میتوان
حدس زد که قبل از شناسائی عوامل بمبگذاری اخیر در ماراتن بوستون، دل تو دل مهاجران
مسلمان و مسلمان تبار کشورهای غربی نبوده و احتمالاً آرزو می کرده اند بمبگذار روان پریشی مجنون و بی ارتباط به جهان اسلام
باشد، تا غائله هر چه زودتر ختم به خیر شود. ولی تروریستها، عاقل و بالغ و سُر و مُر گُنده، دو برادر مسلمان چچنی از آب
درآمدند.
اینکه
اسلام ذاتاً دین خشنی است، طرفداران زیادی پیدا کرده. دیندارانی هم احساس مسئولیت
می کنند و سعی دارند قرائتی رحمانی از اسلام ارائه دهند. اما محبوبیت قابل توجه
جریانهای بنیادگرا در کشورهای اسلامی، تلاش آنها را ناکام می گذارد و با سوالات
جدیدی مواجه می کند. کسانی این موضوع را نبرد حاشیه علیه متن می دانند و معتقدند
جوامع اسلامی در حاشیه قرار گرفتهاند. و این اقدامات خشن، عکسالعمل عصیانگرانه حاشیهنشینان
است و ربطی به دین و مذهبشان ندارد. خیل بیشمار جوامع حاشیهنشین غیراسلامی،
بلافاصله این نظریه را به حاشیه می راند.
واقعیت
این است که بنیادگرائی اسلامی معضلی جهانی است. میان پیروان همه ادیان بنیادگرا
وجود دارد. ولی برای دیگران مزاحمتی ندارند. و یا درگیر مسائل منطقه ای خود هستند.
مانند بنیادگرایان هندو که نهایتاً با پاکستان مشکل دارند. و یا بنیادگرایان یهودی
در اسرائیل که سالهاست عطای نیل تا فرات را به لقایش بخشیده اند و به کرانه باختری
مشغولند. اما بنیادگرائی اسلامی بنای تغییر کل جهان را دارد.
جامعه
شناسان و فلاسفه و اسلام شنان، مدام با این معضل جهانی درگیرند و اسلام شناسی در
جوامع غربی بیش از گذشته پرطرفدار شده تا راه حلی برای این مسئله پیچیده بیابند. اجازه
بدهید سه مثال، از سه حوزه کاملاً متفاوت را با هم مرور کنیم. تا ببینیم که از
فرهنگ و تاریخ و جغرافیا و دین و مذهب، چه تفسیری برای آنها می توان یافت. شایان
ذکر است که مثال روستاهای آذربایجان غربی را شخصاً و طی سالها بررسی کرده ام.
بهداشت
و موسیقی در روستاهای آذربایجان غربی
استان
آذربایجان غربی، تنوع نژادی و زبانی و مذهبی فراوانی دارد. و به همین دلیل علاوه بر
روستاهای تُرک، روستاهای آشوری و کُردِ شکاک و ارمنی، در آن زیاد یافت می شود.
زندگی روستائی مبتنی بر دامداری و کشاورزی است. حتی روستائیانی که کار اصلی آنها
کشاورزی است، معمولا چند راس دام برای احتیاجات روزمره خود نگهداری می کنند. پاکیزگی
خانه روستائی به نحوه نگهداری حیوانات اهلی خیلی بستگی دارد. اگر این نوع زندگی را
در روستاهای مختلف و از منظر تمیزی و بهداشت عمومی درجه بندی کنیم، بی برو برگرد روستاهای
آشوری در صدر خواهند بود. تمیزی و زیبائی خانهها و روستاهای آشوری را شاید در
اروپا هم نتوان یافت. [1]
اتاق یک بانوی آشوری در بالانج |
آشوریها
مردم ثروتمندی نیستند، و شاید سطح برخورداری آنها از معدل منطقه هم پائین تر باشد.
اما خانه و کوچه و پوشش و نظافت شخصیشان، زبانزد خاص و عام است. بعد از آن روستاهای
تُرک و در رتبه سوم روستاهای ارمنی است. البته چون در نامگذاری عادی با آشوریها اشتباه
گرفته می شوند و مردم ارومیه هم به هر مسیحی، ارمنی می گویند، تمیزی روستاهای
آشوری به حساب آنها هم گذاشته میشود، که چنین نیست. در انتهای این جدول روستاهای
کُرد شکاک است که متاسفانه وضع تمیزی آن روستاها چندان تعریفی ندارد.
اگر
کسی این توفیق را داشته باشد که در شادیها و عروسیهای این چهار قوم شرکت کند، که
من خوشبختانه زیاد داشته ام، اصلا تردید نکنید که عروسی شکاکها را بینظیر خواهد
یافت. مراسم آنها تماماً رنگ و موسیقی و شادی است. زن و مرد دست در دست همدیگر، با
حرکتهای موزون و پیچیده، بیننده را مسحور
می کنند. آوازه رقص و موسیقی کُردها بر سر هر بازار است. شادی در این روستاها فقیر
و غنی نمی شناسد. فرقی هم باشد سر سفره شام و نهاری است که برای میهمانان تدارک
دیدهاند.
اگر
از منظر دو دین اسلام و مسیحیت به این دو قضیه نگاه کنیم،
تمام دلائل و قرائن ما را به نتیجه ای کاملاً معکوس خواهد رساند. هیچ قرائئی از اسلام
ممکن نیست که کاملاً بی مسئله با موسیقی باشد. هیچ قرائتی از اسلام نیست که دست
افشان و دوشادوش رقص زن و مرد نامحرم را به راحتی بپذیرد. متقابلاً هیچ قرائتی از
مسیحیت وجود ندارد که با موسیقی مسئله داشته باشد. موسیقی بخشی از فرهنگ مسیحی
است. و همین موسیقی، بخشی از گرفتاری مومنان و روحانیان مسلمان است.
عروسی کُردی |
کُردها
مردم بسیار متدینی هستند. در روستاهای کُرد همواره ماموستائی حَیّ و حاضر است که جمعه
و جماعت برگزار کند و احکام الهی را یادآور شود. دست کمی هم از حجتالاسلامهای
تُرک ندارند. اما کاملاً در مقابل فرهنگ شاد و موسیقی زنده کُردی، خلع سلاح شده
اند. دور از چشم اغیار، ممکن است همرنگ جماعت هم بشوند و دلی از عزا در آورند. اسلام
کُردی قرنهاست مسئله موسیقی را حل کرده و تمام و کمال تسلیم آن است.[2]
از
منظر بهداشت فردی و جمعی نیز چنین است. انواع غُسل بر مسلمانان واجب است. چون پیشدرآمد
نوع متداول آن محبوبیت زیادی دارد، هر شبانه و روز مرتکب می شوند تا بینماز نباشند.
کُردها شافعی مذهب هم هستند. یعنی روزی پنج باز نماز می خوانند. هنگام نماز علاوه
بر دست و صورت، هر دو پا را در تابستان و زمستانهای یخ زده هم می شورند. در اسلام
حتی ادرار بچه از سنی به بالا، خانه را نجس و فرش و گلیم را محتاج شستشو می کند.
دستورات محکمتر از این برای بهداشت مسجد و مکانهای عمومی وجود دارد.
هیچکدام
از اینها در شریعت مسیحی نیست. اساساً مسیحیان شریعت ندارند که غُسلی بر آنان واجب کند و ناچار شوند تنی به آب بزنند.
وضو ندارند تا موظف باشند پی در پی برای فریضه نماز سر و صورت و دست و پاهای خود
را بشورند. یک مسیحی دو ماه هم تن خود را نشورد، مشکل شرعی برای عبادت روز یکشنبه
در کلیسا نخواهد داشت. وضع طهارت آنها همواره مورد ایراد مسلمانان بوده و ضرب
المثلهائی هم برای آن ساخته اند. تصور کنید روستاهای آشوری ارومیه وضع بهداشتی
اسف انگیزی داشت. لازم نبود مسلمین اسناد دو هزار ساله کلیسا را زیر و رو کنند تا فلسفه
آن را بفهمند . همان غسل جنابت برای میل به نظافت، هزار نکته باریکتر از مو داشت
تا پرونده دوهزار ساله کلیسا را مختومه اعلام کند.
فرهنگ
کار و زندگی و لذت در اسلام و مسیحیت
اناجیل
و رساله رسولان در کتاب مقدس مسیحیان، با زندگی و خوشی های طبیعی آن، چندان مهربان
نیست. پولس رسول به مومنان توصیه می کند اگر میتوانند مرتکب امر ناپسند ازدواج نشوند.
مسیحیت خیلی با زندگی زناشوئی و رفاه و ثروت میانه خوبی ندارد. اما در تاریخ اسلام،
مرد مسلمان تک همسر بسیار کمیاب است. اگر هم یافت شود، چنان از حق مسلم خود صرفنظر
کرده که راهبی تارک دنیا تصور خواهد شد. در فرهنگ شیعی، برای توصیف عشق بی پایان
حضرت علی به همسرشان، معمولاً یادآور می شوند که در زمان حیات حضرت فاطمه زهرا، همسر
دیگری اختیار نکردند.
اسلام
دین فقرمحوری نیست که محبوب راهبان باشد. تجارت و ثروت و مال و مکنت حلال را مکرر تشویق
کرده و تاجران را هم مجذوب خود ساخته. مومنان می توانند با ثروت خود چنان خدمتی به
اسلام بکنند و توشه آخرت بیندوزند که از هر عبادتی ساخته نیست. متون مقدس مسیحی به
ندرت از این تشویقها دارد.
فرض کنیم همه اهالی
افریقا مسیحی بودند، و ملل پیشرفته اروپا آئینی دیگر داشتند. امروز به اندازه کافی
توجیهات و توضیحات دینی برای شرایط آنها در دست داشتیم. مردمی که دینشان با
بدیهیات زندگی مادی و سختکوشی سر ناسازگاری دارد، باید هم فقیر باشند. مردمی که
خود را تسلیم جبر الهی و پدر آسمانی و پاپ اعظم کردهاند، بردگی اروپائیان سرنوشت
محتوم آنهاست.
بر همین سیاق، اگر امروز جوامع اسلامی مدرن و متمدن و مرفه
بود، و جوامع مسیحی در حاشیه قرار داشت، دست محققان پر از دلایلی بود که از قرآن و
انجیل، برای آن رفاه و این فقر، استخراج کرده بودند. می گفتند دینی که امت خود را
به تجارت و کسب حلال دعوت کرده و از آنها خمس و زکات طلبیده، باید پیروانی سختکوش
و ثروتمند داشته باشد. و دینی که ترک دنیا را برای ایمان واقعی بیشتر می پسندد،
حال و روز پیروانش بهتر از این نمی توانست باشد. جالب اینجاست که در درون مسحیت هم
موضوع برعکس است. مذهب پروتستان به مراتب از کاتولیک جبرگراتر و تقدیرگراتر است.
اما سخت کوشی و اخلاق کاری پروتستانهای اروپا بهتر از کاتولیکهاست.
تئوری استبداد شرقی
مردم اروپا به بهره
وری بالا در کار گروهی شهرهاند. در ایران و شاید همه کشورهای خاورمیانه، فقط بهرهوری
فردی بالاست، اما روحیه کار دسته جمعی حتی در ورزش نیز وجود ندارد. عمده موفقیتهای
مردمان این منطقه فردی است.
تئوری استبداد شرقی و
روش تولید شرقی را مارکس مطرح کرد. او می گفت شرقیها همواره با کمبود آب مواجه
بوده اند و بر سر مالکیت آن جنگیده اند. هر کس کنترل آب را به دست می گرفت، امیرِ
آب بود و دیگران باید از او اطاعت میکردند. این تئوری جواب سوالات زیادی را داد و
اشتهار یافت. توجیه مناسبی برای استبداد مطلق سلطانی بود که در غرب نظیر نداشت. بعضی
نویسندگان پر سر و صدای وطنی[3]
در نوشتهجات خود چنان به این مسئله پرداخته اند که انگار از
کشفیات خود آنهاست. حال فرض کنید موضوع کاملاً برعکس بود. و غربیها هیچ استعدادی
در کار گروهی نداشتند. از همین تئوری کمبود آب شیرین، چنان فلسفه ای استخراج می شد
که ذره ای نتوان در آن تردید کرد. اگر این اتفاق میافتاد، اکنون جرمی کلارکسون
کتاب "پیشرفت شرق و راز عقب ماندگی غرب" را از حکیم قوجا بالانجلی می
خواند که ریچارد هموند تحصیل کرده تاشکند آن را ترجمه کرده است :
«اروپا و کل ملل دور افتاده غرب دور، آب خداداد فراوانی داشتند. کشاورزان اروپائی هرگز نیازمند همکاری و همفکری برای مهار آب نبودند. اما کمبود آب بخشی از فرهنگ مردم غرب آسیا بود. ناچار بودند از زیر زمین و با چنگ و دندان و کار گروهی آب را استخراج کنند. با تلاشهای شگفت انگیز و طاقت فرسا، نهایتاً قنات را ابداع کردند[4] که بسیاری آن را مادر دانش امروز بشر می دانند. حفر قنات فقط یک کار مهندسی نبود، نیاز به کار گروهی و سرمایه و مدیریت داشت. زادگاه علم مدیریت نوین همین چاههای قنات است. به همین خاطر دانشمندان دوره پادشاهی آقا محمدخان قاجار، آن را از انقلاب صنعتی خود نیز مهمتر یافتند، و امتداد شمالی جنوبی بزرگترین قنات شناخته شده در ساوه را نصف النهار مبداء قرار دادند. در غرب دور، این نامگذاری به GMT یعنی "قاجار مینیت تایم" ترجمه شد. آب قنات باید زمین همه را سیراب می کرد. قرارداد اجتماعی و قانونمداری و تولید ثروت و تضمین عدالت و سوسیالیسم، ریشه در خروجی آب قناتی داشت که همه در حفر آن مشارکت میکردند. آبهای سطحی باید با بهرهوری بالا مهار و ذخیره می شد. سدسازی و مهندسی ساختمان و اصول زمین شناسی را بر اساس همین نیاز ابداع کردند. همانطور که حفر قنات توسط شرقیان، اسباب پیدایش تمدن نوین بشری شد، آب شیرین فراوان نیز بلای جان غربیان بود و هست. آنها تمام رفاه کاذب خود را مدیون این نعمت خدادادی هستند که به شرق صادر می کنند. شرقیها به دنبال جایگزین مناسب برای آب اروپا، عنقریب شیوه مدرنی برای تصفیه آب اقیانوسها کشف خواهند کرد، و غرب مجدداً با افیون فقر و فلاکت مواجه خواهد شد. اگر اندکی وضع روسیه بهتر از سایرین است، بخت یارش بود که مدتی مستعمره همسایههای جنوبی خود قرار گرفت. فرانسه و انگلیس دور افتاده، از این شانس جغرافیائی هم بیبهره بودند.»
نصف النهار مبداء ساوه
همین
سه مثال ساده به وضوح نشان می دهد که با تاریخ و جغرافیا و دین و فرهنگ و آئین، هر
پدیده ای را می توان تفسیر کند. خلاف آن را هم می توان تفسیر کرد. شاهد نتایج دور
از انتظار هم میتوان بود. طالبان و القاعده هم برای اجرای نقشه های خود بیش از
کتاب و حدیث به ابزارهای مدرن مراجعه می کنند. و گرنه اسلام و قرآن آیات رحمانی کم
ندارد. موضوع پیچیده تر از این حرفهاست. اسلام ستیزان عرض خود می برند و زحمت ما
می دارند.
---------------------------------
[1] – متاسفانه ارومیه بخش اعظم جمعیت آشوری خود را از دست داده است. روستاها و کلیساهای آباد آنها رو به نابودی است. به هر روستای آشوری که بروید فقط پیرمرد و پیرزن می بینید. جوانها همه مهاجرت کرده اند و یا در حال مهاجرتند.
[1] – متاسفانه ارومیه بخش اعظم جمعیت آشوری خود را از دست داده است. روستاها و کلیساهای آباد آنها رو به نابودی است. به هر روستای آشوری که بروید فقط پیرمرد و پیرزن می بینید. جوانها همه مهاجرت کرده اند و یا در حال مهاجرتند.
[2] – راستش اسلام
کُردی فقط مسئله موسیقی را حل نکرده، انقلاب! دیگری هم کرده است. شاید بتوان سنندج
را یکی از نمازخوان ترین مراکز استان ایران نامید. مساجد فراوان آن پر از نمازگزار
است. اما شادخواران بوردوی فرانسه هم ممکن است در این شهر احساس غربت نکنند. تناقض
بسیار عجیبی است. یعنی مانند آئین یارسان، پای یک راز مگو در میان است؟ شاید! و
لابد مفتیان شرط سادهای گذاشته اند : «اغیار را هرگز در جریان نگذارید!».
[3] – دکتر صادق
زیباکلام در کتاب پرسر و صدای "ما چگونه ما شدیم" برای چرائی وضع فعلی
به این تئوری استناد کرده و خواننده اگر اصل موضوع را نداند تصور می کند ایشان
واضع آن هستند.
مرحوم
احسان نراقی در نهایت درویش مسلکی و با افتادگی فراوان نوشته بودند که بعد از عمری
بررسی به این نتیجه رسیده اند، کمبود آب ریشه همه مشکلات این منطقه و استبداد
ایرانی است. متاسفانه یادم نیست این مطلب
را کجا از ایشان خوانده ام.
[4] – حفر قنات را نمی توان با ضرس قاطع ابداع مردم
خاورمیانه فعلی نامید. مسامحتاً بدیهی فرض کردم تا به سناریو بیشتر یاری رساند.
عالی و پر از نکته سنجی، مثل همیشه.
پاسخحذفبرای مهار و کاهش اعتیاد به فیس بوک، این روزها فقط از ساعت 8 تا 9/30 شب بهش مراجعه می کنم. ان شاء الله آنجا بیشتر با شما صحبت می کنم.
ممنونم علی جان، خیلی خوشحالم پسندیدی.
حذفدر ضمن از این افیون فیس بوک فراری نیست!! ولی آرزوی موفقیت برایت دارم
"امتداد شمالی جنوبی بزرگترین قنات شناخته شده در ساوه را نصف النهار مبداء قرار دادند. در غرب دور، این نامگذاری به GMT یعنی "قاجار مینیت تایم" ترجمه شد.
پاسخحذفGreenwich Prime Meridian" key tabdil shod be "Gajar Miniute time" va key oftad rooye saveh"
قربان این کتاب را ریچارد هموند به انگلیسی ترجمه کرده و جرمی کلارکسون هم صفحاتی از آن را ورق می زد که من فقط نقل کردم. هر در برنامه تاپ گیر بی بی سی فعالند و میتوان صحت و سقم مطلب را جویا شد.
حذفالبته شما هم خیلی جدی نگیرید. تاپ گیر به بی ام دبلیو هم گیر می دهد
نكاتي كه مطرح كردي قابل توجه است. اما يكسره باطل دانستن تحليلها هم خوشآيند نيست. تحليلهاي قابل اعتنا معمولاً محدود به مقطع زماني و مكاني خاصي است. اگر قرار بود يك عامل تعيين كنندهي مسير حركت نوع انسان باشد قطعاً امروز مسئلهي حل نشده نداشتيم. برخي از اين تحليلها آنقدر با ارزشند (مثل ماكس وبر در اخلاق پرتستاني و روح سرمايهداري) كه با خود نوعي روش تحليل را وارد عرصهي جامعهشناسي كردهاند. تاريخنگاري فوكو كه مورد عنايت شماست همين انتقاد را به قرائت تاريخنگاران رسمي دارد. يعني نگاه تكبعدي و عدم توجه به عوامل به ظاهر حاشيهاي. به هر حال عوامل تاثيرگذار در شكلگيري پديدههاي فرهنگي آنقدر پيچيده و متعدد هستند كه نتوان ادعادي درك مكانيسم حركت فرهنگ را داشت. محمد قائد تقابل فرهنگها را از منظر قدرت ديده است جالب است اما نه جديد است و نه عامل مطلق.
پاسخحذفاحمد، ممنون از نظرت
حذفمن اگر آن نظریه ها را که مطرح کردی، بخوانم و بفهمم خیلی هنر کرده ام. نقد و رد که جای خود دارد.
فقط خواستم تجربیاتی را بگویم که می توانست نتایج دیگر داشته باشد. و بیشتر ناظر به نظریه هائی است که معتقدند ریشه این خشونتها در اسلام است و بس.
شما مدافعان و حامیان اسلام هم عرض خود میبرید و زحمت ما میدارید! آنقدر دین و مذهب در تک تک سلوهای مغز و بدنتان رسوخ کرده که با هیج منطق و گواهی حاضر به قبول حقیقت زشت و خشن اسلام نیستید. این همه صغرا و کبرای شما برای دفاع از یک دین که با شکست تاریخی مواجه شده برای چیست؟ ظاهرا خواسته اید اظهار فضل علم و دانایی بکنید اما یک واقعیت بسیار ساده جهان سرمایه داری امروزی را ندانسته اید که چگونه غرب و سرمایه داری اسلام رادیکال و اسلام سیاسی را عامدانه گسترش میدهد. بروید به جای فضل فروشی و صغرا و کبراهای آنچنانی چیدن برای رسیدن به نتیجه دلخواه کمی اوضاع جهان را از چشم دیگری ببینید
پاسخحذف۱- مسیحیان ک** نشور از مسلمانان در قید انواع غسلها تمیز ترند/ این یعنی اینکه شرع و فقه اسلامی نتوانسته روحیه پاکیزگی را در مسلمانان نهادینه کند.
پاسخحذف۲- کردهای مسلمان از بسیاری غیرمسلمانان شادترند/ آیین ضد غنای موسیقایی اسلام نتوانسته فرهنگ شاد و رقصان کردها را تحت تأثیر قرار دهد.
۳- اروپاییان مسیحی تابع کلیسای مروج ترک دنیا از مسلمانان پیرو دین با برنامه ی اقتصادی قوی اسلام در رفاه بیشتری به سر می برند/ پر واضحه که نه اروپاییان مسیحی به حکم کلیسا اعتنایی کرده اند نه مسلمانان سرمایه دار حاضر به زیر بار رفتن ضررهای مالی به نفع قشر ضعیفتر ( والبته تنبل تر) شده اند.
۴- تنها مسئله «غیردینی» که بهش اشاره کردید مسئله کمبود آب و امیر آب است که بیشتر یک اتفاق تاریخی است تا فرهنگ و آیین و تاریخ و جغرافیا و هرگونه تفسیر به رأی می توان از آن برداشت کرد.
در سه مورد اول می توان گفت که مردمان شرق و غرب اصلا پیروان دینی ناب و مؤمنی نبوده اند تا بتوان تمام فرهنگ دینی را به آنها نسبت داد.
با نظر احمد موافقم که با همین سه مثال ساده نمی توان تاریخ و جغرافیا و دین و فرهنگ و آئین را یکسره بی ارتباط با پدیدههای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی دانست.
ممنون عباس عریز، با این موضوع موافقم که با سه مثال و حتی صدها مثال بتوان تاریخ و جغرافیا و دین و فرهنگ و آئین را یکسره بی ارتباط دانست. اتفاقاً اینها بسیار هم به هم ارتباط دارند. خواستم بگویم می توان به نتایجی دیگری هم رسید.
حذفدر محیطی که من بزرگ شده ام، شعیان و اهل سنت و اهل حق و آشوری و ارمنی به دین و آئین خود بسیار هم مومن بودند. و معمولاً سنتهای مستحب آن را هم به جا می آوردند ولی ملاحظه می فرمائید که همیشه نتیجه مطلوب ایدئولوژی حاصل نشده است. پس پارامترهای دیگری هم دخیل بوده اند و به این راحتی نمی توان قضاوت کرد. هدف این نوشته این بود.
عالی بود استاد بابایی عزیز
پاسخحذفسپاس بیکران محمود عزیز، ممنون که وقت گذشتید خواندید و بسیار خوشحالم که پسندید
حذف