از سال 1368 و در صنایع و شرکتهای مختلف چه خصوصی و چه دولتی در گیر پروژه های متفاوتی بوده ام. در اکثر این پروژه ها مذاکرات ابتدائی و عقد قرارداد در عالی ترین سطح مدیریت انجام میگیرد و هنگام پیاده سازی معمولا با لایه های میانی و اجرائی، کار پیش می رود. من که همه کاره خودم هستم و از وظیفه مدیرعاملی تا وصول چک مشتری را معمولا خودم انجام می دهم، با تمام این لایه ها مواجه می شوم. تجربه شخصی و تازه ای در خصوص تشخیص سطح مدیریت و شیوه اداره شرکتها بدست آورده ام و تقریبا پس از چند جلسه رفت و آمد متوجه می شوم سازمان جدید، چند مرده حلاج است. شاید باور آن سخت باشد، ولی تا کنون حتی یک مورد نیز اشتباه نکرده ام.
دو واحد مهم در یک شرکت نشان دهنده نظم و مدیریت پذیری یک سازمان است :
الف – آبدارخانه
ب- دفتر مدیریت و مشخصا منشی و یا رئیس دفتر مدیرعامل.
شغل آبدارچی معمولا از سر ناچاری انتخاب می شود و شاخکهای حسی آبدارچی ها بسیار قوی است و بلافاصله پس از چند ماه استخدام و علیرغم وظیفه سازمانی خود تشخیص می دهند به چه کسانی اصلا نیازی به سرویس دادن نیست. این افراد در سازمانهای که مدیریت ضعیف دارد خیلی سریع متوجه می شوند که فقط کافی است شخص مدیرعامل و میهمانان و اطرافیان او را داشته باشند. صدای اعتراض لایه های بعدی به جائی نخواهد رسید. من شخصا در چنین سازمانهائی ابتدا که در حال مذاکره با عالی ترین سطح مدیریت هستم، حسابی پذیرائی می شوم. وقتی کار به پیاده سازی می رسد اتفاق افتاده است که تشنه و گرسنه خود را به خانه و یا هتل رسانده ام.
رئیس دفتر مدیرعامل در سازمانی که فاقد روالهای مدیریت علمی است بلافاصله به قدرتمندترین فرد شرکت تبدیل می شود. او قادر است هفته ها شما را در انتظار ملاقات و ساعتها پشت در بگذارد، بدون اینکه لازم باشد مسئولیتی بپذیرد. از طرف دیگر او قادر است در چنین سازمانی مدیرعامل را از جلسه هیئت مدیره که در حال عزل اوست بیرون بکشد، قرارداد شما را به امضا برساند و مدیرعامل را راهی جلسه عزل خود کند.
وقتی این دو واحد در همه حال و با حضور و بدون حضور، با اطلاع و یا بدون اطلاع مدیریت ارشد شرکت به وظایف خود عمل می کنند، یقین بدانید آن سازمان همواره حداقلی از مدیریت و نظم را داراست.
دو واحد مهم در یک شرکت نشان دهنده نظم و مدیریت پذیری یک سازمان است :
الف – آبدارخانه
ب- دفتر مدیریت و مشخصا منشی و یا رئیس دفتر مدیرعامل.
شغل آبدارچی معمولا از سر ناچاری انتخاب می شود و شاخکهای حسی آبدارچی ها بسیار قوی است و بلافاصله پس از چند ماه استخدام و علیرغم وظیفه سازمانی خود تشخیص می دهند به چه کسانی اصلا نیازی به سرویس دادن نیست. این افراد در سازمانهای که مدیریت ضعیف دارد خیلی سریع متوجه می شوند که فقط کافی است شخص مدیرعامل و میهمانان و اطرافیان او را داشته باشند. صدای اعتراض لایه های بعدی به جائی نخواهد رسید. من شخصا در چنین سازمانهائی ابتدا که در حال مذاکره با عالی ترین سطح مدیریت هستم، حسابی پذیرائی می شوم. وقتی کار به پیاده سازی می رسد اتفاق افتاده است که تشنه و گرسنه خود را به خانه و یا هتل رسانده ام.
رئیس دفتر مدیرعامل در سازمانی که فاقد روالهای مدیریت علمی است بلافاصله به قدرتمندترین فرد شرکت تبدیل می شود. او قادر است هفته ها شما را در انتظار ملاقات و ساعتها پشت در بگذارد، بدون اینکه لازم باشد مسئولیتی بپذیرد. از طرف دیگر او قادر است در چنین سازمانی مدیرعامل را از جلسه هیئت مدیره که در حال عزل اوست بیرون بکشد، قرارداد شما را به امضا برساند و مدیرعامل را راهی جلسه عزل خود کند.
وقتی این دو واحد در همه حال و با حضور و بدون حضور، با اطلاع و یا بدون اطلاع مدیریت ارشد شرکت به وظایف خود عمل می کنند، یقین بدانید آن سازمان همواره حداقلی از مدیریت و نظم را داراست.
تاحالا اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم خیلی برام جالب بود
پاسخحذفمجید عزیز - موافقی فتوا صادر کنیم از این ببعد شرکتها به جای ایزو 9000 و ایزو چند هزار و کلی هزینه های دیگر، سعی کنند این دو واحد کار خود را در همه حال درست انجام دهد؟ تا موفقیت و نظم پذیری اش تضمین شود؟
پاسخحذفشما در هر سطحي شركتي را مديريت كنيد اين سيستم هست. چون اين دو پست همواره با تمام رده هاي سازماني در تماس هستند و به دليل نوع شغل خود، نيازي به رعايت روابط متقابل و استراتژي هاي ديگر ندارند. اجازه دارند كه خيلي راحت و شخصي با هر مسئله اي برخورد كنند و خلاصه اين كه كسي از آنها توقعي ندارد. بنابراين هر كار بخواهند "مي توانند" با روابط انجام دهند.
پاسخحذفشركتهايي كه در آن اين دو واحد به وظايف خود عمل مي كنند هم به اين دليل حداقلي از نظم را دارند كه مديرانش مي دانند مسئله در اين دو واحد طبيعي است بنابراين مشخص است كه مدير دانا تري نسبت به ديگر شركتها دارد.
اين است كه هم كار مدير راه مي افتد هم كارمندان هم ارباب رجوع.
نواب پور
درود بر خانم نواب پور
پاسخحذفمطلب من را از زاویه ای بهتر تکمیل کردند، به عبارت دیگر ایشان می گوید فارغ از هر رده ای انسان نیاز به آب و چائی دارد و شکم رئیس و مرئوس فرق چندانی با هم ندارند شاید مرئوس تشنه تر و گشنه تر هم باشد. آبدارچی هم طبق وظیفه سازمانی به هر رده ای باید سرویس دهد، اینجاست که شاخکهای حسی او به کار می افتد و چون کار خود را دوست ندارد و کار حقیری می شمارد که چندان هم بیراه نیست (گمان نمی کنم در ممالک توسعه یافته به این شدت این شغل رواج داشته باشد)بلافاصله درشتها را سوا می کند.
جالب است بدانید این موضوع در ارتش هم وجود دارد جائی مانند ستاد نیروی زمینی که دهها تیمسار در یک اتاق نشسته اند و گپ می زنند مهمترین شغل و بیشترین برش از آن سرباز صفری است که برای آنها چائی می آورد. این سرباز بلافاصله می فهمد که کدام تیمسارها باید کنار گذاشته شوند!.
با سلام
پاسخحذفمطلب جالبی است که متاسفانه در سیستم موجود تقریبا" درست است و روابط بر ضوابط حاکمند ان هم رابطه خانم منشی یا جناب ابدارچی محترم ولی باید اعتراف کنم از وقتی مدیر عامل شرکت ما یک فرد خارجی شده ، هرچی فکر میکنم اصلا" این فرمول شما جواب نمیده.
بیچاره خارجی !! تا بیاد بفهمه اوضاع از چه قراره انقلاب شده.
پاسخحذفمحمد قائد جائی گفته است ما دو چهره نداریم، چهره های متفاوت داریم که بعضی وقتها خودمان هم از دست خودمان غافلگیر می شویم. حال خارجی زبان نفهم تا بیاد سه چهار رنگ را بفهمه ده رنگ دیگه تولید شده.
در فیس بوک :
پاسخحذفhttps://www.facebook.com/Mohammad.Babaee.Balaneji/posts/458679704218764