتیجه لطفا در چند تکه بخوانیدش. اینها که می نویسم نظر شخصی است نه وحی منزل و فقط بابت یادآوری نکاتی است که در زندگی شخصی روبرو شده ام. ممکن است کلا هم چرت و پرت بگویم و فقط به دلیل ارتباط محدود در ذهنم حادث شده باشد و در نتیجه چند مدت دیگر نظرم عوض شود. به چه دلیل؟ به همان دلیلی که این مطلب برای یاداوری آن است. کلیت مطلب تفاوت یک عدد آدم از مملکت آقا امام زمان با انسانهایی از ممالک کفر است. در مدتی که در دیار کفر زندگی می کنم بیشتر به حال خودم افسوس می خورم. برای امثال من که فقط تجربه ی زندگی در استبداد را داشته، نکات ظریفی را نمی بینم که بعضی از اجنبی ها الطفات ویژه ای دارند.
    برای من ایرانی پیش فرض این بود که هر آدمی سرش به تنش بیرزد لابد دمکرات است و مابقی جمهوری خواه. ولی این تقسیم بندی تا حدی نادرست است. این دوماه با چند آمریکایی که به نظرم دنبال می کردند انتخابات را صحبت کردم. نتیجه گرفتم که زود هم نمی توان قضاوت کرد. اینجا چند خط می نویسم که لااقل تجربه ی شخصی می گوید که همیشه هم این قضاوت درست نیست.
    ابتدا بگویم هیچ منکر اینکه جمهوریخواهان به وضعی افتاده اند که خل و چل هایی مثل جان بولتن نماینده یک شاخه از آنهاست نیستم. در ضمن سیاست خارجی در دوران اوباما فوق العاده بود (به نظر من) که در نتیجه اش در به جای اینکه لیبی بشود منبع القاعده، سکولارها رای آوردند. در ضمن دوران بوش هم جمیع رذایل نبود. حداقل با طرح "ای بی سی" او ایدز تا حد زیادی در آفریقا کاهش پیدا کرد. (احتمالا بخشی از ساکنان کنیا از او به نیکی یاد می کنند) آمریکا به صادر کننده گاز تبدیل شد و چیزهای دیگری. ولی این چند خط بیشتر به هموطنان گرامی ربط دارد نه به این یا آن حزب.
    اینکه رامنی نمی داند ایران به آبهای آزاد دسترسی دارد برای آمریکایی جماعت چندان مهم نیست چه دمکرات چه جمهوری خواه. ظاهرا در مدرسه درسی به عنوان جغرافی ندارند. در نتیجه جغرافی دانی برای عامه ی مردم چندان هم نقطه ی قوت حساب نمی شود. بعید می دانم وقتی اوباما رئیس جمهور آمریکا شد می دانست ایران به آبهای آزاد دسترسی دارد یا نه. سیاست خارجی اوباما بیشتر تحت تاثیر هیلاری کلینتون است. اگر خاطرتان بیاید در رای گیری درون حزبی اوباما پیروز شد و پیآیند آن رئیس جمهور و هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه . این خود نتیجه ی همین بحث شماست که دموکراسی جنبه ی عوام فریبانه دارد. الان خوب می دانم که لااقل در ایالت نیویورک دمکرات، فرهیخته ها احتمالا بیشتر به کلینتون رای داند. مکزیکی و سیاه دمکرات به اوباما.
    یک مهندس طرفدار رامنی می گفت "اوباما مانند شاه ایران است. واقعا فکر می کند بهتر از او برای احراز پست ریاست جمهوری وجود ندارد ولی رامنی خوب واقف است که حتی کاریزماتیک هم نیست. تفکر اوباما ما را از دموکراسی ایدآل دور می کند."
    یک دموکرات می گفت" در زمان بوش طرحهایی شروع شد که از مردم می خواست مراقب حرکت دیگران باشند تا برای کشف عملیات تروریستی کمک کرده باشند. این کارها پایه های دموکراسی در آمریکا را می لرزاند."
    یک نفر که دفعه ی پیش به اوباما رای داده بود ولی این بار رامنی را می پسندید می گفت " اوباما تمرکز قدرت را از ایالات به سمت دولت مرکزی می کشاند. این برای آینده ی آزادی در این کشور مضر است."
    یک استاد دانشگاه می گفت این که اوباما دارد انتخابات را به صحنه ی جنگ فقیر و قنی تبدیل می کند بر روی ذهن بچه هایش اثر بدی می گزارد!!!

    پاسخحذف
  2. ملتفت تفاوت دیدگاهها که هستید. طرز تفکر آمریکایی جغرافی ندان را با امثال من تحصیل کرده ی ایرانی مقایسه کنید. زندگی در استبداد چه بلایی بر سر ما آورده که حتی نمی دانیم که مراتب دیگری هم در انتخاب اهمیت دارند. من در استبداد بزرگ شدم و هنوز باید برای آزادی پوشش تلاش کنم در حالی که آمریکایی کمی فرهیخته به مراتب بالای دمکراسی فکر می کند که به ذهن امثال من عمرا خطور کنند. در کشورما انتخابات نمایشی است یا اگر هم انتخاباتی بوده، از روز روشنتر است که کدام بر کدام برتری دارند. اصلا به دموکراسی نیمه واقعی هم نزدیک نشده ایم که بدانیم که یک فروند آمریکایی فرهیخته چه در ذهن دارد. زندگی در کف هرم مازلو سبب شده که نیازهای خودمان را به انتخابات دیگران تعمیم بدهیم و نتیجه گیری کنیم. یادمان نرود وقتی تقسیم بندی و نتیجه گیری می کنیم، یک پارامتر دیگر که به قول شما زندگی در کف هرم مازلو است را هم دخیل کنیم. یکبار در ایران شنیدم اینکه ریس جمهور محبوب به آب خوردنی دروغ می گوید، روی ذهن بچه های ما تاثیر بدی دارد. یکبار هم شنیدم که ساده پوشی (بخوانید .... بودن ) ریس جمهور سلایق خلایق در انتخاب لباس را به قائط می کشد. احتمالا اگر کسی این نکات را بازگو کند، از نظر جماعت به سوسول بازی و خوش بودن دل تعبیر می شود. راست هم می گویند. در مملکت جالبی که به نرخ بانک مرکزی در حدود 3 میلیارد و به نرخ فردوسی در حدود 1 میلیارد هاپولی شود. تازه دستور هم برسد که "کشش نده" صحبت از اینکه وقتی ریس جمهور جلوی دوربینهای زیپ شلوارش را بالا می کشد ممکن است به لمپنیزم در ذهن بچه ها دامن بزند، سوسول بازی است. ولی یادمان نرود روی این کره خاکی موجودات دوپایی وجود دارند که مدتهاست بحث 1 میلیارد و 3 میلیارد را پشت سر گذاشته اند و همین سوسول بازیها در تصمیم گیریهایشان ممکن است نقش داشته باشد. بنظرم بهتر است خودمان را با آنها همکاسه نکنیم.

    فرید

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ممنونم فرید جان از توضیحات در خور توجه تو
      با همه اینها خوشحالم اوباما پیروز شد. سیاست او در خصوص ایران فوق العاده است. هم کار خودش را می کند و هم جهان را بسیج کرده است و هم جنگ طلب نیست که جنگ خوشایند بسیاری حتی میان خود آقایان!! است، اما از وطن چیزی باقی نخواهد گذاشت.

      حذف