۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

اقوام ایرانی خود و دیگران را چگونه نامگذاری می کنند؟

ایرانیان به دهها زبان صحبت می کنند و چندین نژاد و مذهب دارند. نامگذاریهای رسمی برای شناسائی این همه تنوع در بسیاری از جاها، با آنچه که میان مردم متداول است، کاملا تفاوت دارد. رفته رفته نامگذاری های رسمی که ممکن است در مواردی به واقعیت نزدیکتر باشد، جایگزین شده اند. طوری که یادآوری نامهای گذشته، بعضا باور کردنی نیست. بلوچها به غیر بلوچهای اطراف خود، قجر می گویند. احتمالا ریشه این نامگذاری مذهبی است اما برای شنونده غیر بلوچ کاملا تازگی دارد. مازندرانی ها زبان محلی خود را گیلکی می نامند که حتی برای بسیاری از اهالی تهران که در هر فرصتی سری به مازندران می زنند، شنیدن آن تعجب برانگیز است. متاسفانه این نوع نامگذاریها که اهمیت بسیار زیادی دارد به شکل مدون ثبت نیست و یا من اطلاعی ندارم. شخصا فرصت فوق العاده ای را در طی سالیان گذشته از دست داده ام. تقریبا هفته ای یک بار به یکی از شهرهای ایران مسافرت کاری داشتم. بزرگترین دل مشغولیم در این مسافرتها، زبانی بود که مردم بومی آنجا صحبت می کردند. دلم می خواست مخصوصا در مناطقی که رسما فارس محسوب می شوند، بدانم که زبان محلی، لهجه است مانند مشهدی و شیرازی و یا چیزی است که غیر بومیان قادر به فهم آن نیستند، مانند سمنانی و دزفولی و شوشتری. امروز از اینکه فرصت شناخت نامگذاریها را از دست داده ام، افسوس می خورم. چون تقریبا در هر شهری به انواع قومیتها برخورد می کردم و این امکان که از مردم کاملا عادی چنین سوالی بکنم، فراهم بود. باید توجه داشت که از مردم متوسط و نسبتا تحصیل کرده چنین سوالی، هرگز به جواب مشخص نخواهد رسید. اگر از یک کرمانشاهی ساکن تهران چنین سوالی بکنید، احتمال زیاد حتی متوجه نخواهید شد که کرمانشاهی ها خود را فارس می دانند یا کرد؟.

در حال حاضر بحثهای داغی در خصوص مردم آذربایجان و زبان و فرهنگ و ریشه آنها در جریان است. عده ای چنان هویت ترکی آذربایجان را زیر سوال می برند که انگار همین چند صد سال پیش آذربایجانیها زبان پهلوی را با لهجه خشایار شاه! صحبت می کردند. از طرف دیگر چنان بر هویت اصیل آن تاکید می شود که عنقریب باید به فکر نجات خود از دست قوم متجاوز اشغالگر باشند. فارغ از تمام این مباحث، مردم ترک زبان ارومیه در نامگذاری گروههای قومی و زبانی و مذهبی، کمترین توجه را نیز به این مطالب نداشته اند.   برای ذکر اهمیت ثبت این نامگذاریها کافی است به نام دستگاههای موسیقی ایرانی و ترکی (ترکیه) و عربی و آذربایجان نگاه کنیم. متاسفانه در این منطقه همه خود را نقطه پرگار تمدن می دانند و روز به روز سعی می شود نقش خود را پررنگ و بقیه را حتی اگر امکان داشته باشد، حذف کنند. در زمان پهلوی یورش بی امانی به نامهای آذربایجانی بردند و متاسفانه تا حدودی هم موفق شدند. خوشبختانه در جمهوری آذربایجان رقابت فرهنگی بیشتر با ارامنه و دنیای مسیحی است و از این بابت حساسیتی به حذف نامهای فارسی نیست و گرنه آنها نیز دست کمی از رژیم پهلوی ندارند. اگر روزی در آذربایجان حکومتی به نژادپرستی نازیها هم سرکار بیاید، هرگز قادر نخواهد بود نام مقامهای موسیقی آدربایجانی مانند شوشتر، شیراز، اصفهان، بیات کرد، چهارگاه، سه گاه، راست، زابل، همایون، ماهور را که گواه پیوند عمیق فرهنگی در قرون گذشته  بوده اند را انکار کند. این نامها بر جریده عالم  ثبت اند و غیر قابل حذف. یافته های باستان شناسی که بعضا با نژاد پرستی هم آلوده می شود، بین اقوام ایرانی و در عالم واقع محلی از اعراب نداشته اند. هیچ کردی خود را ماد و هیچ خراسانی خود را برای تفکیک از دیگران پارت نمی نامید. البته موضوع فقط مربوط به منطقه ما نیست. در زمان انقلاب کبیر فرانسه کمی بیش از ده درصد مردم فرانسه فعلی به زبان فرانسه صحبت می کردند آن هم عمدتا در شهرهای بزرگ. عموم مردم با هویتی بنام فرانسوی بودن اصلا آشنائی نداشتند. بدیهی است که مناطق و زبانهای مختلف را به شیوه خود نامگذاری می کردند که عموما هم باقی مانده اند. اگر آن نامگذاریها بین ملل غرب در حال حاضر متداول هم نباشد، جای نگرانی نیست. آن ملتها حتی رژیم غذائی امپراتورها و دوک ها را هم ثبت کرده اند. اما چون در منطقه عمدتا شفاهی ما همه چیز به سرعت در حال حذف و فراموشی است، این نامگذاریها کاملا ارزش ثبت دارد. باید توجه داشت بعضی از این نامگذاریها با کمال تاسف زشت و حتی نژاد پرستانه است. مثلا شیرازیهای قدیم به آشغال نام یکی از شهرهای ایران را می گفتند و سپور را هم اهل همان شهر صدا می کردند. علی الخصوص نامگذاری وقتی وجه مذهبی دارد، غالبا حاوی نوعی از تحقیر حریف نیز هست. چند مثال از مناطق مختلف، شاید به درک بهتر مطلب کمک کند و اگر دوستان در سراسر ایران کمک کنند، این مطلب با ذکر مثالهای بیشتر، غنی می شود.

ارومیه
ارومیه منطقه ای است کثیر المذهب. زبانهای زیادی نیز در این منطقه صحبت می شود. جمعیت اصلی و قدیمی ارومیه و اطراف آن ترک زبان هستند. اما آنگونه که مردم خود را نامگذاری کرده اند ترکیبی است از مذهب و نژاد و زبان که کمترین تشابه را با تقسیم بندی اصلی دارد. مثلا زبان ترکی، گرچه زبان کاملا مسلط و اصلی منطقه است ولی در نامگذاری قومی کاربردی ندارد.
-         عجم : به تمام کسانی که شیعه مذهب هستند، گفته می شود. اکثریت مطلق عجمها، ترک هستند اما اگر فرد، کرد و یا فارس شیعه هم باشد، به او عجم می گویند. شایان ذکر است که در ترکیه هم مردم عادی به ایرانی ها عجم می گویند.
-         کرد : به تمام کسانی که سنی هستند، کرد اطلاق می شود، حتی اگر فرد ترک باشد. ترکهای سنی که در اصطلاح محلی به آنها کوره سنی می گویند، چندین روستا در اطراف ارومیه دارند و کاملا ترک زبان هستند و هیچ از کردی نمی دانند و فرهنگشان صدرصد ترکی و آذربایجانی است، اما به آنها کرد اطلاق می شود. در این تقسیم بندی پادشاه عربستان هم کرد محسوب می شود، چون سنی است.
-         ارمنی : به تمام مسیحیان، ارمنی اطلاق می شود حتی اگر فرد آشوری و یا کلدانی و قبطی باشد. در این تقسیم بندی رئیس جمهور امریکا هم ارمنی محسوب می شود، چون مسیحی است. شایان ذکر است که ارمنی ها هم به مسلمان، ترک می گویند، حتی اگر فرد اهل مالزی باشد.
-         گوران: به تمام اهل حق با همه فرقه های آن اطلاق می شود. اصولا در ارومیه بر عکس کرمانشاه اصطلاح اهل حق، و یا دراویش گنابادی و نعمت اللهی و یا علی اللهی چندان شناخته شده نیست. و تمام گرایشهای مذهبی از این نوع را گوران می گویند. تقریبا تمام گورانها در ارومیه ترک زبان هستند.
در ارومیه هیچ اصطلاح خاصی بطور مشخص برای نامیدن ملت فارس وجود ندارد. طبیعی است در گذشته نه چندان دور، هیچ ارتباطی به این شکل نبوده که چنین ضرورتی پیدا شود. مشخص ترین منطقه برای زیارت مشهد بود. گرچه زائر به صفت مشهدی شناخته می شد اما بندرت کسی می گفت رفتیم مشهد، عموما می گفتند عازم خراسان هستیم.

بلوچستان
-         قجر : به تمام کسانی که غیر بلوچ باشند، اطلاق می شود.

بندرعباس
-         سرحدی : به غیر بندری اطلاق می شود. جالب است که از نظر سایرین خود اهالی بندر در سرحد جنوبی هستند. اما آنها به دلایلی، سایر مردم ایران را سرحدی می دانند.
-         گلنگ (Galang)  :  مردم اهل تشیع بندرعباس به اهل تسنن اطلاق می کنند و ظاهرا چندان مناسب نیست و امروزه به احترام همدیگر کاربردی ندارد.

شمال
-         تالش : نام منطقه غرب گیلان، تالش است. و زبان اصلی و بومی مردم آنجا نیز تالشی است به همین نام نیز شناخته می شوند. اما هم اکنون از شهر هشت پر به بعد اکثرا ترک زبان هستند. جالب اینجاست که ترکهای تالش به اردبیلی ها، ترک می گویند. من جواب مشخصی از این سوال که پس شما خود چه اسمی دارید؟، نگرفتم. اما به نظر می رسد در سایر نقاط گیلان،  تالش، نامگذاری می شوند.
-         گیلک – به کسانی که به زبان گیلکی و مازندرانی صحبت می کنند اطلاق می شود. جالب اینجاست که مازندرانی و گرگانی ها هم بین خودشان زبان خود را گیلکی می نامند در حالی که بطور رسمی و عملا زبان مازندرانی از گیلکی با محوریت رشت جداست.
-         ترکمن صحرا : مردم ترکمن صحرا، دیگران را ولایت نامگذاری می کنند.

-         جیرفت : دو قوم قدیمی دارد. قومی که در جلگه جیرفت زندگی می کنند و قومی که در دامنه رشته کوههای بارز. قوم اول میانچیلی یا جلگه ای یا جیرفتی نامیده می شوند و قوم دوم جبال بارزی.

این نامگذاریها در بسیاری از مناطق دیگر می تواند جالب و در خور توجه باشد. مثلا در استانی مثل کرمانشاه که حتی از مذاهب ایران باستان نیز در آنجا حضور دارند، یقینا نامگذاریها، شنیدنی است. و یا جالب است بدانیم که تاتها در استان اردبیل، و منطقه هشتجین که اقلیتی غیر ترک هستند سایر ین را چگونه نامگذاری می کنند؟. خراسان که آمیزه ای از فارس و ترک و تات و کرمانج است، مثال جالب توجه دیگری است.

۱۷ نظر:

  1. والا از موقعي كه مطلب و خوندم دارم راجع بهش فكر ميكنم، ولي يه همچين نامگذاری با اين مضمون در منطقه جنوب خراسان به ذهنم نرسيد. شايدم چون جنوب خراسانيها خيلي خونگرمند يه همچين تفكيكي در فرهنگ شون وجود نداره.

    پاسخحذف
  2. این بحث چون با وفاق ملی در تناقض بوده و این قوم روی ان یکی اسم میذاره و...برام جالب نیست و حکایت عمو ودایی من که هر دو در یک مهمانی مست بودند ولی همدیگر را به ابروریزی و کم ظرفیتی متهم میکردند،تداعی کرد.
    دو دیگر اینکه:بکارگیری اصطلاحات کلی بلوچها ،کردها ، مردم ارومیه وخراسان دربحثها مناقشه ساز است. مثل یارو که میگه :مردم ایران، امریکا را دشمن میدارند(چون خودش را نماینده تام الاختیار مردم میداند ودوست دارد که چنین بشه. کسی نیست بگه بابا 63درصد با 100درصد فرق داره) منظورم اینه که بهتر بود اقای بابایی میفرمودن مثلا 80درصد مردم ارومیه میگن عجم یا...کما اینکه اقای نخعی عزیز ،این رفیق نیمه راه بحثها،از این نامگذاریها در خراسان جنوبی اظهار بی اطلاعی نموده اند. قرار نیست لغلغه زبانی جماعتی نه چندان اثرگذار را ما اینجا تحلیل کنیم، بلوچی که پس از بیت الخلاء اعتقادی به صابون نداره، اصطلاح عجم وسرحدی و...چه فلسفه و تحلیل و فضیلتی در پشتش داره؟ اشتباه نشه، بحث مربوط به دوران نکبت ماست نه امروز که البته درگیر نکبات دیگری هستیم.چندمثال برایتان میزنم تا روشن شیم: ایا میدانید دلکو چیست؟ دلکو کمپانی سازنده وسایل الکتریکی امریکاست که سیستم تقسیم برق هم میساخته لذا اولین مخنیک (مکانیک) های مابا محصولات این کمپانی کار میکردن و فکر میکردن (هنوز هم فکر میکنند)دلکو یعنی... در صورتیکه یک انگلیسی به آن distribution system میگوید نه delco!چرا که پشت این اسمگذاری منطقی هست وآگاهی از کارکرد سیستم خودرو وبرق وجرقه...!
    در ده ما از جماعت مد نظر مهندس بابایی زیاد است که دهن کدخدا را نگاه میکنند و بع بع و مصطلحات غلط الا ماشاله... مثل :اقا یک کانادادرای بده(اشاره به کوکا)با تی بی تی اومدیم (ایرانپیما بوده)و یا در تهران مدرن که اسکاچ وکلینکس و...که البته بحث brand است و بله!بدبختی عجم وگوران و سرحدی برند هم نیست!
    عجم یا عجمه یعنی گنگ وغیر فصیح و اعراب به غیر خود بخصوص ایرانیها که عربی را سلیس حرف نمیزدن میگفتن (البته اجداد ما حق داشتند چون ریشه دو زبان پرشین و عربی کاملا جداست)لذا بدیهی است شیخی که هویتش را از اعراب میگیرد همان اصطلاح "عجم "را نشخوار فرموده وبا تکرار مکرر انرادر ذهن مردم خداجوی حک نماید. فراموش نکنید شیوه آموزشی ما قبل از مشروطه مکتبی بوده نه دبستانی(رشدیه بیچاره چه مصیبتها که نکشید)!
    گوران هم همان "گبر" است که انهم مشابه دیگر اسامی تحقیر آمیز مجوس و موالی و...ریشه تاریخی دارند که حوصله بر است!بحث مازنی وگیلکی و کرد کرمانج و.. مربوط به تاریخ معاصر است که انهم برای کنترل وحدت مردم از طرف پدر وپسر پهلوی بود که در هم ریخته است! بحث ارمنی و بابی و.....هم نشان دنیای کوچک و سواد کم اجداد ماست. چرا که من وقتی از داروین برای پدرم گفتم، گفت پسرم بابی شده ای ها! بیچاره نمیدانست که بابیها هم شیعه اند( نه سنی نه مسیحی نه کافر!) میبینید که این بحثها و اسمگذاریهاریشه در نادانی و سطحی نگری (داستان فیل هندی مولوی) اجداد ما دارند که خدا رحمتشان کنند همین!دهن من را باز نکن!نامه فتحعلیشاه به ناپلیون را از کتاب فرزانه مورخ معاصر استاد نفیسی ببینید و بدانید که در عصر شتاب صنعتی اجداد ما چگونه می اندیشیده اند نامگذاری بلوچ وتالشی پیشکش!
    ببخشید
    بینهایت

    پاسخحذف
  3. آقای نخعی عزیز
    خون گرمی چه ربطی به اسم گذاری دارد؟ بگذریم که برای خودت و شهر ت هم خوب پپسی باز می کنی!.
    احتمالا منطقه شما یک زبانه و یک مذهبی است. البته کل خراسان حسابی تنوع دارد و به نظر من شما از این استان رنگارنگ خیلی اطلاع ندارید. فقط پوز بچه مشهد بودن را می دهید.

    مهندس بی نهایت عزیز
    کی گفته نامگذاری توهین آمیز و یا کار آدمهای نادان است؟ این نامها حسابی ریشه دارد. باز شما مطلب را کامل نخواندید و یا از فرمول همیشگی خود که به هر مطلبی فقط یک جواب دارید، استفاده می کنید. نامها اتفاقا بسیار ریشه دار است. در ضمن شما به معنی کلمه عجم زیاد حساس نباشید. در سایر کامنتهای شما هم دیده ام که خیلی به معانی مستقیم حساسیت نشان می دهید مثلا در مقایسه عروسی سلطنتی و رویال. این که کلمات چه ریشه ای دارند و اینکه امروز چه معنی می دهد موضوعی است متفاوت و مستقل. کلمه مزخرف که کاملا عربی است هیچ ارتباطی به آن معنا که در فارسی به کار می بریم، ندارد. البته منظورم این نیست که سرچی در گوگل بکنید و یک کورس زبان شناسی هم بگذارید (آخر شما بی نهایتید). منظور این است که دقت اینطوری به معنای کلمه می تواند حتی گمراه کننده باشد. در ضمن عبارت عجم در ارومیه اصلا توهین آمیز نیست و نسل قدیم دقیقا و کاملا به همین شیوه خود را نامگذاری می کردند.
    در خاتمه توجه شما را به نامگذاری دستگاههای موسیقی مانند عراق، ابوعطا و حجاز و همایون و اصفهان و ترک و کرد و شیراز و شوشتر جلب می کنم. که خوشبختانه باقی مانده و حسابی هم ثبت شده اند. این نامها خود برای اهل معرفت گواه بسیاری چیزهاست. آریائی بازی و ترک بازی و عرب بازی هم هرگز نمی تواند آنها را حذف کند. آن نامها متعلق به زمانی هستند که خط کش دست صادر کنندگان باد فتق آریائی نبود و پیوند های فرهنگی تعیین کننده بود. تا همین صد سال پیش چیزی بنام عرب ستیزی در کل ایران وجود نداشت. امروز صادر کنندگان باد فتق آریائی حتی ضدیت با خلیفه دوم و پیدایش شیعه را هم به نفرت از عرب نسبت می دهند. خیلی ها هم باور می کنند و یا توهمات مرحوم کسروی در خصوص ترکها که گریبان افراد زیادی را گرفته است.

    پاسخحذف
  4. امیدوارم مغلطه و شانتاژ و کجفهمی و سوتفاهم از دامن نهالستان پاک بشه و فضای سالم مباحثه در انجا برقرار بشه و صد البته نقش کدخدا بابایی ازهمه مهمتر است. ما کی گفتیم سازندگان این واژگان جاهل بوده؟ ما کی گفتیم نامها ریشه دار نیستند؟ اتفاقا بحث بنده ریشه کلمات بوده که شما از ان رنجیده خاطر شدین! به این جمله که از بالا کپی شده دقت فرمایید: ".. بدیهی است شیخی که هویتش را از اعراب میگیرد همان اصطلاح "عجم "را نشخوار فرموده وبا تکرار مکرر انرادر ذهن مردم خداجوی حک نماید..."! شیخ نمیتونه جاهل باشه! بنده هم بدون مراجعه به گوگل میدانم که "عجم" بارمعنایی منفی نداشته و اگر داشت استاد طوس انرا برای ایران بکار نمیگرفت!لطفادر نقد مطالب بنده عجله نکن ! من کلمات تحقیر آمیز را جدا کرده و عجم جزو ان کلمات تحقیر امیز نیست. کپی از بالا:"گوران هم همان "گبر" است که انهم مشابه دیگر اسامی تحقیر آمیز مجوس و موالی و..."!
    هموطن اهل تسنن ارومیایی که تغذیه فکری اش از خلیفه تازی و امام غزالی باشه ! تمام ایرانی شیعه مذهب اعم ازرشتی واردبیلی واراکی...را عجم (لابد خودش را عرب؟!- این سوال من از هموطن نامگذار است) مینامد و این عجیب نیست. یاد روشنفکرهای چپ و اصطلاحات رویزیونیست و اپورتونیست و...بخیر !
    ضمنامهندس،! سوالات اصولا یکجواب درست و حسابی دارند نه اینکه کل سوالات عالم یکجواب دارند! فرافکنی هم مرضی است دیگر! بقول فرزانه ای :در زندان ،اغلب زندانیان از هم فضیلت نمی آموزند بلکه رذیلت می آموزند!
    آقای عزیز!اشتباه اشتباه است !حالا کل مردم ایران بگن دلکو . تاکید من روی لغتشناسی وفخرفروشی به کمک گوگل نبودبلکه تاکید روی دهن بینی و بع بع گویی اجدادمان بود. هر نه ددی ملام ددی...! در ضمن اکثر کلمات با نام وکاربردشان سنخیت دارند و مزخرف وزخارف (زیور الات- بدون استفاده از گوگل!) و..که بواسطه کجفهمی عوام مصطلح شده اند ،در اقلیتند.نه عزیزم شاید گمراهی شما در بی توجهی به معنای کلمات است نه بواسطه دقت در معنای انها! کسی بخاطر دقت گمراه نمیشه! کلمه خرفت ازریشه خریف= پاییز و کنایه از پاییز عمر و ایام پیری است و اگریک بیسواد به یک بچه هم بگه" خرفت" ان دیگر تفسیر وکامنت نیاز نداره!
    مغلطه ظریف دیگرتان که با چشم غیر مسلح دیده نمیشه نامگذاری دستگاههای موسیقی ابوعطا و...است !عزیزم نامگذاری اهل ادب وموسیقی کجا ونامگذاری شیخهای موسیقی ستیزکجا؟ (امام غزالی در اثارش موسیقی ونجوم وریاضی وفلسفه..را تکفیر فرموده اند لذا کاری به اسامی دستگاهها نداشته اند و لابد مکروه بوده) ! منظورم این استکه صادر کنندگان نامهای موالی و مجوس و...کسانی اند وصادرکنندگان ابوعطا و.. کسان دیگر!
    مهندس عزیز!
    سطور اخر که عصبانیت و تعصب (این مرض فلج مغزی) ازان فیضان میکنند،ارزش ادامه وبهم زدن خوابت رانداره والبته اشنایی با شیره ای مصدر فتق اریایی را مدیون شما هستم!
    ژستهای اندیشمندانه گرفتن و بکاربردن الفاظی مثل "توهمات کسروی"در خصوص قوم بزرگ ترک- البته بزرگ عددی و شماره ای،اندیشه زا نیست!
    راستی شیعه و صوفی وعلی اللهی و...شدن مابا تنفر ازخلیفه دوم زیاد بی ارتباط هم نیست! البته با تاریخ صفوی وعثمانی وشیبانی و... آشنا هستم!ضمن اینکه کسی از عرب متنفر نیست وبزرگترین دشمن خلفا خود اعراب بودند که همه عمر خلیفه اول صرف قتل عام مرتدان (اهل رده-منطقه ای در حوالی مدینه)شده و افتخار گسترش دین مبین ورهایی بخش به خارج ازجزیره العرب نصیب خلیفه دوم شد.
    دوست من همه چیز را همگان دانند و گوگل و حتی زیرنویس BBCهم البته ابزار بسیار خوبی است!
    بینهایت!

    پاسخحذف
  5. ای مهنس!ای دست کم قاید! ما کی گفتیم نامگذاری کار آدمهای نادان است؟و ریشه ادبی -تاریخی ندارند؟ اتفاقا بنده اسمگذاران اصلی را رندان باهوش (ولی بی اخلاق)میدانم و تاکید بر بع بع گویی عوام بود.! بنده بحث ریشه ای کرده و بر عکس جنابعالی معتقدم دقت از هر نوعش ،گمراه کننده نیست!
    مشابه کلمه مزخرف (زخارف=زیورآلات-بدون کمک گوگل نوشتم) و...اتفاقا در اقلیتند وانچه ما بر ان تاکید داریم نامگذاری صحیح است. حالا کل ایرانیها بگن دلکو!کلمه خرفت (از ریشه خریف=پاییز)بمعنی پاییزی وکنایه از ایام خزان عمر وپیری است ،حالا یکی به بچه دهساله بگه خرفت!، ارزش کامنت نداره! بالاخره بنده هم تلمذ ادب پارسی میکنم و میفهمم که عجم بارمعنایی منفی ندارد و اگر داشت استاد توسی انرا بکار نمیگرفت! اگر کامنت قبلی بنده را مرور کنید این کلمه درردیف اصطلاحات تحقیرآمیز موالی (غلامان)...نیامده!راستی ان هموطن ارومی که به شیعه عجم میگه خودش را لابد عرب میدونه!؟
    مغلطه دیگرتان در خصوص ابوعطا وعراق و...است. اقا نامگذاری این کلمات توسط فرزانگان وموسیقیدانهاست ولی ان کلمات توسط ...(امامغزالی موسیقی وفلسفه ونجوم وریاضی راتکفیرکرده)!
    ژست اخر هم باد گرم معدی است نه فتق!کسی دشمن اعراب نیست وبزرگترین دشمن خلفای راشدین خود اعراب بودند که خلیفه دوم حکومتش صرف قتل مرتدان (اهل رده حجاز)شد وافتخار گسترش اسلام وجمع غنایم وخمس در خارج از جزیره العرب نصیب عمر شد که درشیعه وعلی الهی وصوفی.. شدن ایرانیهابی تاثیر نبوده(نه حب علی بلکه بغض معاویه..)!
    حریم وعرصه کسروی ودیگر فرزانگان نه جولانگه توست- عرض خود میبری وزحمت ما افزون!معضل ما در مصلحت گویی روشنفکرانمان است.
    ضمنا یک ستون و یک نردبان بجا مانده از تمدن قوم بزرگ ترک بدهکار هستید!

    پاسخحذف
  6. به حکم انکه ندارم حضور بی رخ دوست
    مرا نماز حرام است و می حلال امشب
    چه نمازباشد انرا که تو در خیال باشی
    توصنم نمیگذاری که مرا نماز باشد!

    واقعا درد مردم!روشنفکران مصلحتگو هستند!
    بهرام

    پاسخحذف
  7. کرمان-جیرفت دارای دو قوم بزرگ وقدیمی به نامهای میانچیلی و جبالبارزی می باشد
    میانچیل یا بین رودخانه یا قوم جلگه ای یا جیرفتی اقوام قوم دوم را با نام جبالبارزی (جبالبارز نام رشته کوه ای عریض در جیرفت )می شناسند وجبالبارزی ها نیز قوم اول را میانچیلی یا جیرفتی یا جلگه ای می نامند جالب است بدانید که تمدن چندین هزار ساله جیرفت یا دقیانوس قدیم در چند سال قبل در محل کنونی قوم میانچیل کشف گردید میانچیل داری هوای گرم ومردمی تند خو وجبالبارز دارای هوای معتدل و مردمانی ادیب می باشد هردوقوم در فاصله ای نزدیک بهم در جنوب استان کرمان در حال زندگی می باشندهردو قوم دارای مذهب شیعه می باشند وبدون مشکل در کنار یکدیگر زندگی می کنند وعناوینی که با ان دیگری را خطاب می کنند معمولا موجب ناراحتی طرف مقابل نمی شود

    پاسخحذف
  8. پیرو مطلب قبلی در خصوص دو قوم جیرفت:میانچیلی ها دارای زبان وتکلم منحصر به خود می باشد که تکلم وصحبت کردن بااین زبان برای قوم جبالبارزی بسیار دشوار وغیر ممکن است مثلا به جای خوش امدید می گویند خوش یهتین بحای برداشتن :ورگن بجای بچه :گجک بجای می گویم: اگم ودر ابتدای هر جمله نیز کلمه اگم را بکار می برند مضافا در حال حاضر هر دوقوم دارای افراد تحصیل کرده وسرشناسی نیز هستند

    پاسخحذف
  9. با سپاس از شما و توضیحات بسیار جالب توجهتان. دوستان کرمانی من نیز که از جیرفت شناخت کافی دارند تماما مطالب شما را عنوان کردند. با استناد به این توضیحات در اصل مطلب نیز اضافه کردم.

    پاسخحذف
  10. من هر چی گشتم ارتباط دو کامنت هموطن خونگرم کرمانی یا جیرفتی؟ را با اصل مطلب مهندس پیدا کنم موفق نشدم.
    معلومه کسی که بالای کوه میشینه همه از جمله میانچیلی ها باید به این اسم صداش کنند وبرعکس! یاد پایین برره و بالابرره مدیری افتادم!! من فکر کنم منظورمهندس اسمگذاری به مناسبت موقعیت جغرافیایی ( کوهپایه ای،کمره ای، طارم سفلی وعلیا ،میانرود ..)نیست بلکه بحث قومی ونژادی و تاریخی... باشد. وگرنه به بالاکوهی بگی میاندره ای ،توهین محسوب شده وشما را به ضعف در جفرافی و زمین شناسی میشناسند.
    پشتکوهی

    پاسخحذف
  11. پشتکوهی جان، -بی نهایت- تعجب کردم از اظهار نظر شما. اتفاقا دقیقا نظر من همین است. دوست ناشناس گفته است که جیرفت دو قوم دارد که بر مبنای خاصی نامگذاری شده اند. بالاخره نامگذاریها همواره بر اساس یک تفاوت است. اگر دقت کرده باشید ایشان به تفاوت زبانی هم اشاره کرده اند. جالب اینجاست که به میانچیل ها، جیرفتی هم می گویند. چنین موضوعی در افغانستان هم وجود دارد. در خود افغانستان، افغانی بطور عام بیشتر به پشتونها اشاره دارد. معمولا بین خودشان به قوم منتسب نامگذاری می کنند. مثل تاجیک، هزاره، ازبک.

    پاسخحذف
  12. قبول بفرمایید نامگذاری عجم و گوران و کرد وترک و گیلک و...از سنخ ده بالایی وپایینی نیست و انچه بنظر من قابل بحث است نامگذاری از نوع اول است و ان نامگذاری افغانها در تایید حرف این حقیر است که بحث قومی است نه جغرافی!مسایل را قاطی نفرمایید.
    بگذریم نردبان ترکی بینهایت پیدا شد؟ منهم بدنبال شعر مولوی در خصوص اظهار تاسف از اینکه در کشتن اسرای کافر مشارکت نداشته، هستم!
    پشت پشتکوهی

    پاسخحذف
  13. در جیرفت هم مسئله بالا و پائینی نیست. دو قوم هستند که بر اساس محل سکونتشان نامگذاری شده اند. دوست ناشناس توضیح داده اند که حتی زبانشان هم فرق بسیار دارد. شما به جای اینکه به این جزئیات گیر بدهید و مدام به پشت! عقب نشینی کنید، سعی کنید دو تا مثال دیگر به این موضوع اضافه شود. اینطور بهتر نیست؟

    پاسخحذف
  14. مبحث بطور کلی جالب و حائز اهمیت است بخصوص در باره ی اهمیت ثبت این اسامی . علت: در مطالعات تاریخی نبودن چنین اطلاعاتی منجر به گمراهی می شود. اما در خصوص حاوی تحقیر بودن اسامی باید بگویم این پدیده امری کاملاً طبیعی است و معمولاً هم تصمیم یک نفر یا دو نفر نیست بلکه فضای ذهنی یک جامعه با محور عالم دانستن ارزش های خود باعث ایجاد معانی خاص در واژه ها، آن هم در محدوده ی استنباط افراد همان جامعه می شود. اگر اندکی تمرکز کنید حتماً به یاد می اورید که در تحولات جامعه ی خودمان برخی اسامی یدک کش ارزش های کاملاً متناقض شده اند و گذر زمان و آگاهی های بیشتر این ارزش ها را تغییر داده است. مثل لیبرال، کمونیست ، دموکرات، سرمایه دار و ... این موضوع محدود به جامعه خاصی نیست در همه ی جوامع قابل ردیابی است: بورژوا
    لب مطلب اینکه اضافات تحقیری یا ارزشی اجتناب ناپذیرند و نه تنها در حوزه ی نگرش عوام بلکه در حیطه خواص نیز وجود دارند.

    پاسخحذف
  15. ین مثالها نکته جالبی را یادآوری کرد. لیبرال در امریکا و اروپا هم تقریبا معانی برعکس دارند. در اروپا به همان معنائی که می شناسیم و البته معنای اصلی هم هست، به کار می رود. در امریکا به گرایشهای چپ و روشنفکرتر اطلاق می شود. مثلا طبق این استاندارد باراک اوباما و جان کری در مقابل مک کین و بوش لیبرال محسوب می شوند.

    پاسخحذف
  16. با پوزش ،از این بحث خارج شده و بدنبال موضوعات بافضیلتتر میرم. فقط جهت اطاعت امر ونمکشناسی بگم که انزلی چیها به تمام ترکها، خلخالی (اشن خالخالی ایسه) میگن که اینهم ناشی از هجوم کارگران خلخالی به شیلات و ساختمانسازی و..است. همانطور که گفتم فضیلتی در این بحثها نمیبینم!چراکه قرارنیست برای دنیای کوچک و محدود قومی ساعتها وقت صرف کنیم.
    ضربالمثل یونانی:"هر کس که فکر میکند همه میوه ها انموقع میرسند که توت فرنگی! از انگور چیزی نمیداند. " یعنی اگر ان انزلیچی از صدهامیلیون ترک چین ومغولستان وافغانستان و..خبر داشت باز میگفت خالخالی؟
    بینهایت

    پاسخحذف
  17. مهندس بی نهایت با انسجام!! ویژه ای! هر مطلبی را درک و تحلیل می کند. بعبارت دیگر مرغ یک پا دارد.
    در خصوص انزلی اطلاعات خوبی بود. البته باید از یک منبع بی طرف!!! تحقیق کنم.

    پاسخحذف