در جام ملتهای اروپا شنیدن سرود ملی اسپانیا حاوی نکات درخور توجهی است. اسپانیا سرزمین
اصلی زبان اسپانیولی است. بعد از انگلیسی دومین زبان اروپائی است که بسیار گسترش
یافته است. به جزء برزیل، زبان رسمی کشورهای جنوب امریکا و امریکای مرکزی و مکزیک است. دومین زبان مهم در امریکا هم اسپانیولی است.
اسپانیا قبل از انگلستان مقتدرترین امپراتوری اروپائی را داشت. میراث ادبی این زبان در جهان کمنظیر است. دن کیشوتِ سروانتس از معروفترین رمانهای جهان است و بسیاری آن را اولین رمان مدرن تاریخ می دانند. نویسندگان قدیم و جدید اسپانیولیزبان که کاملا جهانی شدهاند، از شماره خارج است. اما با همه این تفاسیر سرود ملی اسپانیا بدون کلام است، چرا؟
در گذشته سرود ملی اسپانیا شعری داشت که مضمون آن مثل سرود ملی اغلب کشورها در ستایش ملت بود و روح ملیگرایانه داشت. اما حدود چهل سال پیش که کشور به سمت دموکراسی رفت، این سرود با سؤال بزرگی مواجه شد. شعر سرود در وصف کدام ملت است و باید چه زبانی باشد؟
اسپانیا قبل از انگلستان مقتدرترین امپراتوری اروپائی را داشت. میراث ادبی این زبان در جهان کمنظیر است. دن کیشوتِ سروانتس از معروفترین رمانهای جهان است و بسیاری آن را اولین رمان مدرن تاریخ می دانند. نویسندگان قدیم و جدید اسپانیولیزبان که کاملا جهانی شدهاند، از شماره خارج است. اما با همه این تفاسیر سرود ملی اسپانیا بدون کلام است، چرا؟
در گذشته سرود ملی اسپانیا شعری داشت که مضمون آن مثل سرود ملی اغلب کشورها در ستایش ملت بود و روح ملیگرایانه داشت. اما حدود چهل سال پیش که کشور به سمت دموکراسی رفت، این سرود با سؤال بزرگی مواجه شد. شعر سرود در وصف کدام ملت است و باید چه زبانی باشد؟
این در حالی است که هیچکدام از زبانهای متداول در اسپانیا
نفوذ اسپانیولی را ندارند. بسیاری از مردم جهان حتی نمی دانند کاتالونی چیست و اگر
باشگاه معروف بارسلونا نبود، شاید همینقدر هم این زبان شناخته نمی شد. اما تا این تاریخ هیچ توافق مرضیالطرفین میان اسپانیولیها و کاتالانها و باسکها صورت نگرفته است. به همین جهت اسپانیائیها تصمیم گرفتهاند که در محافل رسمی سرود ملی این کشور بدون کلام باشد.
بلژیک
پایتخت اروپا دو سال فاقد دولت بود. نه دعوای چپ و راست در آن کشور وجود دارد و نه
پیشینه کاتولیک پروتستان. کشوری مدرن و درس خوانده و مرفه و باسواد، مشکلی از جنس
عراق مصیبت زده دارد. فرانسوی تبارها و هلندی تبارها سر زبان متفاوت به توافق نمی
رسند و حتی تا آستانه فروپاشی کشور هم پیش رفته اند.
آقای
هاشمی رفسنجانی اوایل دهه شصت به عنوان رئیس مجلس به هند مسافرت کرده بود. سخنرانی
ایشان در مجلس هند را تلویزیون ایران به طور کامل پخش کرد. ایشان که تحت تاثیر
تمدن و میهمان نوازی هندی ها قرار گرفته بود، از سر دلسوزی و البته میل بی پایان
روحانیان به نصیحت دیگران، از انگلیسی صحبت کردن نمایندگان اظهار تعجب کرد. پیشینه
تمدن هند را یادآور شد و در رفتاری غیردیپلماتیک و در عین ناباوری نمایندگان
مستمع، از آنها انتقاد کرد که چرا هندو صحبت نمی کنید؟
بلافاصله نماینده ای به ایشان جواب نه چندان محترمانه و محکمی داد که خود قادرند تصمیم صحیح بگیرند و ضرورتی به ارشاد دیگران نیست. اما حقیقت این بود که نه آقای هاشمی قصد اهانت داشت و نه نمایندگان منظور او را درست متوجه شده بودند. هندوستان علیرغم میراث هزاران ساله هندو، فقط هندو زبان نیست. زبانهای بنگالی و اردو و گجراتی و پنجابی و کشمیری و چندین زبان دیگر هم در آن کشور وجود دارد.
زبان هندو بیش از عربی و حتی یونانی سابقه کتابت دارد. رئیس مجلس می پنداشت اینجا هم علی القاعده باید مثل ایران باشد. و اصلا برای او قابل درک نبود که به این راحتی نمی توان همه را به کناری نهاد و سر یک زبان به توافق قطعی رسید. هندی های هنوز هم این مسئله را نتوانسته اند حل کنند و انگلیسی به عنوان زبان رابط نقش مهمی را در آن کشور دارد. آیا خبره ترین سیاستمدار جمهوری اسلامی ایران بعد از سی سال سیاست ورزی، متوجه این سوءتفاهم شده است؟
بلافاصله نماینده ای به ایشان جواب نه چندان محترمانه و محکمی داد که خود قادرند تصمیم صحیح بگیرند و ضرورتی به ارشاد دیگران نیست. اما حقیقت این بود که نه آقای هاشمی قصد اهانت داشت و نه نمایندگان منظور او را درست متوجه شده بودند. هندوستان علیرغم میراث هزاران ساله هندو، فقط هندو زبان نیست. زبانهای بنگالی و اردو و گجراتی و پنجابی و کشمیری و چندین زبان دیگر هم در آن کشور وجود دارد.
زبان هندو بیش از عربی و حتی یونانی سابقه کتابت دارد. رئیس مجلس می پنداشت اینجا هم علی القاعده باید مثل ایران باشد. و اصلا برای او قابل درک نبود که به این راحتی نمی توان همه را به کناری نهاد و سر یک زبان به توافق قطعی رسید. هندی های هنوز هم این مسئله را نتوانسته اند حل کنند و انگلیسی به عنوان زبان رابط نقش مهمی را در آن کشور دارد. آیا خبره ترین سیاستمدار جمهوری اسلامی ایران بعد از سی سال سیاست ورزی، متوجه این سوءتفاهم شده است؟
ریال،
واحد رسمی پول ایران کلمه ای اسپانیولی است اما آنچه که بین مردم کاملا رواج دارد
تومان است که کلمهای تُرکی است. وقتی قرار بر تغییر واحد پول شد، از نامهای هخامنشی
و اشکانی شروع کردند و ظاهرا طبق نطر سنجی بانک مرکزی فعلا "پارسی" کاندید اصلی است. هیچ
خبری از تومان نیست که حی و حاضر و متداول آماده جایگزینی رسمی با
ریالی است که از اول هم چندان کاربردی میان مردم نداشت. تردید نمی توان کرد که تومان هم
تاوان زبان تُرکی را می پردازد وگرنه چه معنی دارد که آن برنتابند؟
بلژیک
و اسپانیا و هند با آن همه پیشرفت، اسیر چنین معضلات به نظر لاینجلی هستند، اما در
ایران کلمات هم قربانی می شود، ولی آب از آب تکان نمی خورد. آنها عقب مانده اند؟
یا ما اولترا مدرنیم؟ و یا فارسی از هندو و فرانسوی
و اسپانیولی قدرتمندتر است؟ و یا هنوز وارد این تونل نشدهایم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر