دو دختر من نهال و سارا برای آموزش زبان انگلیسی به کانون زبان ایران می روند. هر بار به کانون مراجعه می کنم، یاد نوشته محمد قائد در خصوص بلوار کشاورز می افتم. این کانون در حال حاضر کاملا دولتی است، ولی تقریباً و به طرز معجزه آسائی از تصمیمات ویرانگر مصون مانده است.
«چند شب پیش گذارم به بلوارکشاورز افتاد. همیشه به اندازۀ خیابان تخت جمشید (طالقانی) از آن خوشم میآمده (البته تا آن حد که شهری عنیف مانند تهران میتواند خوشایند باشد). از معدود مکانهاییاند که، به برکت قسر در رفتن از سلیقۀ ویرانگر اُزگـــَلستانی، از نیم قرن پیش تقریباً به همان شکل، و نسبتاً نو، ماندهاند.»
سال 1304 انجمن فرهنگی ايران و آمريکا در تهران آغاز به کار کرد. اين
انجمن در سال 1335 با راه اندازی یک مرکز آموزشی به آموزش تخصصی زبان انگلیسی به
کارکنان دولت و بازرگانان و همچنین آموزش زبان فارسی به اتباع خارجی مقیم تهران پرداخت. پس از انقلاب اداره
این انجمن به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان واگذار شد و به کانون زبان ایران
تغییر نام یافت. طبق نوشته سایت رسمی کانون، هم اکنون در 27 استان و 73 شهر با
حدود 200 مرکز و 240000
زبان آموز، در زمینه آموزش
زبان های انگلیسی، فرانسه، آلمانی، عربی و اسپانیایی فعاليت می کند.
آموزش زبان انگلیسی در ایران بسیار فراگیر
شده است. موسسات خصوصی قدرتمندی هم در این عرصه ظهور کرده اند. کانون زبان ایران
نه تنها مقهور آن موسسات نشده، بلکه همچنان یکی از پرطرفدارترین هاست. شاید به
ندرت بتوان موسسه ای غیر انحصاری را در ایران یافت که از طبقات ضعیف شهری تا متوسط
و طبقات بسیار ثروتمند و همینطور از اقشار با تحصیلات معمولی تا خانواده های با
تحصیلات عالیه، به آن اعتماد داشته باشند. کانون زبان ایران چنین موقعیتی دارد.
شهریه یک ترم آن مدتها پنجاه هزار تومان بود که اخیراً و در پی گرانی ها، هفتاد و
یک هزار تومان شده است. برای یک ترم آموزش با هفته ای دو جلسه دو ساعته، مبلغ
بسیار منصفانه ای است که تقریباً همگان قدرت پرداخت آن را دارند. کمتر موسسه آموزش
زبان در تهران می توان یافت که والدین هم با موتورسیکلت و هم با لکسوس دنبال
فرزندانشان بیایند.
مربیان کانون تقریباً هم سطح هستند. سیستمی
دارد که در سراسر کشور مطابق برنامه مدون و زمان بندی شده پیش می رود. مثلا وقتی
برای مسافرت دو هفته ای به ارومیه می رویم، یادداشتی از کانون می گیریم و بچه ها در واحد
ارومیه درست از همان درسی که در تهران می خواندند ادامه می دهند. سیستم پرداخت
شهریه آن نیز الکترونیکی و راحت است. نمی گویم برخورد کارکنانش خیلی دولتی! نیست و
یا همان کیفیت انجمن ایران و امریکا را دارد. اما توجه شما را به چند نمونه دیگر
جلب می کنم تا معلوم شود کانون در این آشفته بازار مدیریتی چه سرنوشتی می توانست
پیدا کند.
با سرنوشت انتشارات موفق امیر کبیر همگی
آشنا هستیم. این انتشارات زمانی جزو بهترینهای ایران و بلکه منطقه بود. استخدام در
شرکت امریکائی آی بی ام ایران، افتخاری بود که نصیب هر مهندسی نمی شد. بعد از
انقلاب این شرکت تمام و کمال به سازمان برنامه و بودجه واگذار شد. اکنون به جزء
پروژه های دولتی، هیچ حضوری در بازار نرم افزار ایران ندارد. صدا و سیما با دهها
کانال و میلیاردها بودجه از پس کانال غیر سیاسی من و تو بر نمی آید.
مدیریتهای دولتی ثابت کرده اند که فقط زمانی
مردم به حوزه مدیریت آنها مراجعه می کنند که خدمانشان انحصاری باشد. کانون زبان
ایران هم دولتی است و هم موفق و هم کم هزینه و هم مورد اعتماد تمام اقشار جامعه،
معجزه نیست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر