اسامی گروه اول :
ژابیز-آیتونا-آسدین-آبتین-پیدرا-پانیک-پروچستا-استاتیرا-آمیتریس-پارمیس-ژاییژ-آدینگ-ژیوار-آریاسب-شناز-آئیریا-اریکا-ژورک-آمیتریس-آریستا-آرتیسون-آمیتیس-آبشن-ژورک-هوردیس- ژاییز- آتردین-آستیاژ- آریوبرزن.
ژابیز-آیتونا-آسدین-آبتین-پیدرا-پانیک-پروچستا-استاتیرا-آمیتریس-پارمیس-ژاییژ-آدینگ-ژیوار-آریاسب-شناز-آئیریا-اریکا-ژورک-آمیتریس-آریستا-آرتیسون-آمیتیس-آبشن-ژورک-هوردیس- ژاییز- آتردین-آستیاژ- آریوبرزن.
اسامی گروه دوم :
جورج-ژاک-نیل-سیلوی-برایان-میشل-مایکل-کاترین-الیزابت-الکساندرا-کلمانتین-ناتالی-کارولین-مری-آنا-الکساندر-ژولیت-لوئی-آنجلینا-ارویل-اریل-اریک-برد-جان-چارلز-کلارک.
جورج-ژاک-نیل-سیلوی-برایان-میشل-مایکل-کاترین-الیزابت-الکساندرا-کلمانتین-ناتالی-کارولین-مری-آنا-الکساندر-ژولیت-لوئی-آنجلینا-ارویل-اریل-اریک-برد-جان-چارلز-کلارک.
دسته اول اسامی جدید ایرانی است. بعضی از آنها بیشتر متداول شدهاند. بسیاری از ایرانیان وقتی برای بار اول این نامها را شنیدند، حتی نمیتوانستند تشخیص دهند که زنانه است یا مردانه. از اسامی چینی و ژاپنی و کرهای هم در نگاه اول ناآشناتربه نظر میرسند. ظاهراً قرار است اسامی اصیل ایرانی باشند. گویا نام دختر خاله، پسرخاله، پدر و عمو و دایی کوروش سوم و اردشیر هشتم و یا چندمین همسر خشایارشاه بوده است که مدام نیز کشف این نامها ادامه دارد. مسابقه سختی در نامگذاریهای غیرمتعارف در حال برگزاری است، نام هر چه کمیابتر و ناآشناتر، همانقدر جذابتر و تعجببرانگیزتر. با مختصر ارتباطی به یکی از پادشاهان ترجیحاً گمنام هخامنشی یا اشکانی، کشف جدید برنده نهائی است و نشانه تشخص آن خانواده خواهد بود، که چقدر متفاوت و ویژه هستند.
دسته دوم اسامی ملل غربی است که از صدها سال پیش مدام تکرار می شود. این ملتها گویا فاقد هر گونه تمدن باستانی و تاریخ درخشان بوده اند. طی قرون گذشته حتی موفق نشده اند چند تائی اسم جدید ابداع و یا کشف کند. پانصد سال است که نام فرزندان خود را چارلز و لوئی و سیلوی میگذارند، و خسته هم نمیشوند. بی خود نیست که مدیریت جهانی آنها این همه افتضاح بالا آورده و محتاج اعجاز هزاره سوم ما شدهاند.
این همه اسمهای بعضاً من درآوردی و نامتعارف که تلفظ آنها هم به سختی صورت می گیرد به احتمال زیاد در جهان بینظیر است. این که اسم جدیدی سر زبانها بیفتد در کشوهای همسایه هم سابقه دارد، اما تمام آن اسامی، متعارف و ریشهدار و پیوسته است و از هزاران سال پیش با تلفظ عجیب و غریب، مستقیماً به زبان فعلی پرتاب نشدهاند. در ترکیه و جمهوری آذربایجان مدام اسامی مثل علاءالدین، شمسالدین، علمالدین، رجب، زینب، که حتی بخشی از آنها در خانوادههای بسیار مذهبی ایران هم دیگر کاربرد ندارد، به چشم میخورد. شنیدن اسامی جدید در کشورهای عربی تعجب برانگیز نیست. اما همه آن اسامی کلمات آشنائی هستند. به نظر میرسد این معضل دست کم در سطح منطقه فقط در کشور ما وجود دارد. چند سال پیش در جمهوری آذربایجان پسری یازده ساله بنام علمالدین با صدائی سحرانگیز برنده مسابقه آواز سنتی آذربایجان، موغام شد. چنین نامی برای پسری با این سن و سال که یحتمل در خانوادهای اهل موسیقی و غیرمذهبی متولد شده، حتی برای فرزندان خانوادههای روحانی ایران نیز کمتر استفاده شود.
چه چیزی محرک این همه ابداعات عجیب و غریب است؟ نامسازان حتی اسامی زیبای شاهنامهای مانند منوچهر و منیژه را هم کنار گذاشتهاند و شخصاً نام دست و پا می کنند. به نظر میرسد فقط در ایران است که جمع کثیری از اقشار برخوردار و حتی باسواد، مدرن و امروزی شدن را با اصرار بر کنار گذاشتن چند صد سال تاریخ گذشته و مستقیماً پل زدن به عهد ساسانیان اشتباه گرفتهاند. اما آن طرف پل بیش از حد بیگانه است و هزار سال گذشته نیز در خون و پوست و فرهنگ ایرانی حضوری باورنکردنی دارد.
این همه اسمهای بعضاً من درآوردی و نامتعارف که تلفظ آنها هم به سختی صورت می گیرد به احتمال زیاد در جهان بینظیر است. این که اسم جدیدی سر زبانها بیفتد در کشوهای همسایه هم سابقه دارد، اما تمام آن اسامی، متعارف و ریشهدار و پیوسته است و از هزاران سال پیش با تلفظ عجیب و غریب، مستقیماً به زبان فعلی پرتاب نشدهاند. در ترکیه و جمهوری آذربایجان مدام اسامی مثل علاءالدین، شمسالدین، علمالدین، رجب، زینب، که حتی بخشی از آنها در خانوادههای بسیار مذهبی ایران هم دیگر کاربرد ندارد، به چشم میخورد. شنیدن اسامی جدید در کشورهای عربی تعجب برانگیز نیست. اما همه آن اسامی کلمات آشنائی هستند. به نظر میرسد این معضل دست کم در سطح منطقه فقط در کشور ما وجود دارد. چند سال پیش در جمهوری آذربایجان پسری یازده ساله بنام علمالدین با صدائی سحرانگیز برنده مسابقه آواز سنتی آذربایجان، موغام شد. چنین نامی برای پسری با این سن و سال که یحتمل در خانوادهای اهل موسیقی و غیرمذهبی متولد شده، حتی برای فرزندان خانوادههای روحانی ایران نیز کمتر استفاده شود.
چه چیزی محرک این همه ابداعات عجیب و غریب است؟ نامسازان حتی اسامی زیبای شاهنامهای مانند منوچهر و منیژه را هم کنار گذاشتهاند و شخصاً نام دست و پا می کنند. به نظر میرسد فقط در ایران است که جمع کثیری از اقشار برخوردار و حتی باسواد، مدرن و امروزی شدن را با اصرار بر کنار گذاشتن چند صد سال تاریخ گذشته و مستقیماً پل زدن به عهد ساسانیان اشتباه گرفتهاند. اما آن طرف پل بیش از حد بیگانه است و هزار سال گذشته نیز در خون و پوست و فرهنگ ایرانی حضوری باورنکردنی دارد.
عدهای میگویند این اسامی در گذر زمان جا می افتند و ماندگار میشوند. من خود شاهد زنده جا افتادن اسم بردیا بودم. نزدیکترین رفیق من بردیا نام دارد، و بزرگترین بردیائی هم که میشناسم، اوست. هر اسم بردیا که دیدهام سن بسیار کوچکتری از او داشته است. تقریبا و بلااستثنا هنگام حضور و غیاب و خواندن اسامی از دانشکده تا سربازی مردم در تلفظ بردیا مشکل داشتند. یکی میگفت Bordia، دیگری میگفت Berdia، یا در همان "بر" باقی میماند و زور میزد که کسی از ته کلاس می گفت: استاد، بردیا!. این اسم امروزه جا افتاده است، ولی خدا عالم است که دارنده آن نام، سالیان سال چه عذابی کشیده تا عرف جامعه با این نام آشنائی پیدا کند. این در حالی است که بسیاری از این اسامی سرنوشت بردیا را پیدا نخواهند کرد. گمان نمیرود روزی پروچستا اسمی متداول شود و دارنده چنین نامهائی در طول حیات، باید نام خود را هجی کنند، تا شاید فهمیده شود.
این موضوع در مناطق غیر فارس حتی صورت خنده دار هم پیدا می کند. در ایام کودکی مرحوم مادربزرگم به یکی از اقوام هم سن و سال خود، تولد نوهاش را تبریک گفت و سوال کرد اسم او را چی گذاشتید؟ آن زن بینوا هر چه به مخیلیه خود فشار آورد نتوانست تلفظ کند و بالاخره گفت، والله یادم نیست یک چیزی شبیه گامیش (گاومیش) بود. همه خندیدند! نام نورسیده بر همین وزن بود که البته بعدها بیشتر متداول شد. در آن تاریخ و در آن نواحی چنین نامهائی کاملاً ناآشنا و غیرمتعارف بود.
راستی پروچستا را در خونه و بین دوستان چگونه باید صدا کرد؟ آوای اسمی با این همه سیلاب، حتی در پروچستان آریائی هم باید کار نفسگیری باشد.
این موضوع در مناطق غیر فارس حتی صورت خنده دار هم پیدا می کند. در ایام کودکی مرحوم مادربزرگم به یکی از اقوام هم سن و سال خود، تولد نوهاش را تبریک گفت و سوال کرد اسم او را چی گذاشتید؟ آن زن بینوا هر چه به مخیلیه خود فشار آورد نتوانست تلفظ کند و بالاخره گفت، والله یادم نیست یک چیزی شبیه گامیش (گاومیش) بود. همه خندیدند! نام نورسیده بر همین وزن بود که البته بعدها بیشتر متداول شد. در آن تاریخ و در آن نواحی چنین نامهائی کاملاً ناآشنا و غیرمتعارف بود.
راستی پروچستا را در خونه و بین دوستان چگونه باید صدا کرد؟ آوای اسمی با این همه سیلاب، حتی در پروچستان آریائی هم
دايي سن و سالداري دارم كه سابقاً عقايد چپي داشت و اولين كتابخانهي شخصي معناداري كه در طلوع فكري خويش نظرم را جلب كرد در خانهي او ديدم. سالها پيش نظرم را دربارهي موضوعي پرسيد و من اكراهم را از نگرشهاي ايدئولوژيك به او فهماندم. جواب جالبي داد كه آن موقع برايم جالب نبود : انسان اجتماعي بدون ايدئولوژي معنا ندارد. سالها بعد با خواندن آثار كارل مانهايم و مفهوم بسيط ايدئولوژي به عمق گفتهي او پي بردم. اكنون اگرچه ايدئولوژي او را قبول ندارم اما او را به عنوان يك انديشمند كه براي افكارش نظمي به پا كرده احترام زيادي قائلم. انسان بيرون از ايدئولوژي نميتواند بيانديشد اين چيزي است كه من از او آموختم.
پاسخحذفاين مقدمه را گفتم تا به مقوله نامگذاري از منظري نگاه كنم كه صرفاً در اسنوبيسم مورد اشارهي محمد نميگنجد. بخش اعظمي از حس اعتراضي محمد كه در نوشتهاش نمود دارد بجاست. اسنوبيسم حاكم بر نامگذاري همانند هر اسنوبيسم ديگري نشان از ضعف فكري و عدم اعتماد به نفس افرادي دارد كه به جاي انديشيدن از محصول انديشههاي ديگران كپيبرداري ناشيانه و عذابآور ميكنند. اما ماجرا به همين جا هم ختم نميشود. اينكه نام فرزندت را صادق يا ذينالعابدين نگذاري نميگويد كه درباره اين شخصيتها چه ميانديشي. گاهي لازم ست بگويي كه چه ميانديشي و به كجاي جهان و كجاي تاريخ احساس متفاوتي داري. البته ممكن است اين واقعه قيمت گزافي بطلبد از جمله عدم موانست در قشر يا طبقهي خاصي و يا خوشآوا نبودن در زبانهاي مسلط بيگانه. اما به هرحال اين يك معادلهي چند مجهولي است كه اختيار انتخاب با تو است و بهترين راه گزينش راهي نيست كه همه گلهوار ميپيمايند: همرنگ جماعت شو تا نشوي رسوا.
بر خلاف محمد تصور نميكنم وضع موجود، صرفاً حاكم بر جامعهي ما باشد همه جاي دنيا اختلاف نظر دربارهي شخصيتهاي تاريخي وجود دارد و البته اسنوبيسم هم وجود دارد. طبيعي است كه چالز و غيره و ذالك همانند نامهاي حمايتي جامعهي ما بيش از همه به چشم بيايد شايد سكه و جايزهاي هم در ميان باشد. بايد عميقتر ديد. نام انسان مانند نام اشيا مقولهاي خنثي نيست بلكه نشانهاي است دربارهي نگاه انسان به جهان.
از منظرعلمي دربارهي مقوله نامگذاري تحقيقات وسيعي صورت گرفته است. يكي از نتايج اين تحقيقات ميگويد هر چه نام معموليتر و رايجتر باشد آثار منفي كمتري خواهد داشت و روان كودك از استرسهاي احمقانه و بياهميت بري خواهد بود. اما اين بدان معني هم نيست كه هر چيزي معمولي و رايج بهترين است. اصولاً تفسير غير اصولي از آمار توهم حقانيت اكثريت بوجود مياورد. آمار نشان ميدهد بيشتر افراد موفق، نامهاي معموليتري دارند. اين امر كاملاً طبيعي است و ميشود گفت ربطي به مقولهي نامگذاري ندارد. چراكه تعداد افرادي كه نامهاي معمولي دارند بسيار بيشتر از غيرمعموليها است و قانون احتمالات حكم ميكند كه تعداد بيشتري هم در سبد شانس موفقها قرار گيرند. اما به هر حال نامهاي نامانوس ملعبهي بچههاي بينزاكت خواهد شد و اثر نامطلوبش را خواهد گذاشت.
از منظري ديگر فرض كنيد كه در يك جمع 10 نفرهي دانشجويي قرار داريد كه سه نفر علي، دو نفر محمد و چهار نفر هم مشتقات محمد و علي باشند. آيا كلافه نميشويد كه هر بار براي اشاره به يكي از آنها مجبور به استفاده از نام فاميلي شويد. اين پديده را شخصاً تجربه كردهام و معتقدم كه در چنين موقعيتي اساساً فلسفهي نامگذاري « تمايز» زير سوال ميرود. ما با نام از يكديگر متمايز ميشويم حال اگر اين نامها را آنقدر محدود به رايج بودنشان كنيم كه در يك جمع نه چندان بزرگ معضل عدم تمايز بوجود آيد اين نامها به چه دردي خواهد خورد. شخصاً موقع نامگذاري فرزندم، چند نام مورد علاقهام را به دليل تكرارشان در بين فرزندان دوست و آشنا حذف كردم.
در نهايت به شدت از ايجاد تنوع حمايت ميكنم، اما در ذم از مسابقهي حماقت با محمد موافقم. به خاطر داشته باشيم نامهايي كه هم اكنون رايج تلقي ميشوند خود حاصل نوآوري برخي در ادوار پيشين بوده است. مد(mode) پديدهاي بسيار پيچيده و غيرقابل پيشبيني است كه فيلسوفاني مثل رولان بارت هم از شناخت آن عاجز ماندهاند. ضمناً بخش از مشكلات بدخواني نامها صرفاً مربوط به نامانوس بودن نامها نيست بلكه مربوط به ناكارآمدي الفباي فارسي هم هست. اسامي نامانوس فقط از قعر تاريخ بيرون نميآيند.اولين بار كه نام روژان را شنيدم فكر كردم ناميست خارجي. اما معلوم شد كه ناميست متداول در ميان كردها. عوامل عدم آشنايي و موانست افزون بر تاريخ، بسيار است.
روژان خیلی هم در بین کردها متداول نبود و الان متداول شده است. اصولا کردها به سایر نقاط ایران دوتا صادرات عمده دارند، موسیقی و نام.
پاسخحذفمن هم با نامهای بسیار تکراری مسئله دارم و برای فرزاندانم به اتفاق همسرم با دقت اسم انتخاب کردیم، نهال و سارا. سارا بسیار متداول است اما نهال نه چندان، ولی کلمه ای است فارسی، و کاملا آشنا. در حقیقت اسامی جدید میان سایر همسایه های ما مانند اعراب و ترکها بیشتر از جنس همین نهال است تا پروچستا. یعنی ضمن اینکه جدید است آشنا هم هست.
اسم زیبائی مثل نگار را در نظر بگیرید ممکن است در گذشته خیلی متداول نباشد اما ریشه دار است و آشنا. با اطلاع نسبتا موثق عرض می کنم در دنیای غرب از این خبرها نیست و از این اختراعات خنده دار کسی مرتکب نمی شود. چند دوست و آشنائی که داریم و طی همین چند سال برای بچه های خود اسم گذاری کرده اند را می نویسم. برایان، راس، الکساندرا، تیموتی، کلمانتین همه این اسامی حتی برای ما هم آشناست. بر اساس سوالی که کرده ام در آنجا ممکن است زمانی چند اسمی زیاد مد شود و اسمی دیگر فعلا استفاده نشود. مثلا الان در فرانسه برای دختر بچه کمتر اسم سیلوی را می گذارند ولی این موضوع چرخشی است و تقریبا اسم سازی آن هم در حد پروجستا صورت نمی گیرد. همه اینها نشان از بحران دارد و گمان نمی کنم حتی در بورکینافاسو هم سابقه داشته باشد.
ناکارآمدی الفبای فارسی به کنار، خدا وکیلی پروچستا را حتی اگر با الفبای لاتین بنویسیم، چگونه باید در فارسی و احیانا در ترکی و لری و کردی و گیلکی امروز چپاند؟.
راستی این اسمهای زیبای شاهنامه ای . کاملا آشنا چه گناهی کردنده اند که اسانبه (اسنوبها) به پروجستا پناه برده اند.
رودابه، سودابه، بهرام،سیاوش،منوچهر،سهراب،کیومرث، ....
قبل از انقلاب، دوران كشف تمدن باستاني اتفاقاً اسامي فوق بين بسياري از شهرنشينان مد شد كه مورد حمايت حكومت و تحصيل كردهگان و غيره نيز بود. بعد انقلاب اين اسامي بين برخي آنقدر قبيح و آزارنده بود كه به اسافل و اعضاي نامربوط حواله ميشد: هوشنگ خان و ...
پاسخحذفشخصي را ميشناسم كه نام زيباي جمشيدش را در آن دوران به مهدي تغيير داد. مد خاستگاههاي بسيار متفاوتي دارد. اسامي ذكر شدهاي كه امروز به نظر تو زيبا ميرسند در هفتاد هشتاد سال اخير كه شاهنامه شناسي بين روشنفكران ايراني طلوع كرد كشف شدند شناسانده شدند و متداول شدند و امروز نيز آشنا و خوشآوا به نظر ميآيند. فرآيند تغيير زبان همين است. اسامي مربوط به دورههاي زباني گذشته ريشههاي مفهومي خود را با زبان امروز از دست دادهاند اما زماني با مسما بودهاند. حتي اگر چنين بوده باشند: ايستاده با مشت . يا چنين: كلبعلي و عبدرضا . نهال و نسرين و نگار و ... نيز در فرآيند تبديل به نام مسير متفاوتي را طي ننمودهاند قاعده يكسان است ارزشها متفاوت.
اگر منظور شما مد شدن اسامی شاهنامه ای به واسطه شاهنامه شناسان در قبل از انقلاب بود کاملا در اشتباه هستید. نامهائی مانند بهرام، بهزاد، بیژن، خسرو، رستم، اسفندیار، بهمن، پرویز، پروین، از استانبول تا کشمیر برد داشته اند و الان هم کاملا آشنا هستند. با اولین مدیر ترک که در کوکا کولا جلسه داشتم Jem نام داشت که همان جم خودمان بود. در روستاهای ارومیه نامی مثل بهرام با همان نیتی انتخاب می شد که مثلا نام علی و حمید. یکی از قدیمیترین فامیلهای ما که 20 سال پیش عمرش را به شما داد حاج بهرام نام داشت. منظور من این است که فرهنگ ایرانی سرشار از نامهای زیبای غیر عربی است که کاملا هم در آوای فارسی و ترکی جا افتاده اند. این پدیده پروچستانیسم کاملا از یک بحران نشانه دارد.
پاسخحذفکسانی هم بوده اند که الان حتی مقامات بالا دارند و قبلا نامهای خسرو و فریدون داشته اند، کسی که از هوشنگ نام خود را به مهدی تغییر می دهد اگر شرایط عوض شود شاید پروچستا را هم انتخاب کند اینها پوفیوزهای تاریخ هستند و اصلا محل بحث من نیستند.
در ارتش به جای واژه مانوس غیبت می گفتند نهست. این مرضی بود که در دوره پهلوی شروع شد در ترکیه هم سابقه داشت ولی بلافاصله فهمیدند و امروز میراث عربی و فارسی خود را قدر می دانند.
اسم را که نمی توان از هزاران سال پیش به حال حاضر به همین راحتی پرتاب کرد، اگر یک مصری اسم خود را حاچپسوت آن هم در نطام آوائی عربی بگذارد خنده دار نیست؟ بالاخره باید اسم را بتوان راحت صدا زد. مثلا اگر اسم دختر من پروچستا بود چطور باید پدر بیچاره ام آن را صدا می زد؟
من به قول مشهدی عباد تاریخ نادر شاه را تا نصفه خوانده ام ولی شما که آدم اهل خواندن و نوشتن هستید ملتی را سراغ دارید که اسم سازی کند؟ یعنی کشور دیگری را می شناسید که به پدیده پروچستانیسم مبتلا باشد؟
به نظر من اسم بايد به فاميلي بيايد و نيز بايد از باب معني و مفهوم، زيبايي، جنسيت و آوا قابل توجه باشد و در ضمن كوتاه يا دست كم متوسط باشد چرا كه به كار بردن اسامي بلند به مرور منشأ مشكلات خواهند بود و توسط اطرافيان هر طور كه راحت ترند به اختصار خوانده خواهند شد.
پاسخحذفاز نظر من با در نظر گرفتن شرايط فوق، استفاده از اسامي به قول شما غريب و نامأنوس به شرطي كه واقعاً ريشه اصيل داشته باشند و ساخته گروهي متوهم نباشند اشكالي ندارد.
درود بر علی
پاسخحذفاسمی مثل کیومرث هم که معلوم نیست چرا با ث نوشته شده است بیش از یک سیلاب دارد و مدام صدا کردن آن ممکن است خسته کننده باشد ولی در محاوره بالاخره راه حلی برای آن پیدا می شود. یا مثلا رودابه و سودابه را خیلی ها رودی و سودی صدا می کنند که به نظر من قشنگ هم هست. ولی از هیجستان اسم ساختن که نه در فرهنگ فعلی ریشه دارد و نه قابل خواندن و تلفظ درست و حسابی است، شاید فقط در این پروجستان آریائی متداول باشد. البته من فکر می کنم در عرب ستیزی هم ریشه دارد.
در ایام خامی وقتی سینما میرفتیم،برای من اینجوری جا افتاده بود که ارتیست اصلی معمولا بعد میاد نه اوایل فیلم! آرتیست دال دان گلر(GALAR). لذا بقول گل اقا هر چی خواستیم ساکت بنشینیم و کاریکاتورش را نکشیم، نشد!(در رابطه با اولین کاریکاتور حسن حبیبی که گفته بود در ایران مشکل مسکن نداریم) ها ها ها!
پاسخحذفیک جوک هم که ربطی به کامنتها نداره ،برای تلطیف خاطر خوانندگان نهالستان بنویسم ومختصری هم در رابطه با اسمگذاری و پروچستاو اسنوبیسم...
به همشهری میگن: فکر کن وسط اقیانوس هستی ویک کوسه بطرف تو میاد ،چیکار میکنی؟ میگه: میرم بالای درخت!
میگن: وسط دریا درخت کجابود؟ میگه: بابا مجبورم، مجبور!
چند مطلب رابرای یافتن زبان مشترک گفتگو و تفاهم بازگویی میکنم:
-انتخاب موضوع خاص و برجسته کردن آن ریشه در جهان بینی و روانشناسی و پارادایم (رفتار و عملکرد شکل گرفته و روزمره)ما دارد. مثلا کسی که تصادف کند، ماشینهای تصادفی در خیابانرا بهتر دیده و در باره ان حرف میزند و...
-مباحث باید هدفگذاری شده وسطح تراز وقیاس BENCH MARK داشته باشند تا به نتیجه مقبولی برسند. مثلا در بحث حذف یارانه ها هدف چیست؟ اصلا با کدام کشور و کدام معاییر و تعاریف(اقتصاد جهانی، اسلامی و..) سنجیده میشیم؟ صرف گفتن اینکه هدف عدالت است ،تمام شد؟ عدالت یعنی چه؟ اصلا مقدمات عدالت چیست؟ ایا قبل از عدالت آزادی نیست؟ شما حق اعتراض به رییس دبیرستان و فرماندار قافلان کوه را ندارین چه عدالتی؟ (بقول دوستی: ازادی بیان هست ولی بعد از بیان نیست!)..
-بحث دیگر اماری بودن معضلات و اولویت بندی انهاست، مثلا امار معتادین، بیکاری، ترک تحصیل،بچه های خیابانی و تن فروشی ،آلودگی هوا ، سقوط اخلاق و خفگی اندیشه.....چقدر است و آمار اسنوبیسم و افاد ه ایها و فخر فروشی وگنده دماغها و دماغ فیل افتاده ها و...چقدر؟ البته بنده انتظار حل این معضلات را از شما ندارم و ایراد بنده به شما برجسته کردن اینهاست و نگفتن تمام حقایق. لذا بدون نقد دقیق مطالب بالا فقط نظر خودم را مینویسم و امیدوارم متهم به چیزی نشم!
همانطور که قبلا گفتم :کسی اسم خودش را انتخاب نمیکنه و اسمگذاری ناجور شاید در آینده از مصادیق کودک آزاری شناخته بشه(به همین علت تغییر نام به هنگام بلوغ فرد میسر شده). بله از کوزه همان تراود که در اوست> پدری که علیرغم تصریح و منع عولما، مخفیانه قمه بزند از او انتظار اسامی آرش و آریو و کوروش و فرانک نیست ! کسی که اسمش فرشاد است ولی بخاطر پست بالای دولتی ،اسم دخترش را زینب گذاشته (شده)، برای ما معضل است یا بدبخت بی آزاری که(به هر دلیلی ) اسم پسرش آبتین و فریدون وآریاسب و.. است؟
SNOBBERY بیشتر بصورت صفت استفاده میشه و SNOBBISM (اسم SNOB)بندرت در فرهنگ لغات است و اینهم از واژگان ساخته شده قاید اعظم است. معمولا ایسم ISMبه فیس و افاده و ..نمیچسبد ونمیتواند مکتب باشد.
(بالاخره در حد قاید زبان میفهمم و نیاز به طب وستاره شناسی نیست.)
نهایتا اینکه اسم مهم است و ریشه در هویت دارد و البته بیهویتی و خودباختگی هم داستان خودش را دارد که کاملا با شما موافقم(چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند)! بسیار زیباست که ایرانی اسمش آرش و قباد و جمشید و کاووس و فرزاد و داریوش و فرناز و گلنازوبهار(دختر شرقی و با حوزه کاربردی وسیع از ترکستان و تاجیک تاکردستان وآذربایجان...)و... باشد تا غلامحسین وکلبعلی و ابوالحسن (پدر حسن؟!)...
پرواضح است که شعور و غیرت و شرف و بزرگمنشی ...مستقل از اسم افراد، حرف اول را میزنند که بحث ما نیست. یک زیپلم (زیر دیپلم)را دیدم که اسم شرکت خود را" نظافت ساختمانی پاک اندیش" گذاشته بود که نشان فضیلتجویی است ولی کراواتی فرنگ رفته هم داریم که گیج است و اصلا نمیداند برای چی دست وپا میزند و دلش خوش است که ویلایی در کیش دارد و تقدم وتاخر غزنوی و صفوی را نمیداند....
ببخشید که از فضاتان سواستفاده شد و حرف و شعار خود را زدم.از آنجا که اسامی پروچستا وآیردین.. بسیار نادراست ودوروبر بنده ابلفض ورقیه و.. هم کم نیستند ،زیاد نمینویسم.
هر کسی حق دارد اعتراض خود را بگونه ای بیان کند!
بینهایت!
"بقول دوستی: ازادی بیان هست ولی بعد از بیان نیست!"
پاسخحذفتا آنجا که من می دانم این جمله متعلق به ماشاالله شمس الواعظین است که پس از بستن جامعه و آن اتفاقات گفت. شمس الواعظین اصولا آدم مبتکری است اصطلاح جمهوری سوم را هم او به تقلید از فرهنگ فرانسه در تحلیل تحولات بعد انقلاب ایران به کار برد.
حالا اینها جه ربطی به پروچستان آریائی دارد؟
من فرق چندانی بین کسی که امام زاده جدید می سازد
http://www.ayandenews.com/news/21227/
وکسی که پروچستا می سازد قائل نیستم. مگر نام انسان شرکت تجارتی است که یونیک باشد و بعد تبلیغ شود؟
با جیستجو در گوگل در خصوص اسنوبیسم به جائی بهتر از مطلب محمد قائد نمی رسید. این کلمه اسنوب هم در اصل لاتین سینه نوبیلیتانه بوده که در انگلسیسی s.nob شده. بهترین منبع کتاب محمد قائد هست. از طب تا نجوم در گوگل هست ولی هر گوگلری بی نیاز از همه چیز نمی شود!. وگرنه خواندن تعطیل می شد.
حرف من تاکید بر تعاریف واژه ها ویکسان سازی زبان مباحثه و ایجاد بستر مناسب گفتگو بود و نهایتا تقدم ازادی بر عدالت که اینهم اختراع بنده نیست. کسی نخواست حق کپی رایت شمس الواعظین را ضایع کند .من اینرا از یک خانم همکار دیپلمه شنیدم که البته خیلی هم گهربار نیست....بهتر بوداصل مطلب را نقد میکردی که جای بحث داشت...
پاسخحذفایراد بنده به بحث شما ، شمولیت کم موضوع بود نه پروچستاسازی.(هنوز بنده اسمهایی را که شما شمردین، نصفش را در دوست و فامیل نشنیده ام)!ضمنا کدام گفته بنده یونیک بودن اسم را تایید و تبلیغ میکنه؟ البته طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر اسم گذاشتن حق اولیه پدر و مادر است که بعدا توسط خود فرد قابل تغییر است حتی یونیک! بحث زیباشناختی است نه شرکت تجاری!
اما اسنوبیسم: دیگشنری ADVANCE آکسفورد بنده (نه گوگل)SNOBBISM نداشت و به کمک فرهنگ لغت و انسیکلوپدیا (که هر چی از دهن کسی بیاد در ان هست مثل کردانیسم و ساندیس و...)این کلمه را دیدم که جلوی آن نوشته بود VERY RARE USE یعنی استفاده بندرت! این بحثها تخصصی است و بقول شما مربوط به اهل فن است و شما خودت را زیاد ناراحت نکن!ضمنا نگران تعطیلی خواندن ما نباش که حجم خواندن مهم نیست درست و کیفی خواندن مهمتر است. یاد دختر عموی من بخیر میگفتم: نا..چقدر برای کنکور خواندی؟ میگفت 2345 تست انگلیسی زدم!
گوگل ابزار بسیار قوی برای بنده است و ان دیگشنری قوی را هم بکمک این موتور جادویی جستجو پیدا کردم. گوگلر بودن و EBOOK خواندن و ..فی نفسه اشکال ندارد ! اینترنت و مراجعه به سایتها و نهایتا پیشرفت I.Tشاخص فزهنگی و سرمایه ملی کشورهاست و اینرا به شما نباید گوشزد کرد! قاید حالا یک خبطی نموده! بالاخره کسی که از طب تا نجوم در سایتش بنویسه، چنین ابداعاتی هم باید بکنه! ما فقط گفتیمSNOBBISM بندرت بکار میره و کلماتSNOB , SNOBBERY مصطلح تر است! ریشه انرا هم ما دیدیم که فرانسوی است ولی ISM معمولا پسوند مکتب و عقیده است و یک رفتار غلط اجتماعی مثل دروغگویی و دزدی و فیس و افاده و...ISM نمیگیرد! همین. من با این تفکر به سراغ دیگشنری رفتم و یافتم آنچه که گفتم !عین داستان حسین..
ضمنا بحثتان را روشنفکری نفرمایید و اصطلاحات اسنوبیسم و ... را معنا کنید تا بیسواد هایی مثل بنده مشارکت کنند و سراغ گوگل نرند!...
ببخشید، بحث اصلی منحرف نشه!
بحثهای شکم سیری و غافل از حذف یارانه ..
بینهایت!
S.Nonb نه Snob
پاسخحذفیعنی اس دات ناب
اسنوب؟ اسنونب؟ ??S. NONB,مشکل شد 3 تا!! من بدنبال S.NOB) Steatoda nobilis)که دفعه اول گفته بودین، گشتم و بمعنای عنکبوت گرد و سیاه و... !!بنده فرانسوی ام به قوت فهم زبان روسی!! است، برعکس شما که دیگشنری فرانسه سخنگو و زنده دم دست دارید. معمولا انگلیسیها برای لغات غریبه، شناسنامه انگلیسی درست میکنند و شاید همین بنده را بی نیاز از رفتن به کنه کلمه نمود. رفیق مدرس زبان فرانسه دارم و ازش میپرسم....
پاسخحذفضمنا SNOB بمعنی احترام بیش از حد به قانون است که در این معنی میتواند ISM بگیرد که ظاهرا معنی مذموم آن مورد نظر شماست. عین کلمه فاشیسم که ریشه اش در ناسیونالیسم است و بار معنایی + دارد. خیلی روشن (فکری)شد!
بد نیست منظور استاد قاید را بزبان عوام بدانیم شاید خودمان هم ان مرض را داریم! مرض کم بود(آلودگی هوا، انفلو انزای خوکی و مرغی..) اسنوب هم آمد!
بینهایت
فرانسه نیست لاتینه.
پاسخحذفhttp://www.mghaed.com/books/Diaries/Snobbery.PDF
خيلي جالبه روزي كه در تهران در خدمت شما بوديم و بحث اسامي شده بود و با آقاي نخعي به امامزاده رفتيم براي زيارت.
پاسخحذفتا آقاي نخعي يه زيارت كرد و اومد بيرون من تنها تو صحن بودم كه ديدم يه خانواده همونجا دارن رو اسم كودك آيندشون بحث مي كنن.
يكي ميگفت خاله بذار آميتيس خيلي اسمه قشتگيه
يكي ديگه مي گفت راحيل اسمه مادر حضرت يوسفه
يكي ديگه مي گفت آيتوناز اسمه فلان فرد تو فاميلاي كوروش بوده خيلي مد شده
خلاصه هر كدومشون يه اسم ميگفتن عجيب تر از يكي ديگه
اون روز تو ياد حرف هاي شما بودم كلي خنديدم.
سرکار خانم باغبان
پاسخحذفاز اینکه نوشته من اسباب انبساط خاطر شما شده است باعث بسی خوشحالی است.
اینکه آدم از مشهد به تهران بیاید و دنبال امام زاده برای زیارت بگردد یا از زیادی ایمان است که من درک نمی کنم یا مصداق زیره به کرمان بردن است که از آقای نخعی بعید است. آززو می کنم ماموریتهای آقای نخعی بیشتر به مقصد شمال کشور باشد. هم آب و هوای خوب دارد و هم به وفور امام زاده یافت می شود. تازه کشف امام زاده های جدید هم ادامه دارد.
http://www.ayandenews.com/news/21227/
ایشان می توانند در تهیه یک دایره المعارف مبسوط در خصوص امام زاده های ایران، نخعی های!!! دیگر را هم یاری کنند.
Salam
پاسخحذفZibatarin yadegare har pedar madari be farzandash esme zibast. va zibaii yani dashtane mani va mafhum!
Be in asamiye Farsi deggat konid.
Peyam=Message
Peyman=Contract
Pejman= afsorde va pajmordeh
Armin=Esme gadime Armanestan
....
ya khande dare, ya delbehamzan!
Esmhaye arabi vali aksaran (na hamashun) khosh mafhume! Rahman, Rahim,...
khosh mafhume ta zamani ke Fars jamaat dakhlo tasarrof dareshun nakarde!
Hich arabi esme dokhtaresho
Rahele=shotore made
Rana=zane bad
nemizare, chon manisho midune!
In Fars jamaat yek moshkele bozorgi ke daran unam ineke behar nahvi shode bayad baraye srkube ogdehaye felishun khodeshuno vasl konan be un Emperaturiye Khakhammanesh!
?Amma aghaye Babaii khodaiish delet nemikhast esme dokhtareto Torki mizashti
Eradatmande shoma
Yashar
بدنیستاین مطلب رو هم بخوانید:
پاسخحذفصد ها اسم اصیل ایرانی(پارسی) رایج در ترکیه:
http://enyuksek.blogspot.com/2012/12/blog-post_22.html
مطلب جالبی بود، خیلی ممنو. همانطور که ملاحظه می کنید این اسامی فارسی در ترکیه، کلمات آشنای فارسی هستند، نه پروچستا که ما هم نمی توانیم درست و حسابی تلفظ کنیم.
حذف