در دهه شصت استاد درس ریاضی مهندسی ما که
خود صاحب تألیف و ترجمه بود، و کتابهای او در بسیاری از دانشگاهها تدریس میشد، پس
از قریب به ده سال سابقه ممتاز و با مدرک دکترا که هر استادی در آن تاریخ نداشت، همچنان
استادیار بود. در یکی از کلاسها کسی سؤالی کرد و فرصتی پیش آمد تا ایشان در این
خصوص صحبت کند. گفتند که تمام شرایط را برای تبدیل وضعیت به دانشیاری دارند. اما
یکی از بالاترین امتیازها داشتن پست مدیریتی در دانشگاه است. و چون هیچ پستی
نداشتهاند، و این را با کمی طعنه گفتند که یعنی چنین پستهائی مختص از ما بهتران
است، باید سالها تلاش کنند تا از طریق سابقه تدریس و مقالات، کمبود آن امتیاز
جبران شود.
البته در همه جای دنیا پست دانشگاهی امتیاز
است. اما عموم مدیران اولیه دانشگاهها، چیزی جز همین یک امتیاز را نداشتند و تا
توانستد امتیاز آن را کریمانه پررنگ کردند تا خود ارتقاء یابند. سالها گذشت. حضرات
یکی پس از دیگری دکتر مهندس شدند. این بار شرط مدرک پررنگتر شد. تا همین چند سال
پیش اگر یک نفر استاد دانشگاه فقط دکترا داشت و یک مقاله چاپ شده، بلافاصله از
وضعیت رسمی آزمایشی به رسمی قطعی تبدیل وضعیت مییافت. پس از مدتی که منتظرین خودی
ارتقاء یافتند، باید شرایط سخت تر میشد، که شد. هم اکنون برای چنین تبدیل وضعیتی
باید علاوه بر سه مقاله در مجلات معتبر، شصت درصد امتیاز دانشیاری نیز کسب شود تا
پس از پنج سال، استاد رسمی آزمایشی به رسمی قطعی تبدیل وضعیت یابد. مراحل دانشیاری
و استادی نیز روز به روز سختتر میشود. چون همه خودیها این مراحل را طی کردهاند.
ممکن است این شرایط سخت، استادان را وادار
به پژوهش کند، اما فعلا بیشترین حاصل آن، مقالات فلهای و بعضا تقلبی است که پیوسته
برای اعتبار علمی کشور دردسرساز میشود. مرتکبین هم بحمدالله همه خودی هستند. آنان
که تمام این مراحل را رد کرده اند و اکنون پستهای بسیار بالاتر دارند، بیشتر به این
فکر می کنند که با سخت گیری به دیگران، آمار مقالات را هر چند به شکل فلهای، بالا
ببرند تا شاهدی برای مدیریت درخشان فعلی آنها باشد. اگر هم آبروریزی پای خودشان را گرفت عذر بدتر از گناه می
آورند و بر عهده دانشجوی خود میگذارند. خوشبختانه این معضل کاملا فراجناحی است.
از معصومه ابتکار رئیس سابق و اصلاح طلب سازمان محیط زیست تا کامران دانشجو وزیر
علوم، هر دو نیز دانشجوی فوقلیسانس خود را مقصر جلوه دادند.
پس از انقلاب شور و شوق اولیه، حتی نشستن
روی صندلی های قرمز مجلس را هم مسئله دار کرده بود. در رقابتهای مجالس اولیه
معمولا برای سرکوفت زدن به مخالفین، مدرک تحصیلی آنها را با تحقیر به رخشان می کشیدند.
که بعله! فلان کس! شما که ماشاالله حقوقدان و دکتر و مهندس و استاد دانشگاه هستید،
چرا مسئله به این سادگی را نمی فهمید! در عمل نداشتن مدرک تحصیلی درست و حسابی به
ارزشی تبدیل شده بود. و مدرک داران فکلی جرات اظهار سواد و مدرک، آن هم از
دانشگاههای معتبر خارج را نداشتند. اما در بطن این تحقیر، عقده نداشتن مدرک به وضوح
قابل مشاهده بود.
آبها که از آسیاب افتاد، عقدهداران بلافاصله
دست به کار شدند و مدرک پشت مدرک گرفتند. چنان شتابی در این کار بود که افتضاح کردانیسم امروز اصطلاحی جهانی شده است. حال که
همه مدرک دار و سوار
اتوبوس شده اند بهتر است برای تفکیک خود و پیاده ها قانون هم تصویب شود، که
شد.
مجلس تصویب کرده است که کاندید نمایندگی
حتما باید فوق
لیسانس به بالا باشد. معادل ها هم که از ابتدا
مشکل نداشتند. در زادگاه دموکراسی و پارلمان هم چنین قانونی سابقه ندارد. در
فرانسه که مهد دموکراسی است و چند رئیس جمهور گذشته آن علاوه بر سیاست، شاعر و
موزیسین و نویسنده هم بودند و سطح سواد نیز در جامعه آنها بسیار بالاست، نه تنها چنین
قانونی وجود ندارد، بلکه اصلا در خصوص مدرک سخنی در میان نیست. نماینده منتخب مردم
است و باید فرض شود که مردم خود شعور کافی دارند که به فرد کم سواد رای ندهند. بریتانیا
زادگاه پارلمانهای مدرن با چند صد سال حکومت پارلمانی پیوسته، چنین قانونی ندارد. با
این همه افتضاح مدرک تحصیلی در این کشور، واقعاً فکر نکرده اند که چنین قانونی حسب
ظاهر هم، صورت خوشی ندارد؟.
اوایل انقلاب در ارومیه نماینده ای بود که
طبع شعر هم داشت. چند باری هم در مجلس صحبت کرد. یک بار هنگام استیضاح محتشمیپور وزیر
وقت کشور از استانداران و فرمانداران او به عنوان هم پالکیهایش نام برد. وقتی
رئیس مجلس به دادش رسید تا فرصتی یابد و مسئله را راست و ریس کند، گفت اشتباه لپی کرده
است و مجلس هم زد زیر خنده. یحتمل وزیر کشور در حال استیضاح باید بیش از همه از
چنین مخالفی راضی بوده باشد. اسم کوچک او بر وزن سیف الله یا چیزی مشابه بود. در تراکت
تبلیغاتی خود سروده بود "هم وطن، روشن است آینده – گر شود سیف الله
نماینده". سیف الله نماینده شد، اما فعلا روشنی آینده در گرو فوقلیسانس سیفاللههای بعدی
است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر